eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  حضرت مادر
بندگان بخشنده ی خداوند سلام❤️ عرض خدمت وارادت خدمت آقارسول‌الله جانمون😍 عزیزانم برای هر و دارین ان شاالله قربت الی الله وهرخواسته ای که مدنظرتون هست بگین یاعلی و واریزی هاتونو انجام بدید بنویسین برای جشن نیمه شعبان شماره کارت بزنید روش کپی میشه: گروه جهادی‌حضرت‌مادر
5892107046105584
اگر برای کارت گروه جهادی واریز نشدبه این کارت واریز بزنید محمدی
5894631547765255
الهی بقدری زیاد جمع بشه بتونیم برای جشن های نیمه شعبان بقیه ها مکان ها هم واریزی داشته باشیم 😍🤲 رسید برای ادمین بفرستید 🙏 @Karbala15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹ 🪶💥⇢ چند سال پیش زنی رو که عاشقش بود بدون اینکه بهش بگه طلاق داد و راهی خارج از کشور شد ... حالا بعد از چند سال زن سابقشو تو آلمان دیده و میخواد ببرتش خونه ی خودش ...!! 🙈🤭 چشمامو بستم و از لای دندونای چفت شدم گفتم : لطفاً ... تشریف ببرید وسایلتونو جمع کنید تا با هم گورمونو از اینجا گم کنیم _ آقای محترم ...۴ ساله اومدی اینجا فرهنگ کشورتو یادت رفته ؟ ی خانم اصیل ایرانی هیچ وقت بارو بندیلشو نمی‌بنده راه بیفته دنبال یه آقای غریبه ی نامحرم ؛ این گ *و *ه خوری های اضافه مخصوص خانمای اینجاست که شعور نداشته ی شما منو با اونا اشتباه گرفته با چشم غره‌ای سر تاپامو از نظر گذروند و با صدای بلندی درو تو روم به هم کوبید چشمام گرد شد ، دوباره درو روم بست ؟؟؟!!! این ... این اصلا اینطوری نبود ... با کی گشته تو نبود من که اینقدر هار شده ؟؟؟ _ مریم تا پنج می‌شمارم ، اگر این در باز نشه می‌شکونمش و میام تو ، یک ... دو ... _ مشکلی پیش اومده ؟ _مسئله خصوصیه به شما ربطی نداره در زد و گفت : خانوم چند لحظه لطفا تشریف بیارید درو باز کرد و نگاهی به منو بعد به اون آقا انداخت _ ایشون مزاحمتون شدند ؟ بدون مکثی جواب داد : نه _ پس مشکل چیه که این آقا رو راه نمی‌دید؟ اخماشو کرد تو هم و خیلی جدی بهش توپید ، باید به شما توضیح بدم ؟ _ قطعا خیر ، اما فضای هتل باید برای مهمانان ساکت باشه لطفا اگر بحثی دارید تو اتاق خودتون باشه با رفتن اون مرد درو هل دادمو وارد شدم _ خب که اینطور ... پس حالا که مزاحمتون نیستم میام تو🙈😳 _ اشتباه گرفتی آقای دکتر ، ۴ ساله اومدی قاطیه اینا مردونگی و غیرتت پرکشیده ؟ خیلی راحت درو هل میدی خودتو میندازی تو اتاق ی خانوم ؟ چند بار اینکارو کردی که اینقدر برات عادی شده ؟ خونسرد لبخندی زدمو گفتم : قدرت خدا رو میبینی ، خیلی پیشرفت کردم نه ؟ تازه عمق فاجعه اونجاست که باید تا ۵ دقیقه ی دیگه وسایلتو جمع کنی ، وگرنه میندازمت رو کولم و میبرمت 😧 https://eitaa.com/joinchat/2955084066C07b9fb5447 📌رمان جذاب 👆👆
عجب رویی داره این پسر ، طلاقش داده حالا بعد از چند سال می‌خواد ببرتش ، اونم خونه ش ...😁 https://eitaa.com/joinchat/2955084066C07b9fb5447 با بیش از 1000 پارت هیجانی که میخکوبت می‌کنه 👌😉
✨ بازوم هنوز توی دستش بود تقلا کردنم برای بیرون کشیدن دستم بی فایده بود ترسیده از وضعیتی که توش بودم ، گفتم خیلی خب دستمو ول کن _حورا وای به حالت اگه بابا و محسن بفهمند با کمی مکث با تکون سرم باشه ای گفتم ،فشار دستش رو روی بازوم بیشتر کرد و به ضرب رهام کرد و زمین افتادم غمبادی که توی گلوم لونه کرده بود به یک باره ترکید و با فریاد گفتم لعنت بهت کثافت مشتی از شکلات ها برداشتم و پرت کردم توی صورتش گریه ام اوج گرفت دلت خنک شد ،بیا اینا هم ریخت حالا برو گم شو با غیظ گفت به درک که ریخت ، کثافتم خودتی مسیر نگاهش از روی صورتم به پشت سرم کشیده شد ،با صدای برخورد سیلی و امیرصدرا گفتن زن عمو معصومه تیز سرم رو بلند کردم امیرصدرا مقابل میلاد ایستاد و با لحنی تند گفت _ببند دهنت رو میلاد مات و مبهوت به امیرصدرا خیره بود که امیرصدرا سیلی دیگه ای زد ، یقه اش رو گرفت و به دیوار چسبوندش و از بین دندون های کلید شده اش گفت _اینم جهت یادآوری که یادت بیارم همه کارش منم پس دیگه نبینم دستت روش بلند بشه https://eitaa.com/joinchat/2236219683Ca3e8232faa
علی ایستاد و سمت در رفت فوری روسریم رو سرم کردم و خواستم جلو برم که میلاد گفت _علی، تو که نیستی رضا همه رو می‌زنه. امروزم رویا رو زد.‌ با مشت زد به بازوش دست علی که سمت دستگیره رفته بود پایین اومد و سمتم چرخید. ناباور گفت _چی میگه این! کاش یکی می‌زد تو دهن میلاد _رویا با تو ام! چی می‌گه میلاد _حرصش گرفته به حرفی می‌زنه _دربیار لباست رو بینم _هیچی نیست به حرف بچه چرا اعتنا می‌کنی! _میلاد خفه می‌شی یا نه؟ _رویا در بیار! علی تهدید وار گفت _لباست رو دربیار بازوت رو ببینم! دلشوره سراغم اومد.‌ کاش بی خیال می‌شد _علی جان می‌گم هیچی نشده عصبی گفت _رویا نمی‌شنوی! سه بار گفتم لباست رو دربیار اگر علی بازوم رو ببینه یه دعوای بررگ تو خونه راه میفته. خاله دیگه طاقت نداره _حرف من رو قبول نداری؟! جلو اومد. پایین لباسم رو گرفت و یک‌دفعه... ببین پسره به خاطر زنش چیکار می‌کنه...💯😍😭 https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
امیر مجتبی پسر مذهبی که مجبور به ازواج پنهانی از خانواده سنتیش میشه... دختره رو برده خونش باباش سر رسیده😱😄♨️ https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
هدایت شده از  حضرت مادر
شرح دعای ندبه_71.mp3
12.4M
۷۱ - چرا اینهمه دلبرهای رنگ رنگ از ماشین و ویلا و مقام و مال و همسر و ..... که دل از انسانها می‌برند، برایش هیجان‌ساز و شیرینند، اما همین انسانها هرگز به تب و تاب و هیجان عشقی از جنس آسمان، دچار نشدند؟ - چرا قرآن پیامبر مهربانیها را حبیب خدا معرفی می‌کند، اما این حبیب هرگز برای ما، محبوبِ واقعی که دلمان هر ساعت و لحظه به دنبالش برود، نبوده و نیست؟ علیه‌السلام