💠✨ #خاطرات_استاد_قرائتی
👈🏻در يكى از سخنرانى هايم در خارج از كشور،
💟فرازى از دعاى ابوحمزه را تحت عنوان
👈🏻((عوامل سقوط جامعه))توضيح مىدادم.
💟بعد از جلسه دكترى آمد
👈🏻و خيلى تعريف كرده و گفت :
💟من خيلى لذّت بردم وخوشحال هستم.
👈🏻دليلش را پرسيدم ؟ گفت :
💟براى من بسيار تعجّب آور و شگفت انگيز
👈🏻است كه امام سجاد عليه السلام
💟در يك سطر و جمله دعا،
👈🏻عوامل سقوط جامعه را بر شمرده است ،
💟آنجا كه مى فرمايد: ((الّلهم انّى اعوذبك
👈🏻من الكسل و الفشل و الهّم و الجبن و...))
┈••✾••✾••┈••✾••✾••┈
💟سبڪ زندگے اسلامۍ↶
@karbalaei021
💠 #خاطرات_استاد_قرائتی
✨🌸مى خواستم ازدواج ڪنم ، ولى پدرم مى گفت : هر موقع درس خارج رفتى زن بگير.
✨🌸ديدم به هيچ صورت قانع نمى شود، اثاثيه را از قم برداشتم و به ڪاشان نزد پدرم آمدم .
✨🌸او گفت : چرا آمدى ؟ گفتم : درس نمى خوانم ! شما حاضر نمى شوى من ازدواج ڪنم .
✨🌸خلاصه هر چه به خيال خويش مرا نصيحت ڪرد اثر نگذاشت .بعضى از آقايان را ديد ڪه مرا براى درس خواندن نصيحت ڪنند،
✨🌸من هم بعضى ديگر را ديدم ڪه او را براى موافقت به ازدواج من نصيحت ڪنند.
✨🌸تا اينڪه يك روز به پدرم گفتم : يا به من بگو ايمانت مثل يوسف است ، يا بگو گناه ڪنم يا بگو ازدواج ڪنم . سرانجام موفّق شدم .
=====================
💟↯※سبڪ زندگی اسلامے※↯
@karbalaei021
💠 #خاطرات_استاد_قرائتی
🌷✨در مسجد الحرام نشسته بودم و با يك نفر گرم صحبت بودم . شخصى دست مرا بوسيده و رفته بود و من متوجّه او نشده بودم .
🌷✨يك نفر آمد و گفت : آقاى قرائتى ! من تعجّب مى كنم از كبر وخودپسندى شما! گفتم : چرا؟ گفت : يك نفر دست شما را بوسيد، ولى شما اعتنايى نكرديد و دستتان را پس نگرفتيد! گفتم : آقا من گرم صحبت بودم و متوجه نشدم . امّا او نمى خواست باور كند و رفت .
🌷✨من حواس خود را جمع كردم ، بعد از لحظاتى فرد ديگرى خواست دستم را ببوسد، گفتم : نه آقا! قابل نيستم و دستم را پس گرفتم .
🌷✨ لحظه اى بعد فردى آمد و گفت : آقاى قرائتى ! شما تكبّر داريد! گفتم : چرا؟ گفت : پيرمردى آمد دست شما را ببوسد، ولى شما نگذاشتيد و او خجالت كشيد!!
💟سبڪ زندگے اسلامے↶
@karbalaei021