فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز جمعه روز زیارتی
🌸 حضرت ولیعصر(عج)
🎤استاد_فرهمند
#التماس دعا 🤲
#ما_ملت_امام_حسینیم
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
امروز جمعه
امروز متعلق است به:
صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
@karbala_ya_hosein
#ختم_صلوات
یک دعای فرج
به نیابت ازشهدا
هدیه به امام زمان عج
به نیت سلامتی تعجیل درظهورامام زمان عج
@Karbala15
4_5987748734966958135.mp3
4.05M
رزق_اول_صبح
🍃تـا حرف تـو میشه
🎤حمید_علیمی
#احساسی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ❤️
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
#قسمت_بیست_پنجم
🥀عشق سرخ🥀
چای که صرف شد,مامان اشاره کرد:دخترا میتونید چنددقیقه ای,باهم حرف بزنید وپاشد تا فرهاد ومحمد را راهنمایی کنه...
زهرا اروم کنارگوشم گفت:من وفرهاد میریم تواتاق خودمون(اخه اتاق من وزهرا)یکی,بود,توومحمد هم برین اتاق میهمان یا یه گوشه پیداکنید,اصلا برین زیراوپن توکمینگاه خخخخ
من:نهههه من فقط تواتاق خودمون میتونم کمی ارامش داشته باشم,شما برین جای دیگه..
زهرا:خیلی خوب,که حرف اخرت همینه؟؟باشه ,وقت چنه زدن ندارم اخه اقااااا فرهاد منتظره اما وقت تلافی کردن زیاده,از جونت میکشم زینبی
مامان در اتاقمون رابازکرد ومحمد را راهنمایی کرد,برای فرهاد وزهرا هم دراتاق میهمان را بازکرد....
زهرا حین واردشدن به اتاق چشمکی زد ودوباره باچشم وابروش تهدیدم کرد...
محمد وسط اتاق حیرون ایستاده بود,مبل کنار تختم را تعارفش کردم,خودم هم نشستم روی تخت..
چند دقیقه سکوت همه جا رافرا گرفته بودم ,داشتم باخودم فکر میکردم که چی چی بگم(وای خوش به حال زهرا تاالان حتما ,مقصدماه عسلشان هم مشخص کردند ومن...
یکدفعه محمد لبخند نمکینی زدگفت:فهمیدم دیگه...سکوتت رامیگم...علامت رضایت است
ناخوداگاه سرخ شدم
محمد:ای جانم...سرده...لبو شدی
وای خدای من این که از فرهاد هم شرتره,منتها خودش رانشان نداده بود.
داشتم من ومن میکردم که گفت:ببینید خانم رحیمی من نه بلدم کلیشه ای حرف بزنم نه فایده ای داره اینجور حرف زدن...درسته؟
راستش من اصلا قصد ازدواج نداشتم ,اخه شغلم طوری هست که خیلی اوقات رنگ خونه رابه خود نمیبینم,اکثراوقات ماموریت وخدمت و...ولی بابا خیلی اصرار میکرد ازدواج کنم ومدام میگفت سنت بالا رفته ,من آرزو دارم و...تا اینکه اخرین باری که بهم ماموریت خورد برم طرف سوریه,وقت خداحافظی گفت:برو حرم خانوم حضرت زینب س,باخودت فکر کن ایا خانوم ازاین وضعیت تو راضی هست؟
منم همینکار را کردم وباخانوم خیلی درد دل کردم از دغدغه های ذهنی ام گفتم وگفتم:عمه جان اگر مصلحت هست ازدواج کنم خودت انتخاب کن...خودت نشان کن .....خودت استین بالا بزن والحق که تو نشان کرده ی بانو هستی,شاید بعدها اگرقسمت هم شدیم بهت گفتم چرا اطمینان دارم که تورا عمه جانم زینب س انتخاب کرده...
خدای من صورتش پراز اشک بود.... یه مدت خیره بهش شدم وفقط یک جمله گفتمش:همسفر مدافع حریم زینب س هستم تا آخرین روز عمرم....
محمد یک لبخند زیبایی زد وگفت:به زندگی ساده ی سربازی ام خوش امدی....
اگه زهرا بود میگفت:توفضا معنویت قل قل میکنه که یکدفعه دربازشد.
زهرا سرش را اورد داخل اتاق وگفت:وقت تمامه....تقلب نکنین..بعد یه چشمک بهم زد واومد داخل روبه محمد کردوگفت:آقا محمد,زینب عادت عجیبشون را بهتون گفتن؟؟
وای خدای من چی چی میگفت این؟فهمیدم میخواد یه جوری تلافی کنه وضایعم کنه...روبه زهرا گفتم:زهرا جان شوخی بسه ,بریم توهال
محمد:بزار بگه,شیطنت از سرو روش میباره.
حالا فرهادهم اضافه شده بود
هرچی چشم وابرو اومدم زهرا توجهی نکرد وگفت:زینب جان جدیدا عادت کرده کفشا عزیزاش را به جای جاکفشی ,زیر تختش میگذاره,تازه وقتی احساساتی میشه ,کفشا راتوبغلش خواب میکنه,میگی نه زیرتختش را نگاه کنین
وای خدای من....محمد خم شد زیرتخت ,زد زیرخنده وگفت:وای فرهاد کفشا منن.....
خلاصه خیط شدم درست وحسابی..
ادامه دارد....
🥀♥️🥀♥️🥀🥀♥️🥀🥀♥️🥀🥀♥️
سردار شهید مهدی زین الدین
نماز شب
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت «می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.»
بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند.
آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح،
سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
تاریخ تولد
#07_18
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
#شهید_مهدی_زین_الدین تاریخ تولد #07_18
#ختم_ده_صلوات
هدیه به
شهید مهدی زین الدین
شهیدجواداسدی
@Karbala15
شـــهــیــدانـــه🌱
#ختم_ده_صلوات هدیه به شهید مهدی زین الدین شهیدجواداسدی @Karbala15
تعدادصلوات تاالان🥀100