🍃💔 @karballa_ir 💔🍃
#حکایت_کوتاه
مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن و احوال آنها را جویا شو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.
مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم...
🌹کانال جهانی کربلا🌹
http://telegram.me/joinchat/AAAAADv-_nHm48rRN5z8iQ
✍#حکایت_کوتاه
جغد نزد خدا شکایت برد :
انسانها آواز مرا دوست ندارند !!
خداوند به جغد گفت :
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد
و آدم ها عاشق دل بستن اند ...!
دل بستن به هرچیز کوچک و بزرگ ؛
تو مرغ تماشا و اندیشه ای !
و آنکه میبیند و میاندیشد ، به هیچ چیز دل نمیبندد ...
دل نبستن سخت ترین و قشنگترین کار دنیاست ..!
اما تو بخوان .... و همیشه بخوان ...
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ!
💯 @karballa_ir 🔙