eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  حضرت مادر
اجرتون با خانم حضرت زهرا(س) چراغ بعدی کدوم عزیز روشن میکنه ؟؟؟
هدایت شده از  حضرت مادر
اجرتون با خانم حضرت زهرا(س) چراغ بعدی کدوم عزیز روشن میکنه ؟؟؟
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1155 گذر از طوفان✨ یه تیکه از خیاری که داخل بشقابم برداشتم و خو
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ پریسا روی صندلی جابجا شد چند ثانیه ای بهم خیره شد _چرا بِرُبِرمن رو نگاه میکنی حرف بزن دیگه اعصابم خرد شد نفسش رو محکم بیرون فرستاد _وقتی میدونی نازبانو دروغ زیاد میگه چی روی میخوای بشنوی بی خیال عه چشم رو با حرص بستم و باز کردم _پریسا امشب با تلگرافی حرف زدنت داری دیونه م میکنی حرف نزنی میرم از مامانت میپرسم چشم هاش گرد شد _چته تو چرا قاطی میکنی _تقصیر تو دیگه بجای من رو حرص دادن بگو چی گفته _اومده چند تا دروغ سرهم کنه بخاطر خرید جهیزیه تو بابات مجبورش کرده النگوهاش رو بفروشه بُهت زده از روی تخت بلند شدم _چی ؟امکان ندارن بابا برای هزینه عقد و جهیزیه از زمین ها فروخته هم خودش بهم گفت هم طاها ،بعدشم بابا اصلا از این اخلاق ها نداره کسی رو مجبور کنه اون کی نازبانو که هزار تومن برای کسی خرج کنه جونش حالا بخاطر جهیزیه من طلا فروخته باشه!نه نه محاله کلافه بلند شد و سمتم اومد و دستم رو گرفت _وقتی همه میدونیم چرت و پرت زیاد میگه چرا باید به حرفهاش توجه کنیم ،اگر حرفهاش درست بود به مامانم نمیگفت اگر صادق بدونه جایی حرف زدم برام بد میشه پس معلومه دروغ گفته _پریسا ناز بانو باز یه چیزی توی سرشه امشب هم که اومدن تا دو دقیقه کسی رو دور ورم نمیدید شروع میکرد تکیه انداختن عمه هم کلافه شده بود نمیتونست توی جمع هم بهش حرف بزنه فقط حرص میخورد سعی میکرد خودش رو خونسرد نشون بده _دقیقا بهم بگو چیا گفته ببینم میفهمم چی تو سرشه _مثل همیشه ننه غریبم بازی در آورد ،یه کم طلا پس اندازه کردم برای آینده نیلو و نرگس چند تا النگو بود این دختره با این شوهر کردنش و جهیزیه خریدنش انداختمون توی فشار قرض و قسط پس دادن صادق النگو هامو فروخت تا طلبکار در خونه مون نگیر نفسی کشید _ترانه این زنیکه اگر طوری که تو میگی نقشه جدید داشته باشه باید خودت و بابات خیلی مواظب باشید آینده🥲🥲🥲🥲 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
▫️ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ؛ سلام بر تو ای دختر محبوب خدا. ❤️‍🩹 سلام بر فرزندت مهدی که هر کس به او دست یاری داد، محبوب خدا شد. 📖 فرازهایی از زیارت‌نامه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
هدایت شده از  حضرت مادر
دعای امروز: الهی، حواس مارو از اثر وضعی کارهامون پرت نکن. 🌱
هدایت شده از  حضرت مادر
اجرتون با خانم حضرت زهرا(س) چراغ بعدی کدوم عزیز روشن میکنه ؟؟؟
هدایت شده از  حضرت مادر
به نیابت از شهدای صدر اسلام تا صبح قیامت به نیت فرج و سلامتی صاحب الزمان(عج)💚 https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
هدایت شده از دُرنـجف
هروقت‌ کارتون‌ جایی‌ گیر‌ کرد امام زمانتون‌ رو صدا کنید یا خودش‌ میاد، یا یکی‌ رو می‌فرسته‌ که‌ کارتون‌ رو راه‌ بندازه.. -شهید محمّدرضا تورجی‌ زاده-
هدایت شده از دُرنـجف
حتی به کسی که به تو خیانت کرده، نکن! _علی‌بن‌ابی‌طالب‌علیه‌السلام غررالحکم،حدیث۶۳۸
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمت‌پنجم سراب🕳 لباسم رو آویزون کردم و از داخل کیفم گوشیم رو برداشتم شماره صدر
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 سراب🕳 به کمک خانم جون از روی زمین بلند شدم روی مبل کناریش نشستم دستم رو روی دسته مبل گذاشتم توی ذهنم دنبال کلمات میگشتم نمی دونستم از کجا شروع کنم و چطوری توضیح بدم با صدای صنم گفتن معترض خانم جون سرم رو چرخوندم و نگاهم به چشم هاش گره خورد کلافه از حال روزم آهی کشیدم و گفتم _خانم جون بازم داستان همیشگی خانواده حاج فتاح آب دهنم رو پایین فرستادم و با لحن درمونده ای ادامه دادم _واقعا نمیدونم چکار کنم هرکسی دیگه ای این رفتار های من رو میدید متوجه میشد جوابم منفیه، به این وصلت راضی نیستم ولی خانواده پیرزاده یه طوری رفتار میکنن که انگار باهاشون سرد برخورد نشده ‌ ،به بابام هم میگم من خوشم از این پسره نمیاد میگه مگه میشه جون مردم الکی بدون هیچ دلیل و برهانی ردش کنم خدا رو خوش نمیاد روی مبل جابجا شدم و دستم رو روی دست خانم جون گذاشتم با نگاه پر از خواهشی گفتم _مامان نسیبه به بابا میگم خدا رو خوش میاد من اذیت بشم؟میگه من خیر و صلاحت رو میخوام میخوام مثل خواهر و برادرات خوشبخت بشی خانواده حاج فتاح مثل خودمون هستن ‌،ولی خانم جون بخدا بجون شما و حاج بابا قسم آقای مازیار پیرزاده زمین تا آسمون با پسرای ما فرق داره اصلا اون چیزی نیست که نشون میده خانم جون که تا الان با جون دل گوش به حرفام سپرده بود لب باز کرد با لحنی که سعی داشت آروم باشه گفت _صنم نزدیک یکسال داری بخاطر قضیه خواستگاریت میجنگی نه تنها خودت همه یه جورای وصل شدن به این موضوع ،مادر جان چرا دلیل اصلی که میگی این پسره با خانواده ش فرق داره نمیگی که هم خیال خودت راحت کنی هم بقیه رو ،دورت بگردم اینطوری فقط خودت رو آزار میدی بقیه هم با دیدن حالت آزرده خاطر میشن زبونم رو روی لبم کشیدم و کامل سمت خانم جون چرخیدم _خانم جون من اگر حرفی بزنم همه مخصوصا بابا میگید داری تهمت میزنی میخوای بچه مردم از جلو چشم ما بندازی... خانم جون نگاه شماتت باری بهم انداخت صدای یهوی استغفرالله گفتنش بلند شد سرش رو متاسف تکون داد _صنم مگه چی میخوای بگی که خودت داری میگی میشه تهمت زدن نگاه پر التماسم رو به چشم هاش دادم _بجون شما من الکی نمیخوام کسی رو خرابش کنم و تهمت بزنم ،فقط یه خواهشی ازتون دارم یه کاری کنید مهمونی امشب بهم بخوره شاید اینطوری به خانواده آقا فتاح بربخوره دیگه بیخیال بشن یا بابا آب پاکی بریزه رو دستشون بگه صنم به درد شما نمیخوره از روی مبل بلند شد و عصاش رو دستش گرفت و سمت پنجره بزرگ داخل سالن رفت و گفت _اولا نه خانواده حاج فتاح از بیخیال تو میشن نه بابات کسر و شان دخترش پایین میاره بگه به دردتون نمیخوره،پس الکی دل خودت رو خوش نکن ،من امشب نمیزارم حاج علی برت گردونه خونه اما بجای این قایم و موشک بازی ها یه فکر اساسی بکن یه جواب قانعه کننده بده که پرونده این خواستگاری بسته بشه نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ قسمت‌اول https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54928 ✨ ✨🌘🌘✨🌘🌘✨ ✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨