eitaa logo
کاری کن خدا عاشقت بشه
771 دنبال‌کننده
39.8هزار عکس
31.8هزار ویدیو
60 فایل
کانال مذهبی و مطالب مفید و متنوع ارسال هر شب ارتباط با ادمین @Basirat_ekh
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۸۲ تو این مدت که تجربیات دوستان رو میخونم واقعا بیشتر احساس رضایت و لذت از بچه داریم میکنم. من تو سن ۲۲ سالگی عروسی کردم. و از اونجایی که میدونستم برای بارداری مشکل دارم و همینطور سابقه قوی توی ناباروری در خانوادمون داریم. سریعا بعد از عقدم تحت نظر پزشک رفتم. و بعد از دو سال این در اون در زدن،و کلی دکتر بالا پایین کردن، تشخیص دکتر این شد که: مشکلاتی که داشتی حل شده اما اینکه بازم باردار نشدی دلیل خاصی نداره. پس زودتر برو مرکز ناباروری شاید اونا بتونن کمکت کنن. شوهرم خیلی بچه دوست داشت و بشدت از این قضیه ناراحت بود. اما با این حال برا دلگرمیه من میگفت: خودمون دوتایی داریم عشق میکنیم. بچه میخوایم چکار؟ اما از طرفی هم دلش طاقت نمیگرفت و میگفت که ما باید تمام مراحل رو طی کنیم که بعدا تو آینده حسرت تلاش نکردمون رو نخوریم. و اصرار داشت که زودتر بریم مرکز ناباروری برای شروع دوباره درمان... من اصرارم این بود که اول بریم مشهد اگه آقا امام رضا جوابمونو نداد که محاله جواب نده میریم. خداروشکر آخرش آقا امام رضا تو دامنم یه دختر خوشگل و ناز گذاشت. اما چون بچم نچرخیده بود مجبور شدم که سزارین بشم. دوباره با مشورت پزشک ،که گفته بود اگه بین بچه هات فاصله زیاد بشه، ممکنه باردار نشی وقتی دخترم یک سال و سه ماهش بود دوباره باردار شدم و تا بیست هفتگی به کسی چیزی نگفتم حتی مادرم. اقواممون وقتی شش ماه و نیم باردار بودم تازه فهمیدن، چون من تو فامیل رکورد زده بودم و هیچ کس دوتا بچه پشت هم نداشت. و میدونستم که اگه بگم کوهی از سرزنش رو سرم خراب میشه. و تو دو سالگی دختر اولم، دختر دومم بدنیا اومد. دختر اولم وقتی دنیا اومد، خونه اسم نوشتیم و وقتی دختر دومم دنیا اومد ماشین خریدیم. خدا روزیه هر بچه رو با خودش به آدم میده... الان واقعا از اینکه دو تا دختر خوشگل دارم، خدارو شکر میکنم. وقتی که ‌میبینم بچه هام به من وابسته هستند و وقتی کنار من آرامش دارن و وقتی به این فکر میکنم که تا چشم بهم بزنم بچه هام بزرگ ‌و مستقل میشن، بیشتر از این وابستگیشون لذت میبرم. شاید یه روز دلم برا این وابستگیشون تنگ بشه. وقتی که نشستم دوتاییشون میان دورم میشینن. شاید تو آینده دیگه اینو نداشته باشم. وقتی توی جمع زیاد، دخترام منو میبیننو میخوان بپرن بغل من، وقتی نگاه قشنگ دختر کوچیکم که با گریه میگه بغلم کن، رو میبینم احساس میکنم چقد دوسم داره، اصلا چقد عاشقمه. وقتی دوتایی شون برای اینکه کنار من بخوابن، دعوا میفتن، پیش خودم میگم چه لذتی ازین بالاتر. دارم کیف میکنم خدا میدونه. چیزی که ممکن بود یه روز برام آرزوی تحقق نیافته و یه حسرت بشه. چیزی که خییلیا الان حسرتش دارن. حسرت یه بچه، که تو خانواده ما کم هم نیست. دختر دومم رو با زحمت خییلی زیاد و رفتن به کلاسهای یوگای بارداری و کلاسهای ورزش و پیاده روی زیاد بعد از یک سزارین، تونستم طبیعی بدنیا بیارم. خدا خیلی کمکم کرد. بیش از اندازه. بعد از زایمانم حس پیروزی میکردم. حس سبکی، درست مثل زمان بچگیامون ک وقتی امتحاناتمون تموم میشد و امتحانا رو خوب داده بودیم. و نمیدونستیم حالا باید چکار کنیم. از بس خوشحال بودیم. دقیقا همین حس رو داشتم. جالب اینجا بود که بعد از اینکه خدا کمکم کرد و بعد از زایمانم، اقوام فهمیدن که طبیعی زایمان کردم، شروع کردن به سرزنش که چرا ریسکشو بجون خریدی. چون تا دم آخر هم کسی جز مادرم از تصمیمم خبر نداشت. چون مطمئن بودم دیگران انرژی منفی میدن و روحیه ام رو خراب میکنن. در صورتی ک ریسک پاره شدن رحم خیلی کمه. خلاااااصه اینکه الان دارم با جون و دل بچه هامو بزرگ میکنم و انقد کتاب فرزند پروری و مشاوره با افراد توانمند و دانا میکنم که خدارو شکر تونستم بین بچه هام صلح و دوستی برقرار کنم. مهمترین کاری که من الان دارم که وظیفه خودم میدونم بزرگ کردن بچه هام به بهترین نحو و چیز دیگه ای که خییییلی برام مهمه اینه که با فشار بالای بچه ی پشت هم و تنها بودن تو شهر غریب و نداشتن کمک. نذارم تو دل شوهرم آب تکون بخوره. بنظرم همسر بودن و مادر بودن مهمترین و لذت بخش ترین و همچنین سنگین ترین کار دنیاست. و نیازمند بیشترین حوصله است. بچه های توانمند تو دامن یک مادر آرام و باحوصله بزرگ میشن. و همچنین این زنه که خونه رو مثل یک بهشت کوچیک برای شوهر و بچه هاش میتونه محیا کنه. خدا میدونه که وقتی بازیه بچه ها باهم و خنده هاشون با لبخند رضایت شوهر عجین میشه چه دلگرمی به آدم میده. من همیشه مشکلات رو با این فکر که میگذره و من یه روز بهشون میخندم، پشت سر گذاشتم و همیشه سعی کردم از کوچکترین چیز که باعث دلگرمیه بیشترین لذتو ببرم. و از اونجایی که قصد دارم دوتا بچه دیگه هم بیارم که جمعمون جمع بشه... ☘💚☘❤️☘
۲۳۹ سال ۸۸ ازدواج کردم. البته با مراسمی که مولا پسند بود. بخاطر دانشجو بودنم دو سال جلوگیری داشتیم. ولی بعدش یعنی ۸ سال تمام هر کس، هر دکتری یا طبیب سنتی معرفی کرد رفتیم. (با بحران مالی و بدهی های زیادی که داشتیم واقعا هزینه های درمان هم سرسام آور بود و به سختی پولش رو جور میکردیم) مشکل خاصی هم نداشتیم. همسرم نرمال بود و من کیست ریز داشتم که با دارو رفع میشد و درمان کمک باروری نتیجه می داد. اما بارداری اتفاق نمی افتاد. در همه سالهایی که پشت سر گذاشتم خیلی نذر میکردم. ولی مصلحت نبود.. تا اینکه بهمن ماه سال قبل همسرم رفته بود مشهد... خیلی دلم شکسته بود. باهاش که صحبت میکردم گفتم یه جوری متوسل مولا بشو که حاجت مون رو بگیری و بیای. حتی با شوخی گفتم اگه نگرفتی نیا... وقتی برگشت خونه برام گل آورده بود. میگفت بعد از صحبت کردن با من متوسل شده بود (لحظات شروع صبح که گلدسته های ضریح رو عوض میکنن) یا امام رضا یه نشونی بده پیش همسرم خجالت زده نشم. همون لحظه گلی افتاده بود جلوی پاهاش.... درسته که مجددا از همون فروردین ماه درمان کمک باروری رو شروع کرده بودم. ولی امام رضا قربونش برم امسال عیدی خیلی بزرگی بهمون دادن، دقیقا شب تولدشون فهمیدم باردار هستم و الان ماه چهارم رو سپری میکنم. اینهمه سرتون رو به درد آوردم که بگم فقط باید خدا اراده کنه و اون لحظه اجابت اش برسه... فقط و فقط نباید ناامید شد. من همیشه میگفتم خدایا مگه امکان داره کسی به تو امیدوار باشه و تو ناامیدش کنی؟! تویی که امید همه ناامیدان هستی.... قطعا خدا وعده پاداش داده برای صبرکنندگان..... کلا حساب و کتاب خدا با ما آدمها فرق داره. اگه با عقل خود ما باشه خیلی از چیزها غیر ممکنه ولی تو حساب کتاب خدا نشد وجود نداره. دقیقا در اوج ناامیدی یه آیه ای خوندم سوره طور آیه ۴۸ «واصبر لحکم ربک فانک باعیننا» خیلی خیلی آرومم کرد. وقتی خود خدا میگه یه جوری میدم که حتی فکرشو هم نمیکنین واقعا برای من مصداق داره. دقیقا اون ماهی که حتی فکرش رو هم نمیکردم معجزه خداوندی شامل حالم شد... فقط باید به گفته های خدا ایمان داشته باشیم... امیدوارم خدا به همه اونایی که میخوان و منتظر بچه هستند و حتی اونایی که نمیخوان هم هدیه کنه... من با تمام سلولهای وجودم لمس کردم و ایمان دارم که فرزند بزرگترین هدیه خداوندی هست که واقعا لیاقت بزرگی میخواد برای داشتن این امانت و هدیه... 🌸🍃
۳۳۹ متاسفانه من در خانواده ای بزرگ شدم که از بچگی توی دور و اطرافم خانواده هایی که مشکل ناباروری داشتند، زیاد دیدم. همیشه حداقل یکی دو نفر بودند که به این مشکل دچار بودن. همه اقوام پدری ام (عمه ها و عمو ها) توی خونه اقلا یه دختر یا پسر داشتند که بعد ازدواج این مشکل رو داشت.😔 طوری که متاسفانه دیگه تا یه زن و شوهر جوان بچه دار نشن همه احتمال ناباروری شون رو میدن. مادر خودم هم این مشکل رو داشتند. و از این میان تعداد زیادی با درمان های پزشکی نوین خدا رو شکر به آرزوشون رسیدن و بچه دار شدن. از جمله دختر عموم که با کمک پزشکی مدرن دوقلو پسر و دختر باردار شد و الان همون قل دختر، خودش سه تا بچه داره😊 به هر حال منم ازدواج کردم دو سه سال اول بخاطر درس و دوری از خانواده بچه دار نشدم(که الان بشدت پشیمونم) و بعد از اون که اقدام کردیم متاسفانه دیدم مثل خیلیهای دیگه تلاشمون نتیجه نداد و بعد از چند ماه شروع به درمان کردیم. وقتی تجربه ۳۳۷ رو داشتم میخوندم واقعا یاد خودم افتادم و تلخترین روزهای زندگیم. ماهها و سالهایی که تقویم از دستم نمی افتاد. مدام در حال روزشماری بودم. برای خوردن داروها و آمپول زدنها و سونو ها و بعدش در انتظار این که این ماه جواب میده یا نه. تمام زندگیم پر از انتظار و استرس شده بود.چندین سال انواع و اقسام درمان ها و پزشکها رو تجربه کردم ولی برای من فایده نداشت. البته دوبار لقاح صورت گرفت ولی بلافاصله سقط شد.(توی پرانتز عرض کنم که زوجهایی که این دوران رو تجربه کردن حتما تایید میکنن که به اندازه ای که جواب ندادن درمانها براشون سخت و زجرآوره، به همون اندازه نیش و کنایه های اطرافیان و پرس و جوهاشون عذاب آوره، کاش همه در این مورد حواسشون باشه و بجای پرس و جوها و زخم زبانهای بی مورد فقط برای اون زوج دعا کنن.) بالاخره من بعد از چند سال درمان به کلی نا امید شدم. و درمان رو رها کردم، و همزمان به طور اتفاقی با طب اسلامی آشنا شدم، و بعد از یه ویزیت، به شکل خیلی ناامیدانه و همینجوری😁، چند ماهی به مصرف داروهای ساده طب اسلامی پرداختم (سویق و ژل رویال) که به لطف خدا و به شکل معجزه آسایی بعد از دو سه ماه باردار شدم. پیش دکتر زنان که رفتم ناامید بود و میگفت حتی اگر هم جنین بمونه باید تا آخر بارداری آمپول استفاده کنی، ولی خدا رو شکر با یه داروی ساده دیگه از طب اسلامی من از نُه ماه آمپول زدن هم بی نیاز شدم، و بچم رو بدون هیچ گونه مشکلی بدنیا آوردم. همزمان با من دختر عموم هم چندین سال در انتظار بچه بود، سالهای اول زندگیشون پنج،شش بار باردار شد اما همه رو نهایت در ماه سوم سقط میکرد و بعد هم دیگه یه مدت اصلا بچه دار نمیشد، اونم در اوج ناامیدی بود که تجربه خودم از طب اسلامی رو بهش گفتم و بلافاصله بعد از دوماه باردار و با داروی طب اسلامی بدون اینکه سقط کنه یا نیاز به آمپولهای هر روزه داشته باشه، بچه اش رو بدنیا آورد. من بعد از اینکه پسرم رو از شیر گرفتم برای بچه بعدی به دکتر زنان مراجعه کردم، ایشون بعد معاینه گفتند دچار تنبلی تخمدان هستی و با توجه به سابقه ای که داری ممکنه مجبور باشیم دوباره یه دوره درمان چند ماهه یا چند ساله داشته باشیم. و گفتند حداقل چهار ماه اقدام داشته باشید و در صورتی که نتیجه نداد، بیا برای شروع درمان. اما من باز به سراغ طب اسلامی رفتم و شروع کردم به خوردن "سویق". یه خوراکی ساده و سالم و مقوی. و دو سه ماهی بدون اینکه برای بارداری اقدام کنم هر روز صبح مصرف میکردم. و بعد از اون توی همون اولین باری که اقدام کردیم در کمال ناباوریِ من و همسر و دکترم، من باردار شدم. و تا همین چند روز پیش دکترم میگفت احتمال اینکه این جنین بمونه خیلی کمه و باید آمادگی سقط داشته باشی ولی به لطف خدا و طب ائمه الان حدودا سه ماه دارم و خدا رو شکر در آخرین سونو وضعیت جنین هم عالی بود. همه اینها رو گفتم که بگم اگر خدا دردی داده درمان رو هم داده، اون هم به شکلهای مختلف. دوستانی که بچه دار نمیشن، ناامید نشن و درمانهای مختلف رو تجربه کنند، خدا نسخه درمان یکی رو تو داروهای پزشکی نوین قراره داده، و درمان یه عده رو طب سنتی، و برای یه عده ام درمان رو در طب اسلامی... چند تا توصیه دارم برای اونایی که تازه ازدواج کردن یا مدتیه منتظر نی نی هستن: - چند سال اول ازدواج رو به هیچ عنوان پیشگیری نکنید. - هرگز هرگز هرگز قرصهای ضدبارداری مصرف نکنید. - استرس از عوامل مهم نتیجه ندادن درمان هست. پس آرامش داشته باشید و از ته دل و خالصانه به ائمه توسل کنید و به خدا توکل، ان شاء الله نتیجه می گیرید. امیدوارم هرکی در انتظار مادر شدنه خدا خیلی زود دامنش رو به این نعمت بزرگش سبز، و زندگیش رو با حضور بچه ها سرشار از برکت و شادی بکنه.
🔷 اسلام 1400 سال پیش، استفاده از طلا را برای مردان حرام کرد و برای زنان حلال امروز علم علت آن را کشف و اثبات کرده.. آیا تنها همین حکم ساده، دلیل فرابشری بودن دعوت پیامبر ما نیست؟ التماس تفکر ✍️منابع علمی : www.civilica.com/Paper-SGSI16-SGSI16_481.html و http://jmums.mazums.ac.ir/article-1-9853-fa.pdf