#زبانحال_امام_عسکری علیه السلام
#گریز_حضرت_رقیه سلام الله علیها
لزره افتاده به دستم پسرم ،زود بیا
روشنی بخش دو چشمان ترم ،زود بیا
تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا
ای جگرگوشه ی من، ای پسرم ،زود بیا
تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز
گرد غم ریخته در دور وبرم، زودبیا
زهر کاری شده و ،بر جگرم افتاده
تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا
فرصت مختصری تا سفر من باقی است
لحظه ی آخر قبل از سفرم ،زود بیا
آسمان منتظر وقت عروجم شده است
دیر شد وصل من و دادگرم، زود بیا
برمصیبات تو اندیشم و،هنگام وداع
غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا
یاد آن طفل فتادم که دل شب می گفت
سوختم ازغم هجران ،پدرم زود بیا
همره مرغ سحر، گفت«وفایی» شب هجر
باهمه منتظران، منتظرم زود بیا
سید هاشم وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af