eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
21.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
108 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
طفلی حسن كه شاهد رازی مگو شده رازی كه باعث غم و بغض گلو شده زانو بغل گرفته و خون گریه می كند از بعد ماجرای فدك زیرو رو شده در خانه می نشیند و بیرون نمی رود در كوچه با چه حادثه ای روبرو شده؟ آتشفشان غیرت او شعله می كشد شاید كسی مزاحم ناموس او شده؟ حس می كنم كه باز زمین خورده مادرم دیدم كه چادرش دو سه جایش رفو شده
مردم لباس پاره ما خنده دار نیست کـاخ غــرور کـاذبـتـان پـایـدار نـیست مردان ما به نیزه و در کوچه های شهر گرداندن زنان حـرم افـتـخـار نـیـسـت در سختی و بلا به خدا تکیه میکنیم سر می دهیم در ره او، این شعار نیست ای بزدلان ز بام به ما سنگ می زنید در دست های بسته ما ذوالفقار نیست زن های شهر کوفه چرا گریه می کنید؟ دیگر به گریه های شما اعتبار نیست در بین طـعنه های وقـیح تـمام شهر بدتر ز طـعنه های بد نیزه دار نیست https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
اینان كه سنگ سوی تو پرتاب می كنند بی حرمتی به آینه را باب می كنند در قتلگاه، آن جگر تشنه ی تو را با مشك های آب خنك، آب می كنند لب های خشك نیزه ی خود را حرامیان از خون سرخ توست كه سیراب می كنند عكس سر بریده ی عباس را به نی در چشم های اهل حرم قاب می كنند با نوحه ی رباب و تكان دادن سنان شش ماهه ی تو را سر نی خواب می كنند این آسمان شب زده را ای هلال عشق هفده ستاره گرد تو جذاب می كنند هفده ستاره معتكف چشم هایتان سجده به سمت قبله ی مهتاب می كنند هفده ستاره با كلماتی ز جنس اشك تفسیر سرخ سوره ی احزاب می كنند https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
مانند مادرت شده ای قد خمیده ای آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای  با درد کهنه ای به نظر راه می روی  مانند مادرت چقدر راه می روی   خونِ جگر به سینه به اجبار می دهی  راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی  داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند  خواهر نداشتی که برایت به سر زند  این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما  در کوچه های طوس زمین می خوری چرا   با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده  خاک لباس های خودت را تکان بده   مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...  نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی  این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت  فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت  
مانند مادرت شده ای قد خمیده ای آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای   با درد کهنه ای به نظر راه می روی  مانند مادرت چقدر راه می روی  خونِ جگر به سینه به اجبار می دهی  راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی  داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند  خواهر نداشتی که برایت به سر زند   این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما  در کوچه های طوس زمین می خوری چرا  با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده  خاک لباس های خودت را تکان بده  مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...  نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی   این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت  فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت   https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
زمین به لرزه درآمد، شکست کنگره‌ها رها شدند خلائق ز بند سیطره‌ها شبی که آتشِ آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می‌یافت رقص دایره‌ها صدای همهمه‌ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره‌ها شب ولادت فرخنده‌ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره‌ها دوباره نور و طراوت به خانه‌ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره‌ها جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات نثار مَقدم پُر خیر و برکتش ستاره‌ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی‌اش را کسی نمی‌داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می‌ریخت نماز نیمه شب و شور صوتِ قرآنش اویس‌های قَرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت و حضرت حق داد به دستِ پاک محمد، کلید رضوانش امیر و قافله سالار کاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه‌های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد نمازِ شکرِ سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذانِ باران داد نبی‌ست پیر خرابات و ساقی‌اش حیدر در ابتدا به علی او شرابِ عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله‌مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلیِ مهتابِ روشنِ عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟ نخواست که عمار محضرش باشم! قبول، شیعه‌ی خوبی نبوده‌ام اصلاً نشد که حلقه‌به‌گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می‌کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارتِ عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات