eitaa logo
باهم
269 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
30.5هزار ویدیو
852 فایل
استقلال آزادي جمهوري اسلامي @Gh123 Admin @Arangeh @Malardiha
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️⚠️⚠️ 💢 سال ها جلوتر از زمان 💢 🎥⭕️ شنیدن این قسمت از سخنرانی امام(ره) در شرایط فعلی را بسیار توصیه میکنیم...! ▪️جوانان حتما باید ملتفت باشند! ... ☸ آرشیو سخنان کمتر شنیده شده ی بزرگان انقلاب @jonbeshsaybery
گفت و شنود رهبر انقلاب با ننه غلامبالاخره آقا می‌رسند و از پله‌ها پایین می‌آیند. سرشان را خم می‌کنند و از در کوتاه خانه وارد می‌شوند. ننه غلام بهت‌زده نگاه می‌کند. تصویری غریب در ذهنش شکل می‌گیرد، از سی‌وسه سال قبل و داماد خوش قد و بالایی که او برایش اسفند دود می‌کرد. آقا زودتر سلامی می‌کنند. ننه غلام جلو می‌آید، دست‌هایش را بالا می‌برد و شروع می‌کند به حرف زدن با آقا: - سلام، به جدت من از بچگی می‌شناسمت. خانه شما می‌آمدم، پیش مادرت... بعد یک‌دفعه بی‌هوا حرفش را قطع می‌کند، نگاهی به سرو وضع خانه‌اش می‌اندازد، کمی کنار می‌رود و می‌گوید: بنشینیم؟ آقا با لبخند جواب می‌دهند که: آن بالا بنشینیم یا پایین؟ و به تخت اشاره می‌کنند. ننه غلام می‌گوید: نخیر. - آنجا بنشینیم؟ - ها! ها! آقا روی تخت می‌نشیند و ننه غلام هم کمی آن‌طرف‌تر، هنوز ننشسته، شروع می‌کند به صحبت کردن با لهجه غلیظ تربتی. حضرت آقا که متوجه شرایط این مادر پیر شده‌اند، می‌گوید: خب خب، حالا بنشین ننه غلام ببینم. - خب ننه عکس غلام کدام است؟ - جان؟ عکس غلام این است، این. و به‌عکس روی دیوار اشاره می‌کند. یکی از همراهانی که مقابل تخت روی زمین نشسته‌اند، قاب عکس را از روی دیوار برمی‌دارد و به دست حضرت آقا می‌دهد. - آقا همین‌طور عکس را می‌گیرند، می‌گویند: عکس غلام همین است؟ - ها. بله غلام است. - شما خانه شیخ‌الاسلام و حجت و این‌ها می‌آمدید؟ ها. بله، خانه شما هم می‌آمدیم. مادرت را می‌شناسم، خواهرت را می‌شناسم. این‌ها دو نفر از خانواده‌های معروف محله قدیمی منزل حضرت آقا بودند که ننه غلام گاهی پیش آن‌ها کار می‌کرد. آقا یکی، دو کلام دیگر در مورد قدیمی‌های آن محله صحبت می‌کنند و ننه غلام به ازای هر کلمه، داستانی تعریف می‌کند که خیلی مشخص نیست. از اینکه آن نفر چه شد؟ عروس رفت یا عروس گرفت؟ بچه‌هایش کجا هستند؟ و ... آقا در بین صحبت‌های ننه غلام که دارد مرتب از کسانی که بودند و به رحمت خدا رفتند، صحبت می‌کند، می‌گویند: حالا خدا بیامرزدشان، آن‌ها که رفتند ننه غلام، از خودمان بگو. غلام چند تا بچه دارد؟ - از خودمان. ها. غلام شش‌تا بچه دارد. و شروع می‌کند از کار و زندگی یکی‌یکی بچه‌ها صحبت کردن که چند تا تهران‌اند، یکی از دخترها دکتر است. یکی از پسرها سرباز است و ... وقتی در مورد یکی از بچه‌ها، اسم مکانی که کار می‌کند را یادش می‌رود، آقا می‌فرمایند: حال هر چی! و مادر خوشحال ادامه می‌دهد. از تصادفش می‌گوید و شکستن پایش که یکی، دوتا از همین نوه‌ها کمکش می‌کند تا خوب شود. روی دیوار روبه‌رو عکس چند نفر دیگر هم هست که ظاهراً همه مرحوم شده‌اند. آقا در مورد هر کدام از عکس‌ها از ننه غلام سؤال می‌کنند و او داستان‌هایی شروع می‌کند که پایانشان یکسان است؛ که او هم رفت و تک‌وتنها ماندم. یکی از آن‌ها نوه برادرش است که چند روز بعد از عقدش به جبهه می‌رود، در عملیات خیبر- که ننه غلام جنگ خیبر می‌گوید- شهید شده و جسدش در آب‌های هور مفقود شده. دیگری بچه خواهرش است که سکته کرده و دیگری که تصادف کرده و آخر این قصه‌هاست که با غصه می‌گوید: او هم که از دست ما رفت. دیگر هیچ‌کس ر آ ندارم. آقا حرفش را قطع می‌کنند: - خدا را داری ننه غلام! - ها! من که خدا را دارم، اما خب چه کنم، تا سر کوچه نمی‌توانم راه بروم. شب‌ها توی این خانه دلم می‌گیرد. بیا یک کاری کن این انتقالی بگیرد، سربازی‌اش بیاید مشهد، به من برسد. - ننه غلام! اهل کجایی شما؟ - جان؟ من اهل تربت حیدریه‌ام. - خود تربت؟ - زاوَر، زاوَر. چهل‌ساله که مشهد هستیم. اشاره به‌عکس غلام می‌کند و می‌گوید: از عمر همین بچه، دو سال گذشته بود که آمدیم. چهل‌ودو سالش بود که شهید شد. بعد از شهادت غلام هم کسی نیامده بگوید حالت چطور است؟ - هیچ‌کس نیامد احوالت را بپرسد؟ - نه به جدّت، نه به خدا. - حالا که ما آمدیم. - ها! خدا رحمت کند کربلایی آقا را. منظورش پدر حضرت آقا، مرحوم حاج سید جواد خامنه‌ای است. - کربلایی آقا یا حاج‌آقا؟! - حاج‌آقا؟ نه، پدر شما کربلایی آقا بود، شما حاج‌آقایید. آقا لبخندی می‌زنند و می‌گویند: - نه، آقا هم که مکه رفته بودند. - آ؟ راستی؟ ما که می‌گفتیم کربلایی آقا، خدا رحمتش کند. - این‌همه پول خرج کردند مکه رفتند، آخرش هم ننه غلام می‌گوید کربلایی آقا. همه می‌خندند، حتی خود ننه غلام. ننه غلام دوباره می‌رود به بیست‌وپنج سال پیش و محله سرشور و خانه پدری آقا و شروع می‌کند به گفتن. دراین‌بین می‌گوید: - حسین آقا شما بودی که من می‌آمدم خانه شما. داداش‌های دیگرت هم بودند. - ولی من اسمم حسین آقا نیست‌ها! - اوه! چرا حاج‌آقا. اسم شما حاج‌آقا حسینه. توی آن کوچه بودید، من آمدم خانه‌تان... آقا با لهجه شیرین مشهدی ادامه می‌دهند تا ننه غلام راحت‌تر متوجه شود. - من را که می‌شناسی، اما اسمم را نمی‌دانی. اسم من حسین آقا نیست. اسم
من علی‌آقا است. - ننه غلام گیج شده است. کمی فکر می‌کند و از پشت عینک ته‌استکانی‌اش آقا را دوباره نگاه می‌کند. - علی‌آقا، محمد آقا، حسین؟ می‌خواهد پسران خانه همسایه قدیمی‌اش را بشمرد، اما شک می‌کند به اسم‌ها. آقا به کمکش می‌آید: - اون محمد آقا بود و من علی‌آقا هستم و یکی هم هادی آقاست، یکی هم حسن آقا. ننه غلام این دفعه می‌خواهد خواهرهای آقا را بشمرد که باز اسم‌ها را اشتباه می‌گوید، آقا باز اصلاح می‌کنند. ننه غلام می‌گوید: اوه. به خدا اسم‌ها را نمی‌دانم چرا این‌جوری می‌گویم. این همسایه می‌آید، اسمش را یادم نمی‌آید. نمی‌دانم چه بگویم؟ - قاطی کردی ننه غلام! - پیر شدم، به خدا، به جدت پیر شدم، نمی‌فهمم دوباره خودش همراه بقیه می‌خندد و شروع می‌کند از خاطرات خانه شیخ الاسلام گفتن! دو جمله‌ای صحبت نکرده، می‌بیند که از میهمانان پذیرایی نکرده است. پایین تخت و جلوی پایش، یک بشقاب ملامین سفید است که داخلش چند تا کلوچه خانگی گذاشته، آن را به آقا تعارف می‌کند. آقا با علاقه برمی‌دارند و میل می‌کنند. بعد می‌گذارد تا بقیه همراهان آقا هم بردارند. کسی برنمی‌دارد. ننه غلام با همان لهجه تند می گوید: چرا نمی‌خورید؟ اینها کلوچه خانگیه که بچه‌ها برایم آورده‌اند. من که پولم نمی‌رسد شیرینی بخرم. «بُخرید» آقا با همان لهجه می‌گویند: بُخرید عمو بُخرید باز هم لب‌ها خندان می‌شود و یکی از همراهان ظرف را می‌چرخاند تا همه از این کلوچه‌ها بخورند. ننه غلام از ته دل خوشحال است که امشب آقا مهمانش است و در خانه او می‌خورد و می‌گوید و می‌خندند. ننه غلام می‌گوید: یک شب که شما مشهد بودی، خواب دیدم که آمدی خانه ما. از جلوی بازار آمدی. - حالا خوابی یا بیدار؟ - نه، الان بیدارم.  – حتما! - بله. آن دفعه تو خواب دیده بودم که شما از جلوی بازار آمدی خانه ما. - الان یقین داری که بیدار هستی؟ - ها. ها. بله یقین دارم به خدا. اما شک می‌کند. - راستی بیدارم؟ - خب حالا من یک چیزی بهت میدم، اگر فردا صبح بود، بدان که بیدار بودی اگه نبود بدان که خواب بودی. - باشه، باشه.   - بیا آقا هدیه ای به دست ننه غلام می‌دهند. - دست شما درد نکند، عیدی می‌دهید؟ - هان. این عیدی شماست. اگه این فردا صبح بود. بدان که بیدار بودی. اگه نبود بدان که خواب بودی. - دست شما درد نکند. - یک قرآن هم بهت می‌دهم. - یا صاحب قرآن اما قرآن را باز می‌کنند تا در صفحه اول یادداشتی بنویسند. وقتی می‌خواهند اسم شهید را بنویسند، نامش را بلند بر زبان می‌آورند. غلام حیدر رستمی - خدا رحمتش کند. خدا را شکر. این خدا را شکر ننه غلام، در این شرایط خیلی معنار دارد. معناهایی که باعث شده حضرت آقا این قدر به خانواده‌های شهدا اهمیت بدهند. آقا قرآن را به دست ننه غلام می‌دهند و بلند می‌شوند. ننه غلام که نگران سربازی نوه‌اش است، سؤال می‌کند: - کاغذ نمی‌خواهد بدهی برای سربازی این بچه؟ - نه کاغذ نمی‌خواهد، گفتم یادداشت کردند. ان شاءا… که موفق باشید خداحافظ مادر. چند دقیقه رؤیایی بر ننه غلام گذشته. موقع رفتن آقا، باز شک می‌کند و می‌پرسد؟ - از گفته شما ما بیداریم؟ - ان شاءا… بیداری. ۱۳۷۶/۱/۷
1_1778617625.MP3
37.01M
فتنه ی فریدون ... از تمامی اعضای محترم کانالها تقاضامندیم صوت فوق را بادقت تا پایان گوش نمایند تاانشاالله نسبت به عمق فتنه اخیر اگاهی بیشتری پیدا کنند👆 ┄┄┅••🇮🇷❁🇮🇷••┅┄┄ •┄══••🔻••══┄•‌ eitaa.com/kanoon_ghaadir •┄══••🔺••
هدایت شده از من انقلابي ام
فرازی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی🕊 برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید. 🇮🇷کانال سپاه ایران🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3440967682C119ca9d180
‼️ حکم مصرف مربای انگور 🔷 س ۶۴۳۲: استفاده از مربای انگور (نه شیره آن)، از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ ✅ ج: اگر انگور هنگام تهیه مربا جوشانده شود، حرام می گردد و مصرف آن جایز نیست مگر آنکه با ادامه جوشاندن، دو سوم حجم آب آن کم شود، در این صورت مصرف آن اشکال ندارد. 📕منبع: leader.ir 🆔 @resale_ahkam
هدایت شده از قاسم روانبخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥همجنس‌بازی از کجا وارد کارتون‌های بچه‌ها شد؟! ✍متاسفانه مفاهیم همجنس‌بازی کم‌کم وارد تمام کارتون‌های محبوب بچه‌ها می‌شود. ♦️بعد از «دنیای اسباب‌بازی‌ها»، حالا نوبت به یک انیمیشن رده خردسالان رسیده که با مفاهیم همجنس‌بازی آلوده شده است http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
هدایت شده از S.H_AF(47735)
🤲خدایش رحمت کند ⏺دکتر طریقت منفرد را شاید خیلی ها نشناسند ⏺وزیر اسبق بهداشت در زمان اوخر دور دوم محمود احمدی نژاد ⏺من ایشان را به دفعات دیده بودم انسانی ساده زیست که مدرک جراحی چشم را از فرانسه گرفته بود و به راستی دلبسته انقلاب و رهبری و دلسوز وطن بود ⏺در جلسات متعددی از تجارب ایشان و دغده هایش شنیدم ⏺خاطرم است در پیک اول کرونا راجع به وضعیت کلی وزارت بهداشت و الباقی دولت بحثمان گرم شد و رگ گردن من کمی متورم شد که اقتضای سن بنده بود ⏺ایشان با تبسم همیشگی گفت پسرم در دولتها چیز که ما زیاد داریم جاسوس است جاسوس امریکا و انگلیس و اسراییل ⏺این جمله ایشان همیشه در گوشم زنگ میزند گفتند ما حدود ۶۰۰ جاسوس صاحب امضا طلایی داریم این تعداد شناسایی شده اند که در نقاط حساس کرسی دارند ⏺گفتم اقای دکتر خوب چرا دستگیرشان نمیکنند ⏺گفت اگر طرح دستگیری اغاز شود بیکار اینها و اربابانشان بیکار ننشسته و ظرف چند روز مملکت را با پیاده نظام هایشان که همین سلبریتی ها و روشنفکران مخ تعطیل هستند به آشوب میکشند ⏺گفتم خوب راه چیست ⏺گفت باید صبر کرد تا مردم عوام و اهاد جامعه به این درک برسند که دوست کیست دشمن کیست ⏺خدایت بیامرزد چه درست میدیدی و چه درست تشخیص دادی مانند یک پزشک حاذق اما اینبار در ورطه سیاست از🫡انسان شریفی بود و به مرگ مشکوکی از دنیا رفت (درست زمانی که حرف از افشای فساد و خیانت های وزارت بهداشت زد و قصد ارائه مدارکش را داشت🚨) 🤲راهت پر رهرو باد دکتر خدا لعنت کنه افسادطلبها رو با عوامل نفوذ صهیونیستی WHO کوتاه نمیائیم🚨 نماد قیام✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کریمی
1_1163559879.mp3
5.9M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️! میون‌‌اشڪ‌هاودعاهاے . . . قشنگتون‌ماروفراموش‌نڪنیدᵕ.ᵕ🌱
❣ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ❣ 🔆اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ🔅وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ🔅وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُور🔅وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ 🔅وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ🔅وَ مُنْزِلَ الْعَظیمِ🔅وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ🔅وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ 🔆اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ🔅وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ🔅وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ🔅یا حَىُّ یا قَیُّومُ 🔆أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ🔅وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ🔅یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ🔅وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ🔅وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ🔅یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ🔅یا لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. 🔆اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ بِأَمْرِکَ🔅صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ🔅عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔅فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها🔅سَهْلِها وَ جَبَلِها🔅وَ بَرِّها وَ بَحْرِها🔅وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ🔅وَ مِدادَ کَلِماتِهِ🔅وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ🔅وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. 🔆أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى یَوْمى هذا🔅وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى🔅لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً. 🔆اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِه🔅وَالذّابّینَ عَنْهُ وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِه🔅وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ🔅وَالْمُحامینَ عَنْهُ🔅وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ🔅 بَیْنَ یَدَیْهِ. 🔆اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ🔅الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً🔅 مِنْ قَبْرى🔅مُؤْتَزِراً کَفَنى🔅شاهِراً سَیْفى🔅مُجَرِّداً قَناتى🔅مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى🔅فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. 🔆اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ🔅وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَة🔅َوَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ🔅وَ فَرَجَهُ🔅وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ🔅وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ🔅وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ🔅وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ🔅وَاشْدُدْ أَزْرَهُ🔅وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ🔅وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ🔅فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: 🌷ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ🌷 🔆فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا 🔅وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ🔅الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک🔅حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ🔅وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ🔅وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ🔅وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ🔅وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ🔅وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ🔅وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ🔅وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ. 🔆اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 🔅وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ🔅وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ. 🔆اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ🔅وَ عَجِّلْ لَنا 🔅إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ 🔅بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. 🌷اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ 🌷اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ 🌷اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان🌹 💠اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج💠
هدایت شده از (ادیب)
صوت «زیارت آل یاسین».mp3
19.79M
امام زمان فرمودند این طور به من سلام بدهید✨ 🔷زیارت آل یاسین🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان 🍂
کمک شهید سلیمانی به فرمانده داعشی! سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر (۱۴۰۰/۱۰/۹) : حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند، چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند! او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از بود شناخت! سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه... خود سردار هم دنبال کار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند! وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست، که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی.. ۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم! 💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی فرمانده سپاه حضرت صاحب الامر (عج) قزوین 🍁🍁🍁🍁 🎥 حرکت بسیار جالب و معنوی رهبر انقلاب بعد از اتمام هر نماز ابتدا دست روی مهر کربلا می‌‌کشند و سپس با دستشان صورت و بدن و پای راست خود را متبرک می‌کنند دوباره روی مهر دست می‌‌کشند و باز صورت و بدن و پای چپ خود را متبرک می‌کنند. 🍁🍁🍁🍁 @masjede_majazi_ma