.
#طلیعه_رمضان
#مناجات_با_خدا
مجتبی صمدی شهاب✍
هرجوری بود خدایا به مهمونیت رسیدم
با همه روسیاهی ماه رمضونو دیدم
دادی اجازه تا که صدات کنم دوباره
بنده تو جز گناه ره توشه ای نداره
پیش تو از خجالت ببین که سر بزیرم
اگه منو نبخشی باید برم بمیرم
خدا چقدر کریمی گناهامو پوشوندی
با همه نالایقی م به مهمونیت رسوندی
دوستت دارم خدایا با فطرت و غریزی
وای آگه این ماه بره گناهامو نریزی
من تو رو می خونم با شرار آه سردم
عمرم تموم شد و من بندگی ت نکردم
کجا برم از اینجا هیچ کسی رام نمیده
جز در خونه تو هیچ کسی جام نمیده
خوب میدونم دلم رو به غیر تو سپردم
شرمنده ام هزار بار من آبروت بردم
صدبار میون دنیا تا که شدم گرفتار
با بی مرامی محض کردم خدا رو انکار
شدم تو امتحان معرفتت رفوزه
حقشه بنده ت اگه توی آتیش بسوزه
خوب میدونم هزار بار توبه هامو شکستم
هرچی باشه دوباره در خونت نشستم
اگه چه تو مسیرت پاهامو کج گذاشتم
خودت میدونی با تو من دشمنی نداشتم
فناشده جوونیم اینو خودم میدونم
یه کاری کن همیشه بنده تو بمونم
با یاد قبر تاریک در هول و در هراسم
وای اگه این زودی ها کفن بشه لباسم
دل شکسته من ساده و کاگلیه
برگ برنده من محبت علیه
#مناجات
#ماه_رمضان
.
Sh01Ramazan1401Poianfar [Mohjat_Net] (1).mp3
3.94M
#مناجات_با_خدا
#محمد_حسین_پویانفر
#طلیعه_رمضان
چگونه شکرگزارم که باز بخشیدی
برای ماه ضیافت مرا پسندیدی
گدای خسته ی تو ورشکسته آمده است
به سمت خانه ی تو سرشکسته آمده است
کویر بودم و ابر بهاری ات برگشت
به سوی میکده عبد فراری ات برگشت
نشسته ام درِ میخانه ات بگو چه کنم
نمانده است برای من آبرو چه کنم
منی که خط به خط نامه ام سیاه شده
میان معصیت عمرم تباه شده
منی که دامنم از اشتباه آلوده است
جوانی ام پی جُرم و گناه فرسوده است
منی که غفلت و عصیان امان نمیدهدم
ضیافت رمضان هم تکان نمیدهدم
چگونه وارد مهمانی شما بشوم
میان این همه عاشق چگونه جا بشوم
اگر چه از من و اعمال من تو دلگیری
برای بار هزارام ندیده میگیری
دلم گرفته عزیزم مرا نوازش کن
برای من به امام زمان سفارش کن
گمان کنم که کسی پیش تو شفاعت کرد
حسین آمد و امسال هم وساطت کرد
دوباره معصیت من شده فراموشت
حسین گفتم و دیدم که وا شد آغوشت
بیا همین شب اول بگیر دست مرا
به حق روضه ی مقتل بگیر دست مرا
به حق ساعت آخر که پشت و رو شده بود
عزیز فاطمه با شمر روبرو شده بود
به آن دمی که لب تشنه اش ترک میخورد
مقابل نظرش خواهرش کتک میخورد
به لحظه ای که محاسن به دست قاتل بود
جواب تشنگی اش چکمه ی ارازل بود
به حق ساعت سختی که سینه سنگین شد
سری به نیزه شد و قتلگاه خونین شد
عنایتی که در این روضه ها بمیرم من
به یاد کشته ی کرب و بلا بمیرم من
#مناجات