خواب و بیداری در منطقه غرب آسیا
#تحلیل_اختصاصی
درحالیکه اردوغان به صورت یک روز در میان از حمله به اسرائیل و گرفتن انتقام و یا حق مردم فلسطین صحبت میکند و جامعه ترکیه هم واقعا منتظر هستند، رئیس جمهوری ترکیه در قامت یک سردار فاتح وارد فلسطین اشغالی شود میبینیم که محموله های لجستیک ترکیه به صورت روزانه وارد اسرائیل میشوند.
اگر تا پیش از این، محموله ها فقط تجهیزات و پشتیبانی لجستیکی بود اخیرا دیگر به صورت علنی و غیر قابل انکار، ترکیه به اسرائیل سلاح ارسال میکند.
اخیرا مشخص شده است که یک کشتی محموله مهمات نظامی را از شهر بندری "بندرما" به حیفا منتقل کرده است.
مخالفان دولتی در ترکیه با گفتن اینکه موضوع که دولت ترکیه از فلسطین دفاع می کند، به نفع اسرائیل صحبت و فعالیت میکنند چراکه میگویند ما مخالف کارهای دولت ترکیه هستیم.
ان سوی ماجرا جالب تر است، واقعیت این است در حالیکه حامیان دولت اخوانی ترکیه فکر می کنند که دولت از فلسطین دفاع می کنند، دولت ترکیه تمرکز ویژه ای برای حمایت نجات اسرائیل دارد و یکی از حامیان اصلی اسرائیل در منطقه ما است.
در این مرحله اکثریت جمعیت ترکیه خواسته یا ناخواسته فکر میکنند که ضد اسرائیل هستند اما عملا طرفدار اولین نسلکشی تاریخ در پخش زنده تلویزیونی شدهاند و باور دارند که آنها بهترین واکنش را در مقابل اسرائیل انجام میدهند.
در رسانه های ترکیه و حتی اعراب گفته میشود که حماس عامل ایران است و ایران عامل اصلی بمباران مردم غزه...
دقت بفرمایید بمب های آمریکایی توسط ارتش اسرائیل بر روی سر مردم فلسطین ریخته میشود اما این جماعت به این نتیجه رسیده اند که تنها حامیان واقعی فلسطین مجرم هستند.
این فقط بابت قدرت رسانه نیست بلکه ناشی از وجود یک جهل خطرناک در مغز های بخشی اعظم از مردمان منطقه ما است
به عنوان مثال پیش از این بارها در تحلیل ها در مورد فلج ذهنی مردم ترکیه توسط حاکمیت این کشور صحبت کرده بودم.
این اتفاق قرار بود در تمام منطقه از جمله ایران به صورت یکسان رقم بخورد اما انقلاب ایران برنامه های تربیت اجتماعی غرب را برهم زد.
کار به جایی رسیده که امروز تفکر مقاومت خیلی از اتفاقات را در جهت دیگری رقم زده است.
این مطلب را بیان کردم که بدانید ایران و یارانش در سالهای گذشته چه کار بزرگی انجام داده اند.
ما در محور مقاومت تنها با اسرائیل و آمریکا مبارزه نمیکردیم بلکه با تمامی دولت ها و حکومت های فاسد منطقه و حتی اذهان مردمی که توسط رسانه های محور عبری عربی، غربی مسخ شده اند در حال تقابل بودیم.
اگر دشمن فقط در خارج وجود داشت که مشکلی نبود، تاکنون صدها عملیات مشابه فتح خرمشهر انجام داده بودیم.
اما متاسفانه دشمن در پشت خطوط مقدم رخنه کرده است و نه تنها در تک تک خانه ها نفوذ کرده بلکه در ذهن صاحبان خانه خود را جای داده و آنها را در یک خلسه عمیق گرفتار کرده است.
ایران و یارانش کار بسیار بزرگی کردند و فکر نمیکنم در دنیا یک تمدن یا یک ایدئولوژی دیگری توانایی چنین رستاخیز مسیح گونه ای را از میان مردگان متحرک داشته باشد .
این است که باعث وحشت قدرت ها شده است. آنها میدانند این روند توقف ناپذیر است
این ایدئولوژی مقاومت است که هر روز از همان افراد مسخ شده تعداد بیشتری را حیات می بخشد و بعد از آنکه در منطقه تثبیت شد به سراغ بقیه نقاط دنیا که گرفتار استعمار و بردگی مدرن هستند نیز خواهد رفت.
فراموش نکنید از کجا به اینجا رسیده ایم و در تمام این مسیر با دستان خالی همه چیز را ساختیم.
حالا که قدرت در دستان ماست باید منتظر اتفاقات بسیار بزرگتر باشید تا زمانیکه هژمون ایران و یارانش در محور مقاومت در منطقه تثبیت شود.
یکی از آن اتفافات بزرگ ورود کرانه باختری به درگیری مسلحانه با اسرائیل است.
چند سال پیش وقتی رهبر ایران دستور تسلیح کرانه باختری را داد خیلی ها وی را جدی نمیگرفتند اما امروز یاد میگیرند که صحبت های فردی در جایگاه رهبر ایران و فرمانده کل محور مقاومت بدون شک اجرایی خواهد شد.
یاعلی
شهریور ١۴٠٣
میلاد رضایی
بازگشت آمریکا به نئو مرکانتالیسم : ایالات متحده و نظم جهانی در حال زوال و اقتصاد جنگمحور»
#تحلیل_اختصاصی
در سالهای اخیر، سیاستهای اقتصادی آمریکا بهویژه تحت مدیریت حلقه قدرت اطراف دونالد ترامپ، نشان از تغییر بنیادین در رویکرد این کشور به تجارت جهانی، تولید داخلی و نظم اقتصادی بینالمللی داشته است.
اما در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ و با توجه به وخامت بیشتر وضعیت اقتصادی آمریکا سرعت خروج نظام اقتصادی آمریکا از ساختارهای تجاری سنتی، اعمال تعرفههای گسترده و ورود به جنگهای اقتصادی با چین و دیگر کشورها به سرعت افزایش یافته است و این نشاندهنده بازگشتی آشکار به الگوهای تاریخی چون مرکانتالیسم است؛ اما اینبار آمریکا سعی میکند در قالبی نوین و با اهدافی ژئوپلیتیکی جدید .
در این تحلیل سعی داریم با بررسی تبعات سیاستهای اخیر آمریکا، به ویژه در حوزه جنگ تعرفهها که ترامپ اخیرا آن را آغاز کرده است ، روند حرکت نئومرکانتالیستی این کشور را بررسی کرده و آن را در چارچوب چرخه تاریخی چهارگانهی زایش، تثبیت، افول و بازآفرینی نظم جهانی بررسی کنیم.
چرخه تاریخی چهارگانه عبارت است از آغاز جنگ های جهانی _رقابت کشورهای پیروز در جنگ جهانی برای تشکیل نظم جدید و بدست آوردن سهم بیشتری از کیک دنیا _تثبیت نظم جدید از سوی هژمون یا هژمون های پیروز _تضعیف نظم جهانی موجود با ظهور رقبای هژمونیک جدید.
امروز جهان در دوره چهارم این چرخه قرار دارد و شاهد افول نظم آمریکایی دنیا هستیم که بزودی با قدرت گرفتن بیشتر رقبای هژمونیک جدید که شامل محور شرق یعنی ایران چین و روسیه هست چرخه دوباره تکرار میشود و ما وارد جنگ های جهانی خواهیم شد.
رهبران نظامی و سیاسی آمریکا خصوصا شخص ترامپ به خوبی از پایان نظم آمریکایی خود باخبر هستند و میدانند برای آنکه شانسی جهت پیروزی در جنگ های جهانی بدست بیاورند باید هرچه سریعتر برای آن آماده شوند که یک دوره دو ساله زمانی تعریف شده است تا اقتصاد جنگی آمریکا بر پایه غارت ثروت کشورهای به اصطلاح متحد آمریکا بازسازی شود. برای این منظور دولت آمریکا ناچار است که به اجبار باید ساختار مالی نظم قبلی دنیا را به چالش بکشد. تحرکات اخیر ترامپ در وضع تعرفه ها نیز در همین چارچوب است اما این کار مانند یک دوئل روسی است که ممکن هر لحظه تیر به سر خود آمریکا شلیک شود و اقتصاد آمریکا دچار ورشکستگی شود و حتی قبل از آن آثار سنگین و وحشتناکی روی اقتصاد داخلی آمریکا و فشار زیادی روی مردم آمریکا میگذارد.
به عنوان مثال بر طبق گزارشهای اقتصادی معتبر، در نتیجهی تصمیمات اخیر آمریکا در زمینه اعمال تعرفههای سنگین بر واردات، و واکنش متقابل چین، بیش از ۱۱ تریلیون دلار از ظرفیت اقتصادی ایالات متحده از بین رفته است. این رقم قابل توجه، نشانهای از ناکارآمدی رویکردهای سنتی-حمایتی نظم آمریکایی است که طبق تعاریف اولیه آن وابستگی متقابل اقتصادی، یکی از اصول بنیادین این نظم محسوب می شود.
در حال حاضر تنها در همین روزهای اول آغاز وضع تعرفه های جدید توسط دولت آمریکا و سایر سیاستهای تجاری ترامپ نهتنها شاهد برانگیخته شدن واکنشهایی در سطح بینالمللی هستیم ، بلکه در داخل آمریکا نیز با اعتراضات گستردهای مواجه شده ایم.
تظاهرات زودهنگام ضد ترامپ در شهرهای مختلف ایالات متحده و حتی در لندن، نشاندهنده شکاف عمیق اجتماعی پیرامون ماهیت و جهتگیری این سیاستهاست.
ایالات متحده سالهاست با چرخهای از بدهی فزاینده و کاهش تولید داخلی دست به گریبان است. خروج صنایع از خاک آمریکا، وابستگی به واردات ارزانقیمت، و تغییرات فرهنگی در ساختار مصرف، سبب شدهاند تا بازسازی تولید به یکی از اولویتهای راهبردی کاخ سفید تبدیل شود. در این راستا، دولت ترامپ با افزایش موانع تجاری، در پی احیای تولید و کاهش وابستگی به زنجیرههای جهانی است؛ اما همانطور که عرض کردم این مسیر، با درد و فشار شدید بر طبقه متوسط آمریکا همراه خواهد بود.
ترامپ معتقد است که سیستم تجارت جهانی کنونی منافع نامتناسبی را برای چین، روسیه و دیگر قدرتهای نوظهور فراهم کرده و سهم آمریکا از این ساختار کمتر از میزان واقعی قدرت اقتصادی آمریکا تعریف شده است.
با چنین استدلالی، او به صورت سیستماتیک در حال تخریب ساختار اقتصاد آزاد آمریکایی و بازتعریف نظم مالی بر اساس منافع ملی محدودشده است؛ نظمی که خود آمریکا آن را طی دههها بنا کرده بود و عامل اصلی شکست آن نظم مالی هم محسوب میشد.
یکی از دلایل نابودی ساختار نظم اقتصادی کنونی این است ترامپ به خوبی آگاه است که تداوم این ساختار جهانی به معنای نقد شدن بدهیهای آمریکا و نابودی دلار خواهد بود.
(1/2)
«اوکراین قفقاز»؛ پروژه غرب برای انفجار مرزهای شمالغرب ایران
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
#تحلیل_مهم
یکی از سناریوهای ژئوپلیتیکی دنیای غرب در این برهه زمانی برای منطقه شمال غربی ایران یا بهتر بگویم منطقه قفقاز ایجاد نسخه دوم اوکراین برای تقابل با ایران و روسیه است.
پروژهای که به نظر میرسد با حمله ترکیه و آذربایجان به ارمنستان آغاز خواهد شد و غرب آن را بهعنوان نقطه شروع جنگ ترکیبی جدید در حیاط خلوت ایران طراحی کرده است.
شاید برای شما این سوال پیش بیاید که چرا در قفقاز و چرا در چنین زمانی؟
باید برگردیم به گذشته دور، زمانیکه از سال 2014 به بعد آمریکا اطمینان پیدا کرد سوریه در محور مقاومت باقی میماند و با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه پروژه انتقال قدرت و ثروت به محور شرق تسریع میشود.
طرحی ایجاد شد که 3 راس اصلی قدرت محور شرق یعنی راس نظامی روسیه، راس اقتصادی چین و راس ژئوپلیتیکی یعنی ایران با دشمن نیابتی تضعیف شده و حتی دنیا وارد فاز انتقال نهایی یا دوره جنگ های جهانی نشود.
اما طرح آنها با شکست روبرو شد و بعد از هفت اکتبر دیگر هژمون غرب مطمئن شده بود که وارد دوره جنگ های منطقه ای و بعد جهانی خواهند شد و امیدی به جلوگیری این پروسه وجود ندارد.
اصل کار کاملا مشخص است،باید قدرت هایی که در پیله خود هستند قبل از اینکه بتوانند پروانه شوند در همان پیله نابود شده یا به ضعیف ترین وضعیت خود برسند.
کل هژمون غرب با همه امکانات وارد عمل شد و بعد از ترور شهید رئیسی فاز دوم اجرایی شد که این عملیات تا حمله اخیر به یمن و ایران ادامه پیدا کرد.
آنها انتظار داشتند ساز و کار نابودی ساختار حزب الله لبنان در ایران فعال شود یعنی اول حلقه فرماندهان نزدیک رهبری زده شود و بعد خود رهبر ایران را شهید کنند.
در این میان عده ای خواسته(لیدر های خائن) یا ناخواسته (جمعیت رسانه ای دنباله رو) در فاصله بین شهادت فرماندهان و برنامه شهادت رهبری ایران سعی میکنند پالس به آمریکا بفرستند که اگر اتفاقی برای رهبر ایران بیفتد آنها تمام تلاش خود را به کار میبرند که فردی با تفکرات تسلیمی و یا هم فکرهای خیانت کار خودشان را به هر وسیله ای شده به رهبری ایران منصوب میشود و ایران به سرنوشت سوریه دچار میشود و آمریکا بر منطقه کاملا مسلط میشود.
حتی اگر رهبری دلخواه غرب در راس قرار نگیرد برنامه های تضعیف رهبر جدید که قبلا یکبار در زمان فوت امام خمینی براه انداخته بودند دوباره انجام میشود و اینگونه ایران وارد فاز بازسازی طولانی مدت میشود و هژمون غرب فرصت آن را دارد به سراغ روسیه و چین برود.
خصوصا اگر دیگر منبع انرژی چین یعنی نفت منطقه خلیج فارس و روسیه قطع شوند چین نیز نمیتواند با تمام توان وارد عمل شود.
اما تنها 24 ساعت بعد از عملیات سنگین دشمن علیه ایران همه چیز تغییر کرد.
با بازیابی سریع ساختار قدرت ایران در کمتر از 24 ساعت و پاسخ سنگین مشخص شد این طرح قابلیت تثبیت و پایان مورد نظر دشمنان ایران را ندارد.
اینجاست که آمریکا ناچار به سراغ آخرین مرحله تهاجم منطقه ای خود پیش از آغاز جنگ های جهانی میرود.
این مرحله درواقع آشوب منطقه ای گسترده و درگیر شدن متحدان اصلی آمریکا برای فدای خود جهت بقای آمریکا است.
یعنی ورود ناتو به جنگ.
برای اینکار نیاز دارند کاری کنند ناتو با ایران و روسیه مستقیم درگیر شود نه در یک جبهه چرا که در گذشته طرح آنها برای درگیری تک به تک به شکست انجامید.
اما پاسخ ایران به اسرائیل نشان داد که کشورهای عضو ناتو اگر مستقیم درگیر شوند باید هزینه بسیار زیادی بپردازند به همین دلیل اعضای ناتو دسته بندی شده اند و در مرحله اول ترکیه و چندین کشور اروپای شرقی و منطقه قفقاز وارد یک جبهه مشترک علیه ایران و روسیه خواهند شد.
به همین دلیل باید از طریق ترکیه یک جبهه مشترک نیابتی را در خط اتصال غرب دریای مازندران باز کنند.
درواقع قفقاز جنوبی با شرایطی که دارد بهترین مکان برای بازگشایی جبهه جدید است.
قفقاز جنوبی، محل تلاقی سه گفتمان بزرگ است: ۱. گفتمان ایرانی-شیعی ۲. گفتمان ارتدوکسی روسیه ۳. تمدن سکولار غرب با رنگآمیزی پانترکیسم و صهیونیسم
این منطقه از نظر جغرافیایی مثل یک پل بین خاورمیانه، اروپا و آسیای میانه عمل میکند.
اگر غرب بتواند این پل را تصرف کند، مزایای زیادی برای غرب دارد که به عنوان مثال مسیر ترانزیت ایران و روسیه را بسته میشود و توازن منطقه بهکلی برهم میخورد.
پس از شکست راهبردی اسرائیل در جنگ غزه و ناتوانی آمریکا در مهار ایران از جبهههای شرقی و غربی، اکنون تمرکز به شمالغرب ایران یعنی قفقاز تغییر یافته است.
جرقه آغاز این جبهه مشترک ؛ حمله به ارمنستان است.
غرب بهدنبال یک بهانه یا محرک برای شروع پروژهاش در قفقاز است، و آن بهانه چیزی نیست جز شعله ور ساختن جنگ ترکیه و آذربایجان با ارمنستان.
(1/3)