#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ای که تویی حسین را نور عین
رقیه خاتونی و بنت الحسین
سه ساله و معلم مکتبی
فروغ بخش دیدهی زینبی
تو رهرو عقیده و جهادی
تو رهنمای راه اعتقادی
تو بهترین پدیدهی مکتبی
حسینخو و زینبی مذهبی
به بحر عشق و عاشقی گوهری
سفینة النجات را لنگری
طینت تو پاکتر از گل بُوَد
نور وجود تو توکل بود
بزرگ عالمی! کجا کوچکی
باب حوائجی! اگر کودکی
نور تو ای شهیدۀ راه عشق
سرزده از سپیدهی راه عشق
به زخم جان و دل ما مرهمی
باب مراد همهی عالمی
تو رنگ و بو به زمزمه میدهی
که عطر و بوی فاطمه میدهی
سوخته جانها زشرار غمت
جان همه فدای عمر کمت
گذشته در فراق شبهای تو
ندیده کس خنده به لبهای تو
سهسالهای و پُر زجوش و خروش
رنج چهل ساله کشیدی بدوش
چون تو کسی داغ صبوری ندید
اینهمه رنج و داغ دوری ندید
نشد دلت لحظهای از غم بری
تاکه شدی به رنگ نیلوفری
هیچ کسی نگفت جرمت چه بود
که شد رخت زضرب سیلی کبود
به نُه فلک شرر زده شیونت
کبود شد زتازیانه تنت
شبی که ماندی عقب از قافله
پای تو شد زخار پر آبله
تو شعله بر دیدهی تر میزدی
نالهی ای پدر پدر میزدی
تو دیدهای جمال نورانیاش
تو دیدهای شکسته پیشانیاش
تو شستهای به اشک غم نای او
تو دادهای بوسه به لبهای او
به وصف تو ای گل مینو سرشت
عشق به روی برگ گلها نوشت
کجا کسی به غیر تو جان خود
نثار کرده بهر مهمان خود
«وفائیام» ملول وخسته دلم
به یاد نالهات شکسته دلم
✍ #سیدهاشم_وفایی