#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_ورود_به_مجلس_عبیدالله
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲)
▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم
▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم
▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین
▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
یا صاحب الزمان
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی
▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی
▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین
▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم
▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
حالا از گودال بیا کوفه،
ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم
▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان
▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان
▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت
▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد،
نانجیب شروع کرد طعنه زدن
الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ
فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ
اشک چشم زینب رو درآورد
شراب میخورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد،
دوان دوان به سمت طشت طلا رفت،
همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند،
سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه،
فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً،
اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ
به خدا یادم نمیره نیزهدارها چجوری با نیزه میزدنت....
حسین...
====================
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_ورود_به_مجلس_عبیدالله
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲)
▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم
▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم
▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین
▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
یا صاحب الزمان
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی
▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی
▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین
▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم
▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
حالا از گودال بیا کوفه،
ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم
▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان
▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان
▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت
▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد،
نانجیب شروع کرد طعنه زدن
الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ
فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ
اشک چشم زینب رو درآورد
شراب میخورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد،
دوان دوان به سمت طشت طلا رفت،
همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند،
سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه،
فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً،
اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ
به خدا یادم نمیره نیزهدارها چجوری با نیزه میزدنت....
حسین...
====================
1_1148600678.mp3
17.61M
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_ورود_به_مجلس_عبیدالله
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲)
▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
====================
#زمزمه سنتی
#ایام_اسارت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
حاج
#احمدصفاری
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
می میرم از جدایی
حسین من کجایی(3)
حسین تشنه لب
حسین محبوب رب
حسین جانم حسین (4)
من باغبان باغ
آتش گرفته هستم(3)
رفته تمام هستم
در این سفر زدستم (3)
حسین دور از وطن
حسین بی کفن
حسین جانم حسین (4)
جای نفس برایت
ازسینه ام شراره (3)
در آسمان زینب
نمانده یک ستاره (3)
حسین تشنه لب
حسین محبوب رب
حسین جانم حسین (4)
قرآن ز نی تلاوت
آیه به آیه کردی (3)
به محملم حسین جان
با سرتوسایه کردی (3)
الا ای همسفر
کمی آهسته تر(3)
حسین جانم حسین (4)
مداحی_آنلاین_روضه_حضرت_زینب_حاج.mp3
1.26M
روضه حضرت زینب(س)
نشسته بود ناله میزد
#روضه🔊
#مهدی_سماواتی🎙
🏴آجرک الله یا صاحب الزمان (عج) ....
آقا جان...
میدانیم این چند روز
میزبان عزاداران جد
غریبت هستی
از این مجلس به آن مجلس
نگاه خیس و بارانیت را
از ما دریغ نکن
مولای غریب
ما هم در غم شما شریکیم آقا
اگر لایق بدانید
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲🍃
#سلاممولایغریب
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای ماهی دریا برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده
#محمود_کریمی🎙
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
تنها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقیناً
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعلهای تازه حتماً
چیزی هم از قنداقهی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریهاش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزهدارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
::
با احتساب ضربههای آخر شمر
حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده
✍ #وحید_محمدی
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
🩸آمدن إمام سجاد علیهالسلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود...
در نقلها آمده است:
🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع میشد، شناختند. دور پیکر امام علیهالسلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند.
📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا.
▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند.
🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدنها را دفن کنیم؟! ما از کجا میدانیم که هر جسد از آن کیست؟!
📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ
▪️خودتان هم میبینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است.
🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد میشد؛
📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه،
▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیهالسلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود:
📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا»
▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد.
🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستادهاید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم.
🥀 ما آمدهایم تا جسد امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم.
🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را...
📚مقتل الحسین علیهالسلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
✍ از روی دلسوزی دهاتیهای اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیواناتِ صحرا دور گودال
با گریههای مادر تو گریه کردند
از تکههای چادری بر خاک پیداست
با زور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده
در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد
چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها
بر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند
نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید
یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است
پای فرات و باصدای موج دریا
بر ساقی آبآور تو گریه کردند
بر پشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای ربابِ دست بسته
بهر علیِ اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد
من صاحب اسرار این گودال هستم
بوسه به بوسه پیکرت را شرح میداد
آنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
🩸امام سجاد علیهالسلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند...
در نقلی آمده است:
🥀... بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیهالسلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد ؛ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند.
🥀 مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم!
🥀 در این هنگام امام علیهالسلام گریه کردند و فرمودند:
📋 إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی
▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند.
🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند فرمودند:
«بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم»
🥀 و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد.
📋 لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ:
▪️و وقتی که ان پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیهالسلام، گونه مبارکشان را بر روی رگهای گلوی سیدالشهدا علیهالسلام گذاشتند و در حالی که گریه میکردند، فرمودند:
📋 طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ.
▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛
... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند:
📋 هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً.
▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند.
🥀 در این هنگام بنی اسد گفتند:جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود.
📋 كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ
▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد.
🥀 امام علیهالسلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ،وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود:
🥀 ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست...
🥀 سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حضرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد... سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت.
🥀 بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیهالسلام، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیکترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است.
🥀 و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن ابالفضل العباس علیه السلام بود و آن دو بدن دیگر، اولاد امیرالمومنین علیهالسلام بودند. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید.
🥀 آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهماالسّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند.
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰
✍ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟!
.
روز دوازدهم محرم
#شب_سیزدهم_محرم
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
#سوم_امام_حسین
🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین
هر کجای مجلس نشستی...
با توجه امروز میخواهیم از همین جا...
به آقامون سلام بدیم....
🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین
🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین
امروز امام زمانم سلام میده...
اما... به بدن های بی سر...
روی خاک...
سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن...
سه روز روی زمین کربلا بود...
🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت
🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين
🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور
🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین
ان شاء الله امام زمان میاد...
انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره...
🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین
یا بن الحسن...
🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت
سه روز بدن عزیز زهرا...
بی غسل و بی کفن...
روی زمین گرم کربلا...
🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت
🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت
🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها
🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت
چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا...
مثل یه همچین روزی...
وقتی بنی اسد اومدند کربلا...
نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند...
اما بدن عزیز زهرا حسین...
روی زمین کربلا...
میخواستند بدن ها رو دفن کنند...
اما بدنها رو نمیشناختند...
آخه سر در بدن ندارند...
متحیر ایستادند...
یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد...
🔸بنی اسد بیاید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم...
این بدن بی سر...
بدن بابای غریبم حسینه...
این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره...
این بدن قاسمه...
اون بدنی که کنار شط فرات...
دستهاش رو جدا کردند...
بدن عمو جانم عباسه...
بنی اسد...
برید یه قطعه بوریا بیارید...
🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود
🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود
امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند:
بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند...
سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه...
بنی اسد دارن نگاه میکنند...
دیدند امام سجاد رفت داخل قبر...
میخواد با پدر وداع کنه...
ای واااااای ای واااااااای...
دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین...
هی صدا میزنه وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
وقتی از قبر بیرون اومدند...
با دستان مبارک نوشتند...
هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً
🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم
🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#دفن_شهدا
#روز_دوازدهم_محرم
#روضه_دفن_شهدا
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 93
هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان
در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان
آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم
وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم
وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان
من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان
آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر
وان یکی بهرِ رقیه - دیگری ازبهرِ اصغر
آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر
وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر
هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران
گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان
مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر
ادم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر
مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان
در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان
باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر
بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر