eitaa logo
کشکول حاجی
372 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
88 فایل
مدیر کانال : @kashkolPM ادمین تبادل و انتقادات و پیشنهادات @pahlevanan313
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علے (عليہ السلام) : بہ خدا قسم هيچ بنده اے را نديده ام ڪہ سودمند باشد، مگر اينڪہ زبانش را نگہ دارد. 📔 نهج البلاغہ، خطبہ۱۷۶ 🌹🌷🌹
روزتون بخیر😍😍 🌹🌷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 524 مصحف شریف سوره مبارکه ذاریات و سوره مبارکه طور قرآن 🌹🌷🌹
4_5832352402971297207.mp3
17.36M
🔸ترتیل صفحه 524 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده مقام رست - بیات 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه 🌹🌷🌹
✿اگر کسی را دوست داری، هوایش را داشته باش اما اگر برای پر کردن تنهایی خود، او را میخواهی هوایی اش نکن...! شاید دیگر به هیچ هوایی غیر تو عادت نکند... 🌹🌷🌹
🔻 ✍ موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید؛ به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش مشکل توست، به ما ربطی ندارد! 🔹ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند؛ و گوسفند را برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بریدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را برای مراسم ترحیم کشتند 🔹و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می‌کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می‌کرد ... ⚠️ عاقبت به من چه گفتن همینه! سرنوشت همه ما به هم مربوط به امید شرکت پرشور در انتخابات و استفاده از این حق فردی و جمعی ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🌹🌷🌹
✨﷽✨ 🌼 بدهکاری که طلبکار است ✍️روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ‎┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🌹🌷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه ۵۲۵ مصحف شریف سوره مبارکه طور 🌹🌷🌹
4_5836885088117196599.mp3
17.89M
🔸ترتیل صفحه 525 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده مقام رست 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه