eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
15هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
5هزار ویدیو
185 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،صفاییه
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال متن روضه مجمع الذاکرین شعرمذهبی رضیع الحسین (766).mp3
زمان: حجم: 1.64M
از غمت خون‌جگرم؛شاهدمه چشم ترم سر خاکت می‌ریزم خاک عزاتو به سرم بهتره عُمره علی بعد تو طولانی نشه روبرو شوهرتو با قنفذ و ثانی نشه عالمو سوگوار کنم  قلبمو بی‌قرار کنم  نیام‌سرِ مزارِ تو  خودت‌بگوچیکارکنم؟ فاطمه یا فاطمه حال بچّه‌یتیمات آتیش به قلبم می‌زنه بدتر از گریه‌هاشون سُکوت تلخِ حسنه دو شـبه حُسین تو لب به غـذا نمی‌زنه زینبت با روضه‌خوندن دل مارو می‌شکنه فاطمه‌ی‌جوان‌من  جوان‌قدکمان‌ِمن غم‌ِتو پُشت‌مو شکست شکسته استخوان‌من فاطمه یا فاطمه قسمت‌این بود دلمو به داغ تو دُچار کنم این‌قَـدَر غریبونه ختـم تو برگُـزار کنم نمیشه زندگی‌مو اینجوری از هم بِـپاشن تازه‌قصدِ نبش قبرِ تورو هم داشته باشن به‌رفتنت‌مُجاب‌شدم  ببین‌خونه‌خراب‌شدم تشنه‌ی‌یک‌جواب‌توست‌ سلامِ‌بی‌جواب‌شُدم فاطمه یا فاطمه
. ای لطف تو بحر بیکران ادرکنی ای مردترین مرد جهان ادرکنی ازدست خودم به تو پناه آوردم یاصاحب‌العَصرِوالزّمان ادرکنی .... من تشنه لبم آب حیاتم بدهید با صدق در اين راه ثباتم بدهید ای صبح وصالِ تان تمنّای همه از دست فراقِ تان نجاتم بدهید ..... ای یاد تو آرامش دلها برگرد ای بانی آبادی دنیا برگرد ای‌وارث ذوالفقار،جان پدرت این جمعه به انتقام زهرا برگرد ...... مارا به کنار خویش یک‌دَم بِنِـشان از شربت وصل خویش برما بِچِشان سوگنـد تورا به صُـبح پُرنـور فـرج مارا سحری به خیمه‌گاهت‌ برسـان
4_5861904698545540751.mp3
زمان: حجم: 1.23M
. سیّدةُ الجلیله حور و ملک به رشته‌های چادرت دخیله سیدةُ الجلیله اسم تو رمز جوشش چشمه‌ی سلسبیله سیّدةُ الجلیله جاروکش خونه‌ی تو حضرت جبرئیله اُمّ‌أبیهای‌ِپیمبر؛یازهرا قوّت‌ِ‌بازوانِ‌حیدر؛یازهرا شأن‌نزولِ‌آیه‌ی‌تطهیری‌تو حضرتِ‌صدّیقه‌ی‌اَطهر؛یازهرا مادر‌ِ اهل‌بیت به‌خدا‌‌قسم‌تویی تو محورِ اهل‌بیت مادر‌ِ‌ اهل‌بیت همه‌میگن‌به‌ شما تاج‌سرِ‌ اهل‌بیت یا مولاتی یافاطمه فاضلة‌ُالرّشیده فوق جلالتت کسی جلالتی ندیده فاضلة‌الرّشیده خدا تورو فقط برای خودش آفریده فاضلة‌الرّشیده ولایت علی به دست تو به ما رسیده شهیده‌ی‌راه‌ِولایت؛یازهرا مُعجزه‌ی‌نابِ نبوّت؛یازهرا سعادتی‌بهتر‌ازاین‌تو‌عالم‌نیست به‌سمت‌تو‌شدم‌هِدایت؛یازهرا مادرِ کائنات پدرت تمام‌قد بلندمیشه‌ پیش‌ِپات مادر کائنات همه‌ی داروندارمون‌ فدا بچّه‌هات یامولاتی یافاطمه فاطمه‌عصمت‌ُ‌الله فاطمه‌ناموس‌علی فاطمه‌حجّتُ‌الله فاطمه عصمت‌ُالله نصّ‌ِ‌حدیثه‌ تویی الگوی‌ِبقیّتُ‌الله فاطمه‌عصمت‌ُ‌الله مُحافظ حُرمت تو حضرتِ‌غیرتُ‌الله درک‌ِ تو از عقل‌فراتر؛یازهرا شأن‌ِ تو ماورایِ باور؛یازهرا رو ناقه‌ای که سرتاپا غرقِ نوره میای‌سواره‌‌توی‌محشر؛یازهرا مادرم فاطمه مریم و هاجر و حَوّان براتو خادمه مادرم فاطمه راضیه؛مرضیه؛ حوریّه‌ای و عالِمه یامولاتی یافاطمه
. . پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد درد فراق‌دیده که درمانگری نداشت ایمان به بازگشت تو کمرنگ‌تر شده این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت از این به بعد یک‌نفری آه می کِشَم دیگر مگو که داغ تو غم‌پروری نداشت پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم شاید کسی برای تو چشم تری نداشت سر را برای آمدنت نذر می کنم شرمنده‌ام ، گدای تو سیم و زری نداشت طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست کشتیِ موج‌‌دیده ی من لنگری نداشت آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!... اصرار بر گناه مرا کافری نداشت من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت! دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی! طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست شهری که پادشاه شریفش سری نداشت آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا یاسی که تاب حمله‌ی زجر‌آوری نداشت با ضربه‌‌ی لگد دو سه تا دنده خُرد شد... دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت عج ✍ ........... . با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت ................ هرچندکه‌از جان وجهان‌سیر شدم در اوج جوانی‌ام زمین‌گیر شدم با این‌همه‌غم‌که‌دیده‌ام،خوشحالم چون،پای‌امام بی‌کَس‌ام پیر شدم ✍ .
. وقتي كه مُسلماني و تسليم خُدايي يعني هـمه جا يـاورِ پيـغـمبر مـايي سـرداري و سالار و جگردار و هُنردار آن قدْر كه گـفـتند تو هم شيرِ خُدايي هرگز نپـريـده ست به اذعان كمانت از چِلّه ي ابروي خَـمت ، تيرِ خطايي در عصر خودت بودي اگر شاه شهيدان تا حشر ولي حمزه ي خيرُ الشُّهدايي وقتي چو علي چرخ زدي دور پيمبر از كعبه شنيدم كه تو هم قبله نمايي وقتي كه عمو باشي و ذريّه ي هاشم پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقايي والله قســم هيچ نفهميده از ايـمان هركس كه بگويد تو از اسلام جُـدايي از تُربت تو فاطمه تسبيح اگر ساخت مي خواست بگويد چه قَدَر اهل دعايي بالايِ سر قـبر تو با ديده ي گـريان با سوز جگر فاطمه مي گفت : كُجايي؟ مي گفت كُجايي كه ندارد دل حيدر از حَصرِ غم و غُربت و اندوه ، رهايي در جَنگ اُحد مُثلِه شدي تا كه بگويي مي خواست دلت تا بشوي كربُـبلايي مي گفت عبايي كه روي پيكرت افتاد اي كـاش بيارنـد به گــودال عبايي تا خواهرِ مظـلـومه ي ارباب نبينـد از نيزه مي آيـد به سر او چه بلايي !!! در نيمه ي شوّال به جُز داغ تو اي مرد در خيمه ي دل سوختگان نيست عزايي... .
. مدح‌امام‌هشتم‌علیه‌السّلام ابتدای سخن،به نام خدا وَ سـلام‌ٌ عَـلیٰ امام‌ رضا به رواقت پناه آوردیم یاامـام الرّئوف اَدرکـنا ناامیـدیم از بقیّـه، فقط به‌ تو‌ گفتیم التماس دعا تو همان‌که‌غَنیِ‌بالذّات است فقرذاتی‌ست مالِ ما فُقرا ما ضعیفیم و تو قویِّ عزیز رحم کن پس به حال ما ضُعفا عادت‌ِتو‌همیشه بوده، گُذشت عادت‌ِماهمیشه بوده خَطا از سر سُفره‌ی کرامت تو ما که جایی نمی‌رویم اَبدا شرط ایمان فقط ولایت توست هرچه داریم از عنایت توست ----------------------------------- گَرمِ ط‍ُـوفِ حریم جانانیم حاجی کعبه‌ی خ‍ُراسـانیم از میان تمامیِ اذکار تشنه‌ی‌گُفتنِ((رضا جانیم)) غیر یاحضرت رضا مددی جُمله‌ای‌ بر زبان نِمی‌رانیم غیر ازاو؛هرچه‌که‌طلب‌کردیم همه‌ی عمر از آن پشیمانیم موضع مرقد مطّهر اوست آنچه‌راکه‌بهشت‌می‌خوانیم مابه‌شمس‌الشّموس‌،دل‌دادیم چون گُـل آفـتاب‌گـردانیـم درِ این خانه تربیت شده‌ایم پیرو اهل بیت و قرآنیم سائل خانواده‌ی نوریم بااَنیس‌النّ‍ُفوس مَحشوریم ---------------------------------- حرمش‌‌نزد خَلق مُحترم است قطعه‌ای‌از‌بهشت‌این‌حرم‌است مَلکوت است تحت سیطره‌اش آنکه‌در طوس‌صاحب‌عَلَم‌است همجواریِ با امام رضاست افتخاری‌که قسمت‌عَجَم‌ است به خدا آستان قدسی او خانه‌ی‌جُود‌ و رحمت و کَرَم‌است بسکه‌این‌شاه دست و دل‌باز است هرچه‌از او طلب‌کنیم کَم است شامل حال زائـرش ، غُفران سائلش‌ تا‌همیشه‌ مُحتشم‌است تا توانی بـرو به پابـوسش عُمر کوتاه‌و وقت ،مُغتَنم است فکر او باش و‌ در قنوت بگو رَبّنـا آتِنـا زیـارَتَهُ... ----------------------------------- دردمندم به من دوا بدهید بی بهایم به من بها بدهید بال پرواز من شکسته شده می‌شود که مرا شفا بدهید؟ به دل نرم پنجره فولاد دلِ سنـگِ مرا جَـلا بدهید هرکه یک بار نزدتان آید پاسخش را شما سه‌جا‌ بدهید شب میلاد آمدم که به من عرفه، اذن کربلا بدهید چشم‌ِبی‌اشک‌،چاه‌ِبی‌آب‌است روزی گریه ی مرا بدهید زودتر میشود که جای مرا گوشه‌ی‌خیمه‌ی عزا بدهید؟ تا بگوییـم با دل مغمـوم بِأبِـی أَنْـتَ اَیُّهَـا المَظـلُوم... سروده شده در نجف الاشرف ✍ ............ علیه‌السّلام روزی که با امام رضا آشنا شدیم از هرچه‌داشت رنگِ‌تعلّق،جدا شدیم در سیره‌ی امام‌ رضا سِیر کرده و بی اختیار محو رسول خدا شدیم آغوش باز کرد ، پذیرفت‌مان و بعد جزء موالـیان شَـهِ لافتی شدیم خوشبخت عالمیم که از عالم اَلَست دلبسته‌ی ذَراری خَیـرُالنّسا شدیم روز دوشنبه بود که ما در مُضیف او مهمان‌ سُفره‌ی‌ کرم مُجتبیٰ شُدیم از دست او برات زیارت به مارسید هر دفعه زائر حرم کربلا شُدیم بااینکه مُستطیع‌ نبودیم هیچ وقت حُجّاج آستانه‌ی قدس رضا شدیم مارا اسیر جذبه‌ی گنبدْطلاش کرد در آسمان صحن همین‌که رها شدیم نورش درون آینه‌ها مُنعکِس که شد سَرمَست یک تجلّیِ بی ‌انتها شدیم مارا به دست پنجره فولاد خود سِپرد حالا طبیب و دارو و درد و دوا شدیم یکتاست این امام که در پیشگاه او باهرسلام وقت زیارت دوتا شدیم حیف است غیر ذکرِ رضا خَلق بشنوند از ما که بر مُحبّتِ او مُبتلا شدیم مارا نیازمند عطایش بخوان و بس حتّیٰ اگر که صاحب کوه طلا شدیم باشد که حک کنند به سنگ مزار ما هنگام گریه درغم سطان فدا شدیم