هدایت شده از ذوالقرنین
یا خدا مگه میشه
🔴عضو شورای مرکزی حزب جمعیت پیشرفت و عدالت وابسته به قالیباف، از هماهنگی وی با ناطق نوری و لاریجانی برای حذف نیروهای انقلاب و برنامه این جریان برای تسخیر صداوسیما خبر داد.
پ.ن: چقدر دیگه باید اعتراف کنند، تا انقلابیها متوجه بشن چه خبره اون سمت میز!
هدایت شده از - ساکنکربلا -🇵🇸
مع الحسین ، الی المهدی (2).mp3
35.21M
مَعَ الْحُسِین إلَی المَهْدي🤍
🎤 | #کربلایی_حسین_طاهری
-ساکن کربلا-
@Saken_karbala
هدایت شده از - ساکنکربلا -🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا منمو چشم ترمو💔
حاج #مهدی_رسولی
-ساکن کربلا-
@Saken_karbala
هدایت شده از روضه آنلاین
4_5971979354517801664.mp3
12.31M
هدایت شده از روضه آنلاین
4_5942504922405669061.mp3
52.96M
هدایت شده از روضه آنلاین
4_5904486760959708940.mp3
15.75M
کربلا به عکس توی جاده نیست
به امام حسین رسیدن ساده نیست
🎙 حاج مهدی رسولی
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#اربعین
۰[ @MAHDIRASEULI_IR ]۰
هدایت شده از روضه آنلاین
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ARBAEEN14448.mp3
12.1M
اربعین رسید و عشق تو...
🎙 حاج مهدی رسولی
#اربعین
۰[ @MAHDIRASEULI_IR ]۰
هدایت شده از روضه آنلاین
روضه اباعبدالله الحسین_۲۰۲۴_۰۸_۱۰_۱۶_۴۹_۰۰_۹۱۷.mp3
40.76M
.
#روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام
🎙 حاج مهدی رسولی
با حال مناسب گوش کنید
#اربعین
۰[ @MAHDIRASEULI_IR ]۰
هدایت شده از G_h123
نه نه، دست نداشت، او را به علت بعضی از همین کارها برکنار کردم، البته بعدها در دولت آقای احمدینژاد به ریاست رسید.[خنده] خلاصه آن چند نفری را که تشخیص دادیم با مالک قبلی هماهنگاند، زیر ذرهبین حراست گذاشتیم. دیدیم بله، بند و بستها و رشوهگیریها بیرون آمد یکی از آنها در مجموعهای که آپارتمان میساخت هفت آپارتمان به خودش، زنش، برادرش، خواهرش، مادرش، عمه و خالهاش فروخته و به هر کدام پانصد هزار تومان تخفیف داده بود. حالا ممکن است رقمهایی که میگوییم برای آنهایی که امروز میشنوند با توجه به نان بربری دانهای هزار تومان به چشم نیاید.[خنده] خلاصه از دادگاه حکم گرفتیم و دستگیر شدند. دیگر در این قضایا فعال شدیم حراست به من گزارش میداد، وقتی میدیدم دلایل محکمهپسند است اجازه میدادم بروند از دادگاه حکم بگیرند، خود حراست آنها را میگرفت، با پرونده تکمیل شده تحویل قوه قضایی میداد و آنها هم رسیدگی میکردند.
...
به موضوع پرونده مشــهور بــه اختلاس 123 میلیــارد تومانی رســیدیم. ماجرا در رســانهها از 21 دیماه 1373 شروع شد و تا برگزاری اولین جلسه محاکمه حدود شش ماه طول کشید که خلاصهای از آن را برایتان بازگو میکنم ...
پیش از اینکه وارد قضیه شوم حرفی دارم؛ من از همه آدمهایی که در این 18 سال گذشته، یعنی از سال 74 تا الان، در مورد این پرونده صحبتهای ناروا کردهاند میپرسم در کجای مطالبی که در روزنامهها، نماز جمعه و جاهای دیگر نوشته و گفته شده اسمی از محسن رفیقدوست برده شده و آنهایی که در این 18 سال این همه به من ظلم کردند جواب خدا را چه میدهند؟ بر اساس چه اطلاعاتی؟ صرف اینکه یکی از متهمین این پرونده برادر من است، مجوز بود که این همه به من ظلم کنند؟ به من جفا کنند؟ وامرهم الی اﷲ. اگر راجع به این پرونده صحبت میکنم یکسری سئوالها برایم مطرح شد که اگر به آنها پاسخ میدادند شاید این ظلم تداوم پیدا نمیکرد.
منظورتان چه سئوالهایی است؟
وقتی دادستان کل کشور میگوید این پرونده، پرونده اختلاس نیست، پرونده سوءاستفاده مالی است، چرا چند ماه بعد، توی دادگاه پرونده با عنوان اختلاس مطرح میشود؟ امروز اگر از همه قضات مملکت و از خود رئیس دادگاه هم سئوال کنی که اختلاس یعنی چه؟ میگویند اختلاس عبارت از برداشت کارمند و کارگزار دولت از وجوه دولتی است. اسم هر فسادی را میشود برای این پرونده آورد، جز اختلاس.
اما به جز نظر صریح آقای مقتدایی، اغلب عنوان اختلاس را به کار بردهاند.
علاوه بر آقای مقتدایی، بقیه هم صحبت از اختلاس نمیکنند. در داستان پرونده سه هزار میلیارد تومانی اخیر عدهای شبیه اینها در فاصله زمانی حدود 17 ماه سه هزار میلیارد تومان از بانکها اعتبار گرفتند، اما یکبار به کار آنها اختلاس گفته نمیشود، دائم میگویند سوءاستفاده مالی. آقای یزدی، آقای مقتدایی و قاضی محترم شعبه 34 دادسرای عمومی ـ که پرونده ابتدا در آن شعبه مطرح بوده ـ همه گفتند که این 123 میلیارد عبارت از گردش چهار حساب در مدت ده ماه بوده. زمانی که این قضیه افشا میشود اوج برداشت فاضل خداداد و بقیه از بانک به رقم 5/6 میلیارد تومان میرسد که با توجه به شیوه کار، همیشه نصف این مبلغ در اختیار او بوده و میبایست نصف دیگر در شعبه بانک دیگر میبود تا چکی که به آن شعبه میرود، پاس شود.
اجازه بدهید شرح جریان را عیناً ازجلسه اول دادگاه بازگو کنم. چه زمانی در جریان این قضیه قرار گرفتید؟
عصر یکی از روزهای بهمن 71 بود. توی دفترم نشسته بودم، برادرم با همان کارمند بانک ـ که پیشنهاد این سوءاستفاده را داده بود ـ آمدند و در جریان قضیه قرار گرفتم. گفتند فاضل خداداد به خارج از کشور رفته، چکاش برگشت خورده و 5/6 میلیارد تومان بدهکار است. قبل از انقلاب در همین بانک صادرات یک دوره بانکداری دیده بودم. دانستم که تحویلدار بانک چکار میکرده. گفتم الان باید نصف این پول توی یکی از بانکها باشد. صبح اول وقت رفتم پیش آقای سیف ـ رئیس کل فعلی بانک مرکزی ـ که آن موقع رئیس بانک صادرات بود. پرسیدیم چکهایی که خداداد در ازای چکهای رمزدار میداده متعلق به چه کسی است؟ معلوم شد یک چک سه میلیارد و صد میلیون تومانی بانک ملی شعبه سعدی متعلق به آقای مجیدی تهرانی صادر شده است، زنگ زدند دیدند پول توی حسابش هست و بلافاصله برداشتند. از بدهی خداداد ماند سه میلیارد و چهارصد میلیون تومان. اما قبل از این تاریخ، فاضل خداداد ملکی از بنیاد مستضعفان را به دو میلیارد تومان خریده بود؛ برابر مقررات بنیاد یک میلیارد داده و یک میلیارد نداده بود، تا در محضر بدهد. بعد از این اتفاق بلافاصله آن معامله را یکطرفه فسخ کردم و آن یک میلیارد را به بانک صادرات دادم، که بدهیاش شد دو میلیارد و چهارصد میلیون تومان.
هدایت شده از G_h123
بنابراین میانگین بدهی خداداد ـ که درحکم دادگاه هم بود ـ رقمی حدود یک میلیارد تومان میشده؛ که حالا اگر میخواهند اسمش را اختلاس بگذارند، پنجاه میلیون تومان بوده که هی گردش داشته و میانگینش یک میلیارد بوده.

در بخشــی از اظهارات فاضل خداداد آمــده: «بعد از مدتی که با حســاب خانم محتشمی کار میکردیم، حســاب ایشان 150 میلیون تومان بدهکار شد و بایستی پول به حساب واریز میشد. با مرتضی رفتیم پیش آقای محسن رفیقدوست. آقا مرتضی مشکل را به محسن رفیقدوست گفت، قرار شد ایشان 150 میلیون تومان بدهد و به حساب خانم محتشمی واریز نماییم، از من چک بانک صادرات را گرفتند و 150 میلیون تومان به حساب خانم محتشمی ریختند». این راست است؟
بله، آنها قبل از فاش شدن این قضیه آمدند، من از موضوع خبر نداشتم؛ از شیوه کارشان حرفی نزدند؛ نه او گفت، نه مرتضی؛ اگر همان موقع متوجه میشدم آنها را از این کار خلاف منع میکردم. گفتند چکی داریم که 150 میلیون تومان کسری دارد و اگر برگشت بخورد آبرویمان میرود. آنقدر پول نداشتم، از بنیاد هم هرگز چنین کاری نمیکردم و نکردم. شنیدم از کسی که من هم او را میشناختم چند روزه قرض گرفتند.
پس اینجا خداداد دروغ گفته؟
بله دروغ است. آن روز گفتند چنین مشکلی داریم. گفتم چنین پولی ندارم، از بنیاد هم حقی ندارم چنین کاری کنم، بروید از جای دیگر فراهم کنید، آنها هم بلند شدند رفتند.
در متن جلسه دادگاه خواندم که جنابعالــی با ترفندی فاضل خداداد را به ایران بازگرداندهاید.
آقای سیف از من خواست. گفتم تلاش میکنم او را برگردانم، و آوردم. این هنر من بود. باید توی این پرونده به من جایزه میدادند.
با چه ترفندی؟
فاضل خداداد پاریس بود، شاید صلاح نباشد همهاش را بگویم. خلاصهاش اینکه به او زنگ زدم، به بعضی سوابقم اشاره کردم و گفتم اگر نیایی، توی گونی میآورمت، پاشو بیا، اینجا بهت امان میدهم. آمد ایران، بردمش بانک صادرات، همراهش یک چمدان پر سند بود.
بانک گفت اینها به درد ما نمیخورد، رفت از یکی از رفقایش سندی گرفت که شنیدم آن دو میلیارد و چهارصد برای بانک هجده میلیارد تومان برگشت داشته. افتخارم این بود که یک متهم یا مجرم با چنان بدهی را با قدرت به ایران آوردم.
در جایــی از محاکمه گفته شــده:«آقای مرتضی رفیقدوســت تقریباً از کودکی با آقای خداداد دوست بوده». در جای دیگر هم رئیس دادگاه از آقای فاضل خداداد میپرســد: «آقای مرتضی رفیقدوست چه آشنایی با شما داشتند؟» خداداد میگوید: «از قدیم پدر بنده با پدر ایشان آشنا بوده». همینطور بود؟
پدر اینها با پدرم توی میدان همکار بودند، ولی پدر من شخصیت دیگری داشت، اصلاً اینها را قبول نداشت. پدرش حاج خان خداداد از سرکردهها و مالک میدان بود. بابای من هم در مقابل آنها اتحادیه درست کرده بود. حسین خداداد برادر همین فاضل خداداد ـ که الان در آمریکا به بدبختی زندگی میکند ـ یک دفعه میخواست پدرم را درخیابان صاحب جمع با ماشین زیر بگیرد، که اگر کسی داد نزده و خبر نکرده بود، پدرم کشته میشد؛ چنین آشنایی داریم! [خنده]
حرف زیاد است. واقعاً باید به دینمان برگردیم؛ ولا تقف ما لیس لک به علمٌ انّالسّمع و البصر والفؤاد کلٌ اولئک کان عنه مسئولاً. سؤالم این است آقای محمد سعید مجیدی تهرانی برادر خانم فاضل خداداد که نزدیک صد میلیارد تومان چک از حساب او بوده به پانصد میلیون تومان جزای نقدی محکوم میشود، آن وقت مرتضی که حجم چکهایش در پرونده کمتر از سه درصد و مجموع گردش حسابش شاید حدود سه میلیارد بوده و از دو اتهام بزرگ کلاهبرداری و اخلال هم تبرئه شده، حکم حبس ابد میگیرد. معتقدم چیزهای دیگری مطرح بوده، نمیدانم چیست، الان هم نمیخواهم تاریخ را نبش قبر کنم، میخواهم در حدی که بشود جلوی گناه و ظلمِ از این به بعد را بگیرم. عدهای به آبرو و حیثیت من تعدی کردند که حق ندارم از آنها بگذرم، چون فقط آبروی شخصی نداشتم، آبروی اجتماعی داشتم.
در اعتراضیه وکیل آقا مرتضی نســبت به حکم صادره دیدم که ایشان تأکید کرده که موکلش مبلغ 700 میلیون ریال بدهی خود را قبل از اینکه موضوع در مرجع قضایی مطرح و پرونده تشکیل شود پرداخت و تسویه حساب نموده است. یکی از برادرهایم آقای خواجوی وکیل را برای دفاع دعوت کرد.
من دخالت نکردم. تا روزی که پیش من آمد از ماهیت قضیه اطلاع نداشتم. دلیل اینکه وقتی فاضل و مرتضی آمدند از من قرض خواستند، نمیدانستم قضیه چیست، حرفی بود که به وکیل گفتم. گفتم تا کجا میخواهی از برادرم دفاع کنی؟ گفت تا آخرش. گفتم در نظام مقدس جمهوری اسلامی از متهم دفاع میکنند، از جرم کسی دفاع نمیکنند. گفتم اگر در پرونده برادر من به جرمی رسیدی حق نداری دفاع کنی؛ جرم که دفاع ندارد، آنجایی دفاع کن که دارند تعدی میکنند و خدای نکرده پروندهسازی شده.
هدایت شده از G_h123
چه کسانی پروندهسازی میکردند؟
خدا را شاهد میگیرم که هیچ نظرم روی شخص آقای محسنی اژهای نیست، ولی آنهایی که در تشکیلات و دادگاه ایشان بودند این پرونده را درست کردند. قبل از اینکه این سر و صداها را بکنند و پرونده در شعبه 40 مطرح شود، کار قضایی در حال انجام بوده و پرونده توسط آقای ناصری صالح آبادی دادستان وقت عمومی تهران به شعبه 34 دادگاه عمومی محول شده بود. برای اینکه بالاخره باید یک روز حرفهایم را در مورد این قضیه بگویم، حرفهای قاضی شعبه 34 را ـ که الان از قضات دیوان عالی کشور است ـ به شما میگویم. آنقدر در ایشان مردانگی و عظمت روح دیدم که اگر امروز هم سراغش بروم همین حرف را خواهد زد. پس از اینکه دادگاهها و محاکمات تمام شد و احکام محکومیتها اعلام شد، این قاضی محترم پیش من آمد و گفت: «آقای رفیقدوست اگر مرا مستقیم خدمت مقام معظم رهبری ببری واقعیتهایی را از این پرونده به ایشان میگویم». گفتم: «چه واقعیتهایی؟»

گفت: «خیلی رویم فشار بود مرتضی رفیقدوست را دستگیر کنم، دلیلی برای اینکار پیدا نمیکردم. حتی برای اینکه اطلاعاتم کامل شود به او گفتم ساعت شش صبح خانمش را آورد و از او هم بازجویی کردم، دیدم زن بنده خدا اصلاً هیچ اطلاعی ندارد؛ یک دسته چک داشته همه را امضاء کرده و به شوهرش داده. از نظر قضایی دلیلی بر دستگیری مرتضی پیدا نکردم».
میگفت: «از نظر من این مسئلهای نبوده که چنان اتهاماتی در پرونده بیاورند. بلکه یک گردش دو سه میلیارد تومانی در مدت هشت ماه بوده، بعد هم وقتی مرتضی متوجه شده دارد کار خطرناکی میکند بدهیاش را تسویه میکند، با محاسبه بانک سود این گردش بیست میلیون تومان میشده، که آن را هم میپردازد».
نمیخواهم یک ذره از حکم انتقاد کنم، یا بگویم چرا؟ میخواهم بگویم دقت کنیم چنین چیزهایی برای دیگران پیش نیاید. امثال بنده هم دقت کنند کسی در اطرافشان این کارها را نکند.
اجازه بدهید بیپرده بپرسم: این پرونده سیاسی بود؟
سیاسی بود. جمله معروفی است که سیاست از هر در وارد شود عدالت از در دیگر بیرون میرود. همان زمان پرونده دیگری در شعبه 23 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست آقای حسین مشایخ مطرح شد، مبلغ سوء استفاده شده 65 میلیارد و 196 میلیون و 966 هزار ریال بود و متهم قبل از تاریخ محاکمه 62 میلیارد آن را پرداخته و بقیهاش مانده بود. در نهایت متهم از بخشی از جرایم تبرئه شده و به جزای نقدی محکوم میشود، مسئول و وزیر مربوطه هم میپذیرد و هیچکس هم نمیفهمد. اما در این پرونده چون اسم رفیقدوست بوده باید بعضی روزنامهها و نمایندهها این بلا را نه بر سر مرتضی رفیقدوست بر سر خانواده رفیقدوست میآوردند؟ در حالی که هیچ ربطی به بنده نداشت. من از آنهایی که ناآگاهانه این ظلم را کردند گذشتم، اما حق ندارم از آنهایی که این کار را انجام دادند بگذرم. وامرهم الی اﷲ.
وکیل بانک در دادگاه میگویـد: «روز اول هم به آقای مرتضی رفیقدوست اعلام کردم که شما متهم اصلی هستید و در این باند نقش محوری داشــتید، به علاوه شما با استفاده از نام و شهرت خود نقش محوری داشــتید و اگر شما نبودید این سوء استفاده واقع نمیشد». این حرف را قبول دارید؟
نه؛ سه برادر دیگر هم دارم، توی ده بانک دیگر حساب داشتند، چرا برای هیچکدام چنین مسئلهای پیش نیامد؟ این سفره را آن کارمند بانک برای اینها پهن کرد و یادشان داد که شما اینطور چک بدهید، من آنطور به حسابتان میریزم و حساب را بدهکار میکنم. قبل از انقلاب این کار، یعنی بدهکار در حساب جاری، قانونی بود؛ الان هم قانونی است.
چطور؟
قبل از انقلاب سر فصلی در بانکها وجود داشت که اسم خارجیاش اُوِردرافت یا اعتبار در حساب جاری بود. بانک با وثیقهای که میگرفت یا اعتمادی که میکرد حساب جاری شخص معتبر را تا مبلغی بدهکار میکرد، بعد سر تاریخ پرداخت میشد. بعد از انقلاب گفتند این خلاف شرع و عین ربا است و ممنوع شد. آن موقع که این پرونده اتفاق افتاد، زمان ممنوعیت بود، تا اینکه چند سال قبل گشتند و عقود اسلامی برایش پیدا کردند؛ چون الان دیگر کار بانکی آنچنانی ندارم و خیلی توی تجارت نیستم، نمیدانم بر سر چه سرفصلهایی این کار را کردند. زمانی این کار خلاف قانون بود، آن کارمند این کار را یاد میدهد و خودش هم رشوه میگیرد. تنها کسی که رشوه گرفته اوست، آن دو تا ـ رئیس و معاون بانک ـ مقصر نبودند، توی این قضیه به آنها ظلم شد، از کار هم بیکار شدند و وضعیت بدی پیدا کردند. حرفی که وکیل بانک زده درست نیست. این نقش محوری را آن کارمند بانک داشته نه مرتضی.