سیدابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ویرانى آن است. 📒 #نهج_البلاغه #حکمت240 @karrare135 🎇🌹
✅شرح و تفسیر حکمت ۲۴۰ نهجالبلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻
💠همانگونه که «رهن» و گروگان، سبب مىشود انسان، مطالباتش را وصول کند، سنگ غصبى هم سبب مىشود که #ویرانى براى خانه وصول شود.
🍃مرحوم مغنیة در شرح این کلام حکیمانه مىگوید: کسى که بنّایى کند یا چیزى در اختیار بگیرد یا بخورد یا بنوشد یا به هر صورتى، از اموال دیگران (بدون #رضاى آنها) بهره گیرد، سرانجام کارش #وبال و #خسران است، هرچند این زیان #پس_از_مدتى صورت گیرد
❓و اگر کسى بپرسد این آسمانخراشهایى که از خون ملتهاى بىگناه بنا شده و محکم در جاى خود ایستاده و ویران نمىشود چگونه است؟
🔺در پاسخ آنها مىگوییم: اگر اینها ویران نشود #بناکننده آنها به زودى آنها را ترک گفته و به قبور تاریک و متعفنى پناه مىبرند...
✨اضافه بر این، بناى راسخ، همان #وجدان_پاک و #روح_آرامى است که انسان بدون هرگونه نگرانى زندگى کند.
❓(آیا بانیان آنها چنین اند؟ #قطعاً نیستند.)
❇️مرحوم سید رضى در ذیل این کلام شریف مىگوید: «این سخن از #پیامبر (صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده و جاى تعجب نیست که هر دو کلام مانند هم باشند؛ زیرا هر دو از یک محل سرچشمه گرفته و ریزش هر دو از یک دلو بوده است».
✨در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله)مىخوانیم: «از به کار گرفتن اشیاى #حرام در بناها بپرهیزید که سبب #خرابى آن خواهد شد».
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#بانوی_ادب
نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود.
اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل العباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!...
نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمــــام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛
اما چیزی که او را متمایز می کرد، #حجب و #حیای مثال زدنی و #زیبایی و #ملاحت خاص زنانه بود که در کنار #جنگ_آوری، او را به یک دختر #کم_نظیر تبدیل کرده بود!
کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی شد!
وقتی از او می پرسیدند که چرا ازدواج نمی کنی، می گفت: «مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می کنم!»
#معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می گشت!...
تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب (علیه السلام) که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مردِ مردان» را نصیب من کرد!»
و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله)...
بارزترین ویژگی اش، #ادب بود؛
به جا و به موقع حرف می زد،
حد خودش را می دانست و
رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت...
روزی که پا در خانه ی امیرالمونین (ع) گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود:
«نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) کجا؟؟؟
من آمده ام تا کنیزتان باشم...!»
و به حق نشان داد که راست می گفت؛
همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می دانست...
می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی (ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند.
از امام (ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند...😔
همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می کرد که «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید؛
آنها تافته ی جدا بافته اند،
آسمانی اند،
نوادگان #پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند..."