🍁🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂
🍁
#داستان
(اختصاصی جهاد تبیین)
#هم_نفس_با_داعش
قسمت نوزدهم
امید به دوستش سپرده بود که اسلحه ی شکاری برامون بیاره، هر چند که سهم هر کدوممون دو تا تیر بیشتر نبود ولی خب وقتی نفیسه فهمید تیراندازیشم همچین چنگی به دل نمیزنه یه کم از ناراحتیش کم شد
****
امید ( از این به بعد داستان از زبان امید تعریف میشه)
داشتم رانندگی می کردم که یهو یاد سوغاتی نغمه افتادم...
_ آخ آخ آخ داشت یادم می رفت... امیر علی جان در داشبوردو وا کن توش یه کادو هست بده پشت دست خواهرت
همونطوری که داشت بسته رو بر می داشت گفتم : اینم سوغاتی شما یادم رفت دیروز تقدیم کنم
نفیسه : تو رو جون هر کی دوست داری بازش کن تا برسم خونه از فوضولی تلف میشم
نغمه : باشه
صدای باز شدن چسبای کادو به گوشم می رسید
_ فقط موقع باز کردن مراقب باشین یه انگشترم توش هست نیوفته تو ماشین...
نفیسه :روسریه
: متبرک کردم به ضریح حضرت زینب (س)
_ خیلی ممنون... خیلی قشنگه... انگشترش عقیقه؟
_بله.. اندازشو از رو انگشت کوچیکم انتخاب کردم و تو عملیتا مینداختم، آشنا دارم اگه اندازه نبود یا خوشتون نمیاد بگین ببرم عوض کنم
_ ممنون.. اندازس..
_ این خودکار چیه
نفیسه: سادم هست اشتباهی با اینا کادو پیچ کرده
***
تو اتاقم دراز کشیده بودم که یهو نفیسه اومد
یه دیقه پاشو
_ خستم..
با بغض گفت : امید تو رو خدا ازم نخواه برا راضی کردن مامان و بابا ازت حمایت کنم... بغضش شکست و شروع کرد به گریه کردن.، اگه یه روز شهید بشی من هیچ وقت خودمو نمیبخشم... مامان و بابام منو نمیبخشن
_ غلط کردم ازت خواستم... تو رو خدا دیگه گریه نکن...تو رو جون مامان... گریه امونش نمی داد... به جون مامان قسم دادمتاااا... به زور جلو گریه شو گرفت و گفت : قسم بخور مفقود الاثر و اسیرم نشی
_ مگه دست منه
باز زد زیر گریه...
_باید قول بدی
_ باشه قول می دم... برو شارژرتو بیار
_ نمی خواد خراب می کنی یکی واسه خودت بگیر خب
پا شد رفت...
_این چرا این جوریه... یه شارژر نمی ده یه ساعته برش گردونم نشسته واسه من آبغوره می گیره
یه کم بعد پنجره رو باز کرد و شارژرو انداخت این سمت و هیچی نگفت... اگه شارژرشو نمی داد بیشتر خوش حال میشدم، چون میفهمیدم که خیلی نگرانمه
***
چن روز بعد من رفتم سوریه... اما اینبار یه حس عجیبی داشتم... حسی که تو سفر اولم به سوریه نداشتم ، انگار قرار بود یه اتفاقاتی تو زندگیم بیوفته...
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
هزینهها در #هلند که شاید ندانید...
میدونم ممکنه خیلیها دوست نداشته باشند نکته منفی از غرب بشنوند و ناخواسته احساس سیاهنمایی بهشون دست میده، اما اینها واقعیتهای جاری زندگی در غربی است که بسیاری از ایرانیها تصور دیگری از آن دارند. یا بیخبرند یا دقیقا برعکس واقعیت تصور میکنند:
مثال: برای مشکل دندان در #هلند، به دندانپزشکی مراجعه کردیم. فقط معاینه کرد و دو عکس از دو دندان انداخت. (نه تصویربرداری سراسری) و گفت میشود ۱۰۰ یورو یعنی حدود ۷ میلیون تومان ما.
گفت دو دندان باید پر بشه و اگر مشکل رفع نشد عصب کشی بشه که پر کردن هر دندان میشه ۷۰۰ یورو، عصب کشی هم ۷۰۰ یورو. یعنی حدود ۹۲ میلیون تومان. هیچ بیمهای هم به دندان تعلق نمیگیرد...
در راه یک لحظه غفلت در نخواندن سرعت مجاز در آن ساعت در اتوبان، و تصور اینکه سرعت مجاز ثابت درست است، به کنار کشیدن ماشین توسط پلیس و برخورد با این ادبیات که میتونم ماشینت رو بخوابونم و گواهینامهات را باطل کنم. چون اولین بارت هست، ۳۰۰ یورو! معادل حدود ۲۰ میلیون تومان ما جریمه...
این هزینه ناگهانی یک روز است که ممکن است به آن مبتلا بشی. هزار و هفتصد یورو... یعنی بیش از ۱۱۳ میلیون تومان...
شاید برخی در ذهنشان خطور کند که خب شما به یورو درآمد داری، پس به یورو فقط حساب کن.
پس بگذار از یک هلندی مثال بزنم که یک عمر در هلند زندگی کرده، درآمد هلندی داره.
همین چند روز پیش دوست ایرانیام تعریف میکرد که شاهد بوده خانمی هلندی به داروخانه مراجعه کرده و هزینه داروهایش که برای فرزندش بوده ۱۳۰ یورو بوده. و بیمه هم به آن تعلق نمیگرفته. گفته نمیتونه از پس هزینه دارو بر بیاد. یا قسطی براش فاکتور کنند یا باید پولی که برای غذایش باید هزینه کند خرج دارو کند یا کلا از خرید دارو انصراف دهد... یعنی توان پرداخت ۱۳۰ یورو به یکباره را برای آن ماه نداشته!
اینطوریه که عموم ایرانیهایی که خارج از ایران زندگی میکنند برای کارهای پزشکی به ایران میان... حتی خارجیها؛ یعنی هرچقدر درآمد به یورو هم باشه، هزینه درمان بسیار بالاست و گاهی میتونه فرد را از فرایند درمان هم منصرف کنه...
و البته موارد دیگه که در پستهای بعدی عرض خواهم کرد...
✍ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
🌷 امام صادق(علیه السلام) :
🖌 هر گاه مؤمن به برادر خود تهمت میزند ایمان در قلب او از بین میرود ، همچنان که نمک در آب ذوب میشود.
📚 کافی ، ج۲ ، ص۳۶۱
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید خود مبینا نعمتزاده با چه اصراری از پدرش خواسته بوده که پدر روز مسابقه حتماً در کربلا حضور داشته باشه و از کربلا برای پیروزیش دعا کنه.
آفرین به این پدر و مادر بابت تربیت چنین دختری.
*محمدجواد محمدزاده
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افتتاح بیمارستان صحرایی در مرز شلمچه
🔹بیمارستان صحرایی ۳۲ تخت خوابی شهید دقایقی با حضور فرمانده نیروی دریایی سپاه در مرز شلمچه افتتاح شد.
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
🔸رسانه چینی با جمع کردن مدالهای تایوان و هنگ کنگ ذیل پرچم چین، این کشور را با ۴۴ مدال طلا برنده المپیک دانست.
🔹این رسانه هم چنین مدال های آمریکا را به دو بخش "سیاه پوستان ناشی از تجارت برده" و سفید پوستان "آنگلوساکسون و یهودی ها" تقسیم کرد.
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اظهارات جنجالی نخعی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس در خصوص وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت نفت:
🔸زمانی که ایشون مدیرعامل شرکت بازرگانی نفت یا نیکو بودند در همون مقطع بدلیل تخلفات متعدد و مشکلات بسیاری که در این مجموعه بود ایشون رو عزل کردند.
#دولت_چهاردهم
#دولت_پزشکیان
#پزشکیان
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
📷 تصویر اسیر اسرائیلی که توسط یکی از نیروهای مسئول حراست از اسرا کشته شد
▫️ در این عکس آمده است: وحشیگری شما به یک خطر برای اسرا تبدیل شده است..
🔴 جزئیات ابوعبیده از کشته شدن اسیر اسرائیلی
🔻 سخنگوی گردانهای قسام:
▫️ پس از تحقیقات در خصوص دلایل کشته شدن اسیر اسرائیلی توسط مسئول حراست از اسرا، مشخص شده که این اتفاق با انگیزه انتقام خون دو فرزند وی که در بمباران رژیم صهیونیستی شهید شده بودند، افتاده است.
▫️ تاکید میکنیم که این اتفاق، هیچگاه نشانگر دین، اخلاق و تعالیم ما در ارتباط با اسرا نبوده و از این پس بر آموزشها تاکید و پافشاری بیشتری خواهیم داشت.
▫️ مسئولیت اتفاقاتی که برای اسرای اسرائیل رخ میدهد و مشکلات و سختیهایی که با آن روبرو هستند بر عهده دشمن صهیونیستی است چرا که آنها تمام قواعد انسانی را با قتلعام ملت ما زیر پا گذاشتهاند.
○ ○ ○ ○ ○ ○
#انتقام_نزدیک_است ⌲
#محو_اسرائیل ⌲
#مجازات_سخت ⌲
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فریاد روشنفکر ایرانی؛ مهدی یزدانی خرم از یک قتل و سکوت در قبال 8 ماه قتل عام!!🙄
📝 پاورقی
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
چرا ابزار و آلات موسیقی را در تلوزیون نشان نمی دهند؟ / اجتهاد نکن برادر من!
مقام معظم رهبری در درس خارج:
🔸 «یک سؤال دیگری بعد از این از ما کردند _ این سؤال را هنرمندها هم زمانی که اینجا با من ملاقات داشتند پرسیدند _ که: چرا شما اجازه نمی دهید در تلویزیون ابزارهای موسیقی نشان داده بشود؟
🔸 آنجا یک نفر بالاخره سنتور دارد میزند مثلاً، ویالون دارد میزند، صدایش به گوش میآید، امّا شما نمایش ابزارش را اجازه نمی دهید.
ما این را از سالها پیش ممنوع کردیم. چرا؟
🔸 علتش همین است. این تهتک است. نفس نشان دادن این آلات در سیمای عمومی کشور که همه می بینند، خود این، نزدیک کردن مردم به فضای رواج و غلبه این اشیاء در جامعه است. این را ما از مذاق شارع به کلی دور می بینیم. لذاست که این را اجازه ندادیم...» (۸۸/۱۰/۲۲)
پ.ن۱: حالا که نظر صریح رهبری را خواندید، سایت وزارت ارشاد، قسمت معاونت هنری را ببینید (اینجا) که چگونه گودرز را به شقایق ربط داده است.
متن استفتاء رهبری که در سایت نوشته شده است، در مورد خرید و فروش ابزار موسیقی است نه نشان دادن آن ها!🤦♂️
پ.ن۲: بزرگواران رسما در حال اجتهاد هستند!☺️😔
چند روز قبل شاهد اجتهاد وزیر گردشگری هم در مورد خوانندگی زنان بودیم!
بزرگواران! لطفا اجتهاد نفرمایید!!
✅ مسأله «ترویج موسیقی» را جدی بگیریم.
یاعلی🌹
#طلبه_ای_در_قم
محمد صالح مشفقی پور
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
گناهت فقط این بود که "فلسطینی" بودی
ای طفل شهید مظلوم بیسر...
اگر تو یک کودک غربی بودی، امروز تمام رسانهها و سیاستمداران و تحلیلگران و... در مورد تو میگفتند و اشک میریختند و شاید برایت به جنگ میخواستند!
اما در این جهان وارونه و نفرتانگیز، همه چیز برعکس است!
و ارزش انسانها بر اساس دین و ملیت و... تعریف و درجهبندی میشوند نه بر اساس انسان بودن و فطرت
بدم المظلوم
اللهم عجل لولیک الفرج
در حالی که آمار شهدای فلسطین از مرز ۴۰ هزار تن گذشت، حرامزادههای غربی از حق صهیونیستها برای دفاع از خودشان میگویند.
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
🍁🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂
🍁
#داستان
(اختصاصی جهاد تبیین)
#هم_نفس_با_داعش
قسمت بیستم
فاصلهی رسیدن من با شروع عملیات جدید به یه روز نکشید و گفتن همه جمع شید طبقه پایین...
با صف ایستاده بودیم که فرمانده با یه مرد قد کوتاه که موی بلندی داشت و از پشت بسته بود اومد بین ما و شروع کرد به قدم زدن
مرد همراهش یه جلیقهی طوسی رنگ با یه پیرهن نارنجی پوشیده بود و کاملا مشخص بود که اصلا نظامی نیست...
بین نفرات میچرخید و گاهی میایستاد و با فرمانده به گوشی نگاه میکردن و همین طور میچرخید و سمت پشت بودن که شنیدم که به یکی از بچه ها گفت: تو!
از صدای کفشاشون میشد فهمید داره نزدیکتر میشه و رسید به من.
با دستش چونمو گرفت و راست و چپ کرد و باز با فرمانده به گوشی نگاه کردن و دوباره به صورت من، مرد به نشونهی تایید سرشو به پایین تکون داد و فرمانده گفت: تو...
و از من رد شدن و بقیه رم نگاه کردن ولی دیگه به کسی تو نگفت.
فرمانده: کسایی که انتخاب کردم با من بیان و ما رو برد اتاق یکی از فرمانده ها... فرماندهمون رفت و بهمون گفت منتظر بمونین... هر ده دقیقه چند نفر بهمون اضافه میشدن و نمیشناختمشون و از یگانهای دیگه بودن... متوجه شدم که همگی یه شباهتهایی بهم داریم.
شمردم و چهل نفر شدیم و بعدش فرمانده با دو نفر درجه دار اومد داخل و بعدش رفت.
اون دو نفر باهم کمی حرف زدن و بعد پنج دقیقه یکیشون گفت: از این جمع کیا به لهجهی سوری مسلطن از حدود چهل نفر سی نفر دستاشونو بلند کردن...
قبلا متوجه شده بودم که اکثریت عرب هستیم.
_ خب اون تعدادی که بلدن بمونن و بقیه برن.. خب از این تعداد کیا تو ۶ ماه اول حضورشون تو جنگه
١۵ نفر دست بلند کردیم.
_ اینا بمونن و بقیه برن
_ همگی تو یه ردیف به دیوار تکیه بدین...
کمی تو اتاق راه رفت
_ به هر کدوم یه ورق و یه خودکار بده
اون یکی به هر کدوممون یه کاغذ و خودکار داد و رفت و نشست.
_ فرض کنید هر کدوم از شما رو به یه عملیاتی فرستادم و تو شهری که در تصرف دشمنه هستین.
فقط اون قدری زمان دارین که بتونین یکی از اینکارا رو انجام بدین و بعدش برگردین، شما تو کاغذ باید یکیشو بنویسین
١_ از بین بردن تنها مرکز درمانی شهر
٢_ بمب گذاری در محل اجتماع فرماندهان دشمن
٣_ برداشتن اسناد و اطلاعات مهم و محرمانه ی دشمن
۴_ حمله به مرکز نگهداری از تسلیحات دشمن
شروع کردیم به نوشتن
حمله به مرکز نگهداری تسلیحات توسط یه نفر که یه کار استشهادیه و فرمانده گفته باید برگردین .. از بین بردن بیمارستانم که به غیر نظامیا هم آسیب میزنه... بمب گذاریم تجهیزات و تخصص میخواد با شرایط خیلی خاص
برگهها رو ازمون گرفت و گفت اون دو نفری که نوشتن برداشتن اسناد و مدارک بیان جلو و بقیه برن.
رفتیم جلوتر.. باز یه کمی تو اتاق چرخید
_ فرض کنید شما رو به یه ماموریتی فرستادم و قراره اون اسناد رو برای من بیارید... شما اسناد رو به دست آوردید و تو اون عملیات یه نفر رو میبینین که 3 بار جونتونو نجات داده و بین شما دو نفر فقط یه نفر باید برگرده، چی کار میکنین؟
سرشو گرفت سمت کنار دستیم و اون اینطوری جواب داد: اسناد رو تحویلش میدم و میسپرم تا اون بیاره.
رو کرد سمت من...
من اسناد رو با خودم میارم
_ برای چی به دوستت نمیسپاری بیاره؟
_فرماندهی که رو به روی من ایستاده از بین صدها نیرو چهل نفر رو انتخاب کرد و از بین اونا 30 نفر و از بین اونا 15 نفر و از بین همون 15 نفر دو نفر رو انتخاب کرد، پس براش مهمه که کی این عملیاتو انجام بده.
_ پس غیرت و شرافتت چی میشه اون جون تو رو نجات داده؟
_ شاید با انجام این عملیات جون هزاران نفر دیگه نجات پیدا کنه.
_ تو بمون
و به سمت بغل دستیم گفت تو میتونی بری..
#ادامه_دارد
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛