گزارش رزمایش اربعین 1402 _ 1
جمعه 10_6_1402
برای من خیلی دیر است . وضعیت جسمی و گرمای هوا و روزهای کم تا اربعین . اما چاره ای نبود . مبین تا دیروز امتحان داشت و نمی توانستیم زودتر حرکت کنیم .
ساعت 6 صبح امروز با ماشین مبین از بیدگل به مقصد مرز مهران حرکت کردیم .
یاد شهدا حضرت امام خمینی خانواده و همه دوستان را به دل گرفتم .
آقا اباعبدالله قبول کند سیاهی لشکر این حرکت عظیم حسینی باشیم .
از قم به طرف اراک چند موکب بود . ساعت 9 صبح 35 کیلومتری اراک موکب شهرک امیر کبیر توقف کردیم . سایه بان و میز و صندلی و پذیرایی و چادرهای استراحت برای خانم ها و آقایان .
صبحانه نان و پنیر وچای بود که من خانه صبحانه خورده بودم فقط چای خوردم . مبین چند لقمه ای خورد
آبی به صورت زدیم و حرکت کردیم .
گزارش رزمایش اربعین 1402 _ 2
جمعه 10_6_1402
حدود ساعت 11 صبح ملایر . به شهر نزدیک که میشوی متوجه فراوانی باغات و کشاورزی میشوی . گیلاس آلبالو انگور گردو گلابی هلو سیب و ... اما کم آبی اثرش در کمرنگ بودن سرسبزی درختان مشخص است . کنار جاده سبدهای گوجه فرنگی برای فروش . به مبین گفتم در برگشت اگر قیمت مناسب بود برای رب یک سبد می خریم .
از ملایر به طرف نهاوند . از شهر نهاوند که خارج شدیم 12/15 و نزدیک اذان بود . موکب الزهرا توقف کردیم برای نماز و نهار . نماز به جماعت و بین نماز یادی از سردار شهید حاج میرزا سلگی . کتاب صدای پای آب بهترین کتاب خاطرات دفاع مقدس که خوانده ام خاطرات شهید سلگی است . توصیه می کنم اگر اهل مطالعه کتاب های دفاع مقدس هستید حتما این کتاب را بخوانید .
نهار جای همگی خالی همریز مرغ بود .
بچه های فرهنگی موکب یک نیمه مصاحبه ای با من ضبط کردند .
ساعت از 1 گذشته بود که از موکب به سمت کرمانشاه حرکت کردیم .
گزارش رزمایش اربعین 1402 _ 3
ساعت 9 صبح شنبه 11 شهریور 1402 . رسیدن به شهر نجف و الان ساعت نه و نیم مسجد حکیم و اینترنت رایگان
دیشب مقداری از غروب گذشته رسیدیم مهران ، ماشین را در پارکینگ قبل از شهر با شبی 30 تومان پارک کردیم و با واحد آمدیم تا پایانه مرزی . نماز و حرکت . جمعیت زیاد ولی حرکت روان و بدون معطلی دو طرف مهرها را زدیم .
فرصت مقداری استراحت داشتیم . گیت عراقی ها را که رد کردیم موکب و محل استراحت با مدیریت ایرانی ها بود . سالهای قبل فقط اینجا سرویس ها بود . چرتی و استراحتی تا 2 نیمه شب که رفتیم برای سوار ماشین شدن . مینی بوس نجف صندلی های اصلی تکمیل و ما روی صندلی های وسط نشستیم . گرایه 12000 هزار عراقی وضعیت از مرز تا نجف . نماز و صبحانه دوبار توقف کردیم .
وضعیت هوا از ایلام به طرف مهران که آمدیم عوض شد و هوا شرجی و گرم شد . مهران که رسیدیم نسیمی بود و مقداری از شرجی کم می کرد .
در استراحتی که گفتم کردیم کولر احتیاج نبود . الان هم نجف سایه خوب است و با نسیم
گزارش رزمایش اربعین 1402 _ 4
یکشنبه 12 شهریور 1402
بالاخره پیاده روی را شروع کردیم
دیشب خستگی اجازه نداد بنویسم . دیروز حدود 10 صبح توفیق زیارت مرقد آقا امیرالمومنین حاصل شد . در برگشت به مقصد مجموعه شهید حکیم دقایقی زیر سایه درختان زیرانداز انداختیم و کمی دراز کشیدیم . برای نماز و ادامه استراحت کولر رفتیم مجموعه شهید حکیم . مسجد پر بود از زائران خوابیده ، مقداری جا روی سنگ مرمری بدون فرش بود . خنک تر از روی فرش بود . ساعت 5 عصر با صدای بلند خادم که می خواست زوار برای یکساعت مجموعه را ترک کنند بیدار شدیم . شاید برای نظافت . از مسجد که آمدیم حکایت بهشت به جهنم بود . آفتاب داغ و گرما . چاره ای نبود باید حرکت می کردیم .
چون وقتمان کم است مسیر نجف تا عمود 1 را صرفنظر کردیم . زیر پل تشرین در انتظار ماشین تا عمود 1 بودیم که مینی بوسی از حشدالشعبی رسید .
به دلیل ترافیک این مسیر کوتاه زیاد طول کشید . مینی بوس تا عمود 130 می رفت که ما عمود 1 پیاده شدیم . روبروی عمود 4 وارد موکب شدیم تا آماده حرکت شویم . رفتم برای سرویس ها که نگاهم به حمام افتاد . با همان لباس زیر رفتم زیر دوش . همان ها را شستم و پوشیدم . هوا گرم است و خشک می شود . به قول بروبچه حمام گربه شوری . نمانند که مبین را هم تشویق کردم همینطور دوش گرفت .
نزدیک اذان بود . نماز مغرب و عشا را همانجا خواندیم . سر صف نماز موکب ها که نان ساندویچ عراقی پخته بودند با مخلفاتش که گوشت سرخ کرده و سبزی بود دادند و این را به عنوان شام خواهیم خورد .
حرکت کردیم به امید خدا ،
مبین اگر به خودش باشد این راه را دو روزه می تواند برود ولی من هم سرعتم کمتر از متوسط هست هم توقف زیاد دارم .
ساعت 12 خوابیدیم و 3 صبح آماده حرکت شدیم . نگاهمان به کباب ترکی خورد و مبین هوس داشت . مقداری در صف بودیم . سحر دارند کباب کوبیده درست می کنند . جایی دیگر مبین نان و پنیر و من خامه و عسل .
عراقی ها بی منت و بی تعارف و بی خست هرکاری دستشان باشد انجام می دهند . هزاران نیروی عراقی هم مشغول انتظامات و کنترل و امنیت هستند . این راهپیمایی بی نظیر جهانی یا بهترین شکل اجرا می شود .
ساعت 5 و نیم صبح است و در عمود 232 هم حلیم ایرانی خوردیم و هم سیم شارژ که ملین نیاورده از بچه های عراقی موکب گرفتیم برای شارژ گوشی و تبلت و من از این فرصت برای نوشتن استفاده کردم .
چند پست قبلی که فرستاده ام نمیتوانم چرا درست ارسال نشده .
گزارش رزمایش اربعین 1402 _ 5
ساعت ۸/۴۵ - یکشنبه ۱۳شهریور۱۴۰۲ عمود 318
ملت هنوز خواب بودند ما 6 مدل صبحانه خوردیم . مبین فعلا با 6 صبحانه در صدر و من با 5 تا در رده دوم . فقط تخم مرغ را نتونستم همراهی کنم . خامه و عسل حلیم کباب ترکی برنج و خورشت قیمه نجفی و قورمه سبزی و تا دلتان بخواهد چای عراقی پررنگ با شکر.
خوبی اش این است که ظرفها کوچک و کم و با پیاده روی زود جذب بدن می شود .
بر عکس دیروز که نهار برایمان اولویتی نداشت و دنبال جای استراحت می گشتیم و نهار هم نخوردیم . امروز هم احتمالا نهار نخواهیم خورد .
خورشید تا حالا خیلی نامهربانی نکرده ولی فکر کنم بیش از یک ساعت دیگر نتوانیم راه برویم و بعد باید اطراق کنیم تا عصر ، سایه نسیم خنک و خوبی می آید .
ادامه نوشتن :
عمود392 موکب خدمه خدام الحسن که از پیش از ظهر تا حالا اقامت داریم
تاسیس 1961 میلادی تقریبا 1339 شمسی .
توقف برای ماندن و استراحت تا عصر در محوطه بیرونی یک موکب
گزارش رزمایش اربعین 1402 قسمت 6
ادامه یکشنبه ۱۳ شهریور
خورشید که فتیله را یواش یواش پائین می کشید سرخی شعله های آتش زیر کتری های چای پررنگ تر می شد و این یعنی حالا دیگر می شد راه افتاد .
کنار ما در اقامت امروز یک جمع خانوادگی بودند که پسر بچه نوجوانان ذوق داشت مرتب بره بیرون به چیزی بگیر بباره ، یه بار میوه یه بار آب یه بار غذاو چون زیادشان می آمد نصیب ما هم می شد . همینطور تا عصر دو وعده نهار تعارفی قسمتمان شد .
روزهای آخر منتهی به اربعین و ما فکر می کردیم خلوت تر از این باشد اما همچنان سیل جمعیت فشرده به سوی آهن ربای عشق جذب می شوند .
امشب از اول حرکت دنبال فرصتی برای یک دوش گرفتن هستم . حدود ساعت ۹ شب بالاخره موفق شدیم . باید چند ساعت قبل از خواب می بود که لباس های زیر که شسته و پوشیده ایم خشک شود .
باید ۴۰۰ عمود سهمیه امروز را تکمیل کنیم . ۵۰ عمود آخر را به زور خودم را می کشانم . عضلات پا قفل است . دیگرانی از زن و مرد را هم می بینم که مثل من دارند خودشان را می کشانند . البته آنها شاید زیاد پیاده ٰروی کرده اند ولی من با یک پیاده روی کوتاه به این روز می افتم . شب ها قبل از خواب مجبورم دوتا مسکن بخورم تا گرفتکی عضلات رفع شود .
حوالی ساعت ۱۲ شب حیدریه بودیم . در مسیر نجف به کربلا شهر و روستای قابل توجهی وجود ندارد و حیدریه تقریبا قابل توجه ترین منطقه مسکونی این مسیر است .
از اینجا به بعد دنبال جای خواب می گردیم . ظرفیت موکب ها تکمیل بود و تقریبا داشتم ناامید می شدم از پیدا شدن جای خواب که یکی از موکب داران با اشاره دست پله ها را نشان داد و گفت حمام حمام .
گفتم لا حمام . نوم نوم . باز هم با اشاره به پله ها گفت نوم نوم . یعنی باید از پله ها می رفتیم بالا . پله های تیغی با شیب زیاد که در مواقع عادی هم بدم نمی آيد که مرا با چرثقیل بگذارند اون بالا . خلاصه به هر به جان کندنی بود نرده های دو طرف را گرفتم و خودم را کشاندم بالا .
یک سالن که تقریبا پر بود و دو جا همان لب در بود . لب در خودم خوابیدم وم . گفتم شاید در رفت و آمدمبین پامالی شود که همینطور هم شد و چند دفعه با پامالی کسانی که بلند می شدند برای دستشویی رفتن از خواب بیدار شدم .
گزارش رزمایش اربعین ۱۴۰۲ قسمت۷
ادامه یکشنبه ۱۳ شهریور
در اسراحتی کوتاه روی یک صندلی نشسته یک صندلی جلو پایم را رویش کشیده تا بارگشت خون باشد و یک صندلی هم کوله پشتی و وسایل .
یک جمع خانوادگی آمدند . در نگاه اول متوجه شدم ایرانی و عراقی نیستند ولی هرچه فکر کردم از کدام ملیت هستند یادم نمی آمد . به قول معروف سر زبانم بود ولی یادم نمی آمد .
خانم هایشان روی صندلی های جلو ما نشستند . پدر دنبال صندلی می گشت که خالی نبود . خسته و عرق ریخته بود . از صندلی خالی ناامید شد . پایم را از روی صندلی برداشتم و با اشاره گفتم بردارند . چشم های او هم می گفت ممنون راحت باش . اصرار کردم و صندلی را دادم . حس کنجکاویم که از کدام ملیت هستند باعث شد پسر همراه این جمع را با اشاره دست گفتم بیا . از ملیتشان پرسیدم گفت مالزی . گفتم به بابا بگو اگر اجازه بدهد یک عکس یادگاری بگیریم . قبول کردند و عکسی به خاطره ثبت شد .
پدر سالهای قبل بیش از ۵ سال در قم دروس حوزوی خوانده بود . گفت پسرم هم انگلیسی هم فارسی حرف می زند ولی خودم فارسی را بهتر حرف می زنم . بعد از پیاده روی قصد زیارت امام رضا علیه السلام را هم داشتند .
انقلاب اسلامی به خیلی از موضوعات روح داد و از جمله پیاده روی اربعین که تبدیل به یک رزمایش جهانی شده .
هر کس در این رزمایش حاضر می شود خواسته باشد یا نخواسته باشد در نگاه جبهه دشمن عضوی از جبهه مقاومت اسلامی و تقویت کننده فرهنگ و آٰرمان های انقلاب اسلامی شناخته می شود .
✳️ دو جبهه در جنگی یکساله
✅ رشد بالای ۸۰ درصدی افتخار آفرینی بانوان ورزشکار ایرانی با پرچم جمهوری اسلامی ایران
✅ ضدانقلاب در یکسال گذشته با تحقیر زنان ایرانی از آنها تصویری به جهان مخابره می کرد که زن ایرانی مشتی انسان های احمق ولنگار هوسباز بی خاصیت هستند .
اما واقعیت ماجرا که نمی خواستند جهان آن را بفهمد جایگاه برتر زن ایرانی اسلامی در فرهنگ انقلاب اسلامی بود .
✅تنها یکی از ابعاد حضور افتخار آفرین زن ایرانی اسلامی عرصه ورزش است .
🔹 آمارها نشان می دهد از شهریور ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ زنان و دختران مدال آور نسبت به سال های قبل از خود بالای ۸۰ درصد رشد داشته اند .
🔹 این رشد مدال آوری زنان و دختران در مسابقات المپیک- جهانی - کاپ جهانی - مسابقات بینالمللی - قهرمانی آسیا و کاپ آسیا بوده است .
🔹 مدالهای کسب شده در مجموع مردان و بانوان از شهریور ۱۴۰۰ تا مرداد ۱۴۰۲ جمعا ۲۵۳۴ مدال است که با رشد ۱۶.۷ درصدی مواجه بوده. در بخش مردان اما ۱۹۲۶ مدال به دست آمده که رشد ۵.۹ درصدی داشته و در بخش بانوان ۶۴۴ مدال کسب شده که رشد قابل توجه ۸۳.۷ درصدی را شاهد بوده است.
🌷🙏 درود بر همه مردان و زنان سرافرازی که در عرصه های مختلف پرچم عزتمندی انقلاب اسلامی ایران را به دوش دارند .
✳️ در موضوع حجاب و دغدغه برخورد با بی حجابی مواظب هستیم همچون عدالتخواهان احمدی نژادی به بیراهه نرفته و منحرف نشویم .
✅ تدبیر حکومتی بر پایه روش و برنامه ای معقول و کارشناسی شده راهکار ما در این دغدغه مندی خواهد بود .
✅ نخواهیم گذاشت دشمن در بستر خواست طبیعی ملت مسلمان ایران نقشه تفرقه افکنی و تضعیف انسجام ملی خود را عملیاتی کند .
نخود مغزهایی که داعیه رهبری برخی جریان های فکری در کشور ایران را دارند .
زمانی دارای بالاترین مسئولیت ها در جمهوری اسلامی بوده و حالا می خواهد با تونل زمان به قبل از ظهور اسلام برگردد .
مصطفی تاج زاده :
«همانطور که جنبش مهسا نشان داد میشود از حجاب اجباری عبور کرد، در ایران پسا مهسا نیز میتوان از اسلام اجباری گذر کرد»
📷 زیارت آقا علی عباس-سال۱۳۶۵-شهید محمدتقی شفائی مقدم
✳️ سنت روز چهل و هشتم
✅ هشت روز بعد از اربعین شهادت آقا امام حسین علیه السلام که روز ۲۸ صفر و مصادف با وفات رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد در بسیاری از نقاط ایران معروف به روز چهل و هشتم می باشد و هر منطقه ای از کشور مراسم خاصی در این روز دارند .
منطقه کاشان و قم و نطنز و اردستان و نايین و اصفهان در روز چهل و هشتم به زیارت معروف به آقا علی عباس می روند .
از آران و بیدگل ما که آقا بزرگ من تعریف می کرد بچگی را با شتر و کجاوه می رفته اند تاکنون سیلی از جمعیت راهی این زیارت می شوند .
اتاق ها و صحن ها که پر از زوار است تمام بیابان های اطراف هم محل اطراق و پارکینگ ماشین ها می شود .
🌹 آستان امامزادگان آقاعلی عباس و شاهزاده محمد (علیهما السلام) که از فرزندان بلافصل امام موسی کاظم علیه السلام می باشند در فاصله 8 کیلومتری شهر بادرود شهرستان نطنز قرار دارد .
🌹🌷 سالروز رحلت نبی مکرم اسلام محمد مصطفی صل الله علیه و آله وشهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و شهادت امام علی ابن موسی الرضا بر عموم احرار و آزادگان جهان تسلیت باد .
✳️ بهترین و مقبول ترین جواب را والدین شهدا می دهند .
✅ وقتی صحبت از فداکاری جوانان و مردم برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به میان می آید برخی از روی دلسوزی های ساده لوحانه و برخی دیگر مغرضانه برای عوامفریبی اینگونه می نویسند و می گویند :
حیف جوانانی که فدا شدند . ما دلمان برای پدر و مادر شهدا می سوزد که بیخود جوان های خود را برای یک نظام فاسد فدا کردند .
✅ بهترین جواب برای این قبیل متن ها جواب خود خانواده شهداست تا دلسوزان ساده لوح نگرش خود را اصلاح و مغرضان خفه خون بگیرند .
🔹 برای نمونه فقط پاسخ چندتن از والدین معزز شهدا :
🌹 پدر ۳ شهید-هاشم، حسن و حشمتالله رضوان مدنی در ملاقات با امام خامنه ای :
به حضرت آقا گفتم «با آمدن شما اگر کوچکترین غمی به خاطر از دست دادن 3 فرزند و دامادم داشتم، همه را فراموش کردم»
به حضرت آقا عرض کردم که جان خودم و تنها پسرم را در راه خدا فدا می کنم . مادر شهیدان هم به حضرت آقا گفت «یک پسر دیگر دارم و او را هم فدای اسلام و قرآن و شما میکنم»
🌹 سکینه حمیدی مادر و فرزند و خواهر شهید :
من فرزند شهید براتعلی حمیدی و خواهر شهید محمد حمیدی هستم و امروز افتخار این را دارم که مادر شهید مدافع حرم مصطفی کریمی باشم. پیروزی انقلاب اسلامی یک بیداری اسلامی را در مناطق و کشورهای اطراف ایجاد کرده است .
🌹 مادر شهیدان علیرضا و غلامرضا حیدریان :
اگر به اندازه رگهای بدنم اولاد داشتم، در راه اسلام فدا میکردم .
🌹 نجیبه ادهمی، مادر شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده :
کاش 10 پسر دیگر داشتم تا فدای رهبر میکردم .
🌹 شیرزن عاشورای خمینی که پنج شهید تقدیم کرد :
تا زنده ایم رزمنده ایم - این پنج تا را خدا داد تا سوخت این چراغ باشند. چراغ اسلام نفت می خواست تا مثل همیشه روشن باشد و بسوزد. پنج تایشان شدند سوخت آن، خوشحالم. خرده نگیرید که چرا می خندم. خوب از این که در پناه روشنای چراغ نشسته ام خوشحالم. تا این چراغ روشن است آن پنج تا فدایی من هم هستند.
🌹 مادر شهید مدافع امنیت محمد قنبری :
یک پسر دیگر دارم آن هم فدای اسلام .
✳️ قزوین نقطه مشترک طلوع و غروب رضا شاه
✅ رضا شاه قدم زنان در باغی در کرمان : اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی رضا شاه پهلوی آي زکی آی زکی .
🔹 امروز ۲۵ شهریور رضا شاه از ترس روس و انگلیس استعفا داد و افسرده و ناراحت به همراه راننده اش صادق خان انشا راهی اصفهان شد .
اسفند ۱۲۹۹ قزوین محل ملاقات رضاخان با انگلیسی ها برای اجرای کودتا و بعد پادشاهی بود و حالا شهریور ۱۳۲۰ ارتش سرخ روس در قزوین است و آماده حرکت به طرف تهران و فرار رضا شاه .
🔹 فروغی خائن در مقام نخست وزیری صبح امروز قبل از اینکه نامه استعفای رضا شاه را در مجلس بخواند اول به سفارت انگلیس رفت و نامه استعفا را به رویت بولارد رساند تا بگوید ماموریت را انجام دادم
🔹 شاه قدر قدرت در حالی که از تهران تا قم سه بار ماشینش پنچر شده به صادق خان راننده اش می گوید بخت از من برگشته .
او اطلاعی از سرنوشت خودش ندارد . فقط می داند که باید طبق دستور انگلیسی ها از تهران به طرف جنوب کشور فرار کند تا بعد بگویند باید چه کند . حالا فعلا اولین ایستگاهش اصفهان است که همه اعضای خانواده به جز محمدرضا را دیشب راهی آنجا کرده تا امروز به آنها بپیوندد .
روزهای بعد از ۲۵ مرداد که رضا شاه در کرمان منتظر تصمیم انگلیسی ها بود گوش درد شدید گرفت با تب بالا . دکتر توصیه چند روز استراحت کرده بود ولی انگلیسی ها رضا شاه را با حال تب و درد مجبور به حرکت به طرف بندر عباس کردند .
رضا شاهی که زمانی لذت می برد که چطور مردمش و فرماندهانش قدرت نگاه کردن در چشم هایش را ندارند حالا در کرمان قدم زنان با خود مانند دیوانه ها اینگونه با خود حرف می زند : اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی رضا شاه پهلوی آي زکی آی زکی .
✳️ آواره در غم از دست دادن سلطنت و بعد غصه دار از دست دادن املاک غصب شده
✅ شهریار فراری و پریشان از ۲۵ شهریور که به اصفهان گریخت تا ۸ مهر که سوار بر کشتی برای اخراج شد هنوز امید به پیروزی هیتلر و بازگشت خودش به تهران و سلطنت را داشت .
🔹 ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ - تهران به اصفهان
🔹 ۲ مهر - کرمان
🔹 ۵ مهر - بندر عباس
🔹 ۸ مهر - حرکت کشتی
🔹 ۹ مهر کشتی در بمبئی - اجازه خروج از کشتی به او و خانواده ندادند و مجبور شدند ۵ روز در بندر و در کشتی بمانند .
🔹 ۱۴ مهر - حرکت به سمت جزیره موریس . رضا شاه اعتراض کرد که در گذرنامه ما مقصد آرژانتین است ولی انگلیسی ها توجهی نکردند و کشتی به سوی آفریقا راهی شد .
🔹 ۲۳ مهر بعد از ۹ روز دریانوردی به تبعیدگاه خود در جزیره موریس رسید .
✅ رضا شاه که در کرمان بود به او خبر رسید در همین چند روز صاحبان زمین ها در مجلس تحصن کرده اند و چون ممکن است محمدرضا با مشکل مواجه شود سند زمین ها را به نام او بزنید تا هم سرمایه ای داشته باشد و هم با بخشش قسمتی از آنها بتواند وجهه ای برای خود داشته باشد . رضا شاه مجبور شد اسناد محضری را امضا کند . درآمد سالیانه املاک رضاشاه ۶ میلیون تومان بود .
✳️ هدف ها و آرمان های بزرگ آدم های بزرگ می خواهد .
🔹 در یک دوره نزدیک به ۲۰۰ ساله دو حکومت پادشاهی قاجار و پهلوی ملت را به حضیض ذلت کشاندند .
🔹 ملت روز به روز حقیرو حقیرتر شدند . عرق ملی و وطن دوستی اشان پایمال شهوت و بی خردی حاکمان شد .
🔹 بیگانکان بر آنها مسلط شدند . دین و مذهب شان را به سطحی رساندند که هیچ کرامتی در آن یافت نمی شد .
🔹 ملت را یا سرگرم خرافات کردند یا در بند رقص و آواز و ولنگاری .
🌷 انقلاب اسلامی این مردم را بزرگ کرد .
🔹 ملت به هدف های بزرگ اندیشیدند . در راه آن استقامت و ایثار کردند .
🔹 رهبرانش همپای مردم زیستند و خودشان اولین قیام کنندکان به سوی اهداف بزرگ بودند .
🔹 دین و مذهبشان منبع جوشش و الهام و قیام شد . قرآن از گوشه طاقچه ها و فقط استخاره تبدیل به متنی انسان ساز و ملت ساز شد .
🔹 ملت از کشورش در مرزها دفاع کرد و در ورای مرزها از اعتقادتش .
🔹 دانشمندانش رشد یافتند و جوانانش میدان داری کردند .
🔹 مردمش ایثار و صبوری و رهبرانش خردمندی و تقوا پیش گرفتند .
🔹کوچک ها و حقیرها و زبون ها مثل همیشه تاریخ کاری جز سنگ اندازی برای رسیدن به لذت های چند روزه خود در برابر ملت نکردند .
🌷 این ملت با فرهنگ انقلاب اسلامی و حاکمیت ولی فقیه که برجسته ترین انسان ها بعد از معصومین سلام الله علیها هستند قله ها را یکی به یکی در نوردیده .
🌹 پیروزی نهایی شایسته این ملت است . ما پیروزیم . انشالله . 🌹
✳️ یاد کرد شهریور خفت بار ۱۳۲۰ کشور ایران
✅ وقتی روح وطن پرستی را با اعمال دیکتاتوری خفه کردی - وقتی عنصر معنویت اجتماعی را از ملت گرفتی - وقتی سربازان و فرماندهانت را در حد بله قربان گوی مواجب بگیر پرورش دادی :
🔹 این می شود که فرماندهانت در رویارویی با دشمن بیگانه چادر زنانه به سر فرار می کنند
🔹 و ملتت در سرنگونی و آوارگی ات شادمانی
🔹 به زور می گیرن به زور ازشون می گیریم
🔹 اونا یک ملت بالای ۸۰ میلیونی را گروگان می گیرن ما چهار پنج نفرشون را
🔹 اونا به خواسته شون نمی رسن ما از حرف و هدفمون کوتاه نمی آئیم
🔹 اونا التماس و خواهش و درخواست جلسه می کنن ما اگه به صلاح مردم و کشورمون بود می پذیریم وگرنه بی خیالش می شیم
🔹 اونا اسمشون ابرقدرته ولی احمق و ندانم کار هستند ما حکومت دینی هستیم ولی ۳ عنصر عزت حکمت مصلحت هیچ وقت فراموشمون نمیشه
✳️ سخن نسنجیده و پر تکرار فضای مجازی : اگر شهدا امروز بودند .....
✅ برخی امروزه و وقتی در مقابل عظمت کار شهدا در دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی قرار می گیرند و قدرت هضم و درک این ایثارگری ها را ندارند و به خیالشان شهدا در مقابل مخالفین انقلاب بی تفاوت بوده و هستند اینگونه می نویسند و می گویند :
اگر شهدا امروز بودند مخالف جمهوری اسلامی بودند .
🔹 این گروه از نویسندگان نسبت به میزان تعصب شهدا به نظام جمهوری اسلامی یا بی خبرند یا با خبر مغرضند .
البته به همین شهدا در همان روزها هم از سوی برخی معاند نفهم یا ساده لوح بی اطلاع اهانت می شد . اهانت هایی مثل :
جوانانی که گول خورده اند . از کار و درس و مشق فرار کرده اند . با همسرشان یا پدر و مادرشان دعوایشان شده به جبهه رفته اند و ...........
🌹 اما بخوانیم نظر یکی از این شهدا را در مقابل مخالفین جمهوری اسلامی . دانش آموز شهید ابوالفضل نوروزپور در انتهای وصیتنامه اش اینگونه می نویسد :
(( ودر ضمن دوست ندارم کسانی که مخالف انقلاب و اسلامند و کسانیکه بر سر مسائل جزیی اختلاف رای دارند و جنجال به پا می کنند نه در تشیع جنازه ام شرکت کنند نه در مراسم . زیرا هدف حفظ این انقلاب و اسلام است .))
✅ امروز عصر تشیع پیکر ابو الشهید حاج ماشاالله نوروزپور پدر گرامی شهید ابوالفضل نوروزپور برگزار می گردد .