#رمان
#قسمت_بیست_و_یک
جانِ شیعه اهل سنت
کنج اتاق چمباته زده و دل شکسته از تلخ زبانیهای پدر، بیصدا گریه میکردم و میان گریههای تلخم، هر آنچه نتوانسته بودم به پدر بگویم، با دلم نجوا میکردم.
فرصت نداد تا بگویم من از همنشینی با کسی که در معرفی خودش فقط از شغل و تحصیلاتش میگوید، لذت نمیبرم و به کسی که به جای افکار و عقایدش از حسابهای بانکیاش میگوید، علاقهای ندارم که درِ اتاق با چند ضربه باز شد و گریهام را در گلو خفه کرد.
عبدالله در چهارچوبِ در ایستاده بود و با چشمانی سرشار از محبت و نگرانی، نگاهم میکرد.
صورتم را که انگار با اشک شسته بودم، با آستین لباسم خشک کردم و در حالی که هنوز از شدت گریه نفسهایم بُریده بالا میآمد، با لحنی پر از دل شکستگی سر به شِکوه نهادم:
_من نمیخوام! من این آدم رو نمیخوام! اصلاً من هیچ کس رو نمیخوام! اصلاً من نمیخوام ازدواج کنم!
عبدالله نگران از اینکه پدر صدایم را بشنود، به سمتم آمد و با گفتن:
_یواشتر الهه جان!
کنارم نشست. با صدایی آهسته و بریده گفتم:
_عبدالله! به خدا خسته شدم! از این رفت و آمدها دیگه خسته شدم!
و باز گریه امانم نداد. چشمانش غمگین به زیر افتاد و من میان گریه ادامه دادم:
_گناه من چیه؟ گناه من چیه که تا حالا یکی نیومده که به دلم بشینه؟ مگه تقصیر منه؟ خب منم دلم میخواد کسی بیاد که ازش خوشم بیاد!
با سر انگشتانم قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و با لحنی حق به جانب گفتم:
_عبدالله! تو میدونی، من نه دنبال پولم، نه دنبال خوشگلیام، نه دنبال تحصیلات، من یکی رو میخوام که وقتی نگاش میکنم، آرومم کنه! این پسره امروز فکر میکرد اومده خونه بخره! خیلی مغرور پاشو رو پاش انداخته بود و از اوضاع کار و کاسبی و سود حسابهای بانکیش حرف میزد. عبدالله! من از همچین آدمی بدم میاد!
نگاهش را به چشمان پر از اشکم دوخت و گفت:
_الهه! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! تو که بابا رو میشناسی. الآن عصبانی شد، یه چیزی گفت. ولی خودشم میدونه که تو خودت باید تصمیم بگیری!
سپس لبخندی زد و ادامه داد:
_خُب تو هم یه کم راحتتر بگیر! یه کم بیشتر فکر کن...
که به میان حرفش آمدم و با دلخوری اعتراض کردم:
_تو دیگه این حرفو نزن! هر کی میاد یا بابا رَد میکنه یا اونا خودشون نمیپسندن...
و این بار او حرفم را قطع کرد:
_بقیه رو هم تو نمیپسندی!
سرم را پایین انداختم و او با لحنی مهربان و امید بخش ادامه داد:
_الهه جان! منم قبول دارم که علف باید به دهن بُزی شیرین بیاد! به تو هم حق میدم که همچین آدمهایی رو نپسندی، پس از خدا بخواه یکی رو بفرسته که به دلت بشینه!
و شاید از آمدن چنین کسی ناامید شده بودم که آه بلندی کشیدم و دیگر چیزی نگفتم. عبدالله نگاهی به ساعت مچیاش انداخت و به خیال اینکه تا حدی آرامم کرده، گفت:
_من دیگه برم که برای نماز به مسجد برسم. تو هم بیا بیرون. میترسم بابا دوباره عصبانی شه.
و در برابر سکوت غمگینم، با دلواپسی اصرار کرد:
_الهه جان! پاشو بریم دیگه. اصلاً برو تو آشپزخونه پیش مامان و لعیا. باور کن اوندفعه هم معجزه شد که بابا آروم شد.
دلم برای این همه مهربانیاش سوخت که لبخندی زدم و با صدایی گرفته پاسخ دادم:
_تو برو، منم میام.
از جا بلند شد و دوباره تأکید کرد:
_پس من برم، خیالم راحت باشه؟
و من با گفتن:
_خیالت راحت باشه!
خاطرش را جمع کردم. او رفت، ولی قلب من همچنان دریای غم بود. دستم را روی زمین عصا کرده و سنگین از جا بلند شدم. با چهارانگشت، اثر اشک را از صورتم پاک کردم و از اتاق بیرون رفتم. سعی کردم نگاهم به چشمان پدر نیفتد و مستقیم به آشپزخانه پیش مادر رفتم.
ادامه دارد...
❣️ @kashkool
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
پیغمبر اسلام (صلیاللهعلیه و آله) را در خواب دیدم :
تَشتی جلوی دستانش بود، گفت خون حسین علیهالسلام است!
چند قطره خون روی چشمانم پاشید!
بیدار شدم ... نابینا شده بودم!
🔺 من فقط تماشاچیِ لشکر عمرسعد بودم، همین!
❣️ @kashkool
"مارپیچ سکوت" رو بشکنید
تیم ملی ایران در مقابل تیم ولز برنده شد و همه ما خوشحال بودیم؛
منتها در دقایق اولیه بعد از اتمام بازی؛ به جز چند جای مشخصِ شهر تهران که مردم تجمع کرده بودن، بقیه جاها ساکت بود!
حتی خیلی جاها ماشین زیاد بود، آدم زیاد بود، اما کسی بوق نمیزد و خوشحالی نمیکرد!
پس دست به کار شدم؛
رفتم پمپ بنزین و باک موتورو پر کردم و افتادم به جون خیابون..
اول رفتم سمت یه ترافیک سنگینی که سکوتِ کامل توش حاکم بود؛ دقیق رفتم وسط ماشینا و یهو گاز موتورو تا ته گرفتم با بوقِ ممتد! وقتی که کامل توجه همه جلب شد؛ پرچم ایرانمو گرفتم بالا!
و اتفاقی که افتاد این بود:
بعد از ده ثانیه کم کم صدای بوقِ ماشینا اضافه شد، بعد از یک دقیقه پنجاه درصد ماشینا همراه شدن، بعد از دو دقیقه یه عده با شیپور و پرچم از پنجره ماشین اومدن بیرون! و بعد از تقریباً پنج دقیقه، تمام اون ترافیک همراهی میکردن!
بعد از اینکه سکوتِ این ترافیکو شکستم، سریع از بین ماشینا بیرون رفتم و به سمت ترافیک بعدی! شاید نزدیک به بیست بار این کارو توی نقاط مختلف شهر تکرار کردم و هر بار هم همین اتفاق افتاد!
خیلی از مردمِ ما چون ترس و "توهمِ اقلیت بودن" دارن؛ توی اینجور مواقع شور و هیجان خاصی نشون نمیدن و میترسن که ضایع بشن! اما وقتی ببینن عده ای شبیه خودشون هم هستن؛ باهاشون همراه میشن و اعتقادشونو بروز میدن!
خلاصه که شما وطن پرست ها بیشُمارید!
فقط باید سکوتتون شکسته بشه..
سعی کنید همیشه به سهم خودتون؛
"مارپیچ سکوت" رو بشکنید
❣️ @kashkool
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این دختر بچه خارجی از شنیدن صدای اذان بهت زده می شود
و از پدرش سوال می کند:
بابا این صدای چیه؟
❣️ @kashkool
اگر ۱۰۰ مورچه سیاه و ۱۰۰ مورچه قرمز را در یک شیشه بریزید، هیچ اتفاقی نمیافتد
🔹اما اگر شیشه را تکان دهید، مورچهها شروع به کشتن یکدیگر میکنند.
🔹مورچههای قرمز معتقدند سیاه دشمن است، در حالی که سیاهان معتقدند قرمز دشمن است.
🔹اما دشمن واقعی کسی است که شیشه را تکان داده است.
🔹در جامعه ما هم همینطور است.
قبل از شروع مبارزه با یکدیگر، باید از خود بپرسیم: چه کسی شیشه را تکان داد؟
❣️ @kashkool
عزل مدیر یک بانک در قم به خاطر ارائه خدمات به زن بیحجاب | مردم قم از وضعیت حجاب در یک فروشگاه بزرگ هم نگران هستند.
معاون استاندار قم گفت: مدیر متخلف یکی از بانکهای استان قم که بیتوجه به تذکر شهروندان نسبت به یک خانم بیحجاب، خدمات بانکی به وی ارائه شده بود با دستور استاندار قم برکنار شد.
❣️ @kashkool
بسمه تعالی
🔹هر کجا کشف حجاب دیدید عکس یا فیلم بگیرید، تماس بگیرید با 113 و 114 و بفرمایید گزارش تصویری دارم ،راهنمایی میکنن، بفرستید براشون.
🔹خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند مرتبط با سازمان منافین یا بهائیت و یا شیطان پرستی هستند که به صورت گروهی و غالبا در مقابل اخذ مبلغ و یا خدمات در اماکن عمومی کشف حجاب میکنند و بعد از ارایه گزارشِ کار، خدمات یا مبلغی که قول داده شده را از سازمان سفارش دهنده میگیرند. البته تعداد کمی هم دلبخواهی کشف حجاب کرده اند اما کم هستند ولی برای انها هم پرونده باز میشود.
🔹گزارش شما باعث خواهد شد با استمداد از شهدا و به برکت خون شهدا سفارش دهنده های اینها با تعقیبشان و یا بررسی کسانی که با اینها ارتباط میگیرند شناسایی شوند.
🔹یکی از خوبیهای اغتشاشات اخیر این هست که گروه های معاند مثل منافقین و یا بهایی ها و یا شیطان پرست ها یک باگ امنیتی برای خودشان ایجاد کرده اند و ان هم همین مطلب که عده ای را اجیر کرده اند برای بحث کشف حجاب ولی این افراد بعد از چک شدن ارتباطاتشان باعث لو رفتن سفارش دهنده هایشان میشوند.
🔹از این افراد به صورت علنی و یا ترجیحا مخفیانه فیلمبرداری کنید و یا از روی مونیتور دوربینهای مغازه ها فیلم بگیرید و به همون طریق که گفته شد ارسال کنید.
🔹دلیل اینکه نهادهای امنیتی این مطلب را به صورت علنی اطلاعرسانی نمیکنند دلایل امنیتی هست مثل مورد بالا که گفته شد که از این باگ امنیتی استفاده کنند و همچنین دلایل دیگر.
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این چه حرفی بود مأمور یگان ویژه زد
❣️ @kashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 چرا چادر مشکی؟ جوابش را ببینید
اگه کار فرهنگی نکنیم بعدا باید صد برابر کار امنیتی کنیم
❣️ @kashkool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃الهی آمین
🔹آیت الله ناصری (ره)
❣️ @kashkool