فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزصبح(خرم اباد)
نانوایی سنگکی نزدیک میدان رازی خرمآباد،
مرگ به همین راحتی ...وقتی قرآن میفرماید،مرگ از رگ گردن به ما نزدیکتره همینه! ( ق/۱۶)
*🌹امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند :*
*🌷هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.*
*🌷تکبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص است و به وسیله تکبّر شیطان با آن همه عبادت ملعون شد.*
*🌷حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است،* *همان طوری که حضرت آدم علیه السلام به وسیله آن از بهشت خارج شد.*
*🌷حسد سبب همه خلافها و زشتیهاست و به همان دلیل قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.*
*🖋️📚«عیان شیعه ج۱ص۵۵۷»*
*🌹امام صادق علیهالسلام فرمودند:*
*🌷«کسی که در سختی ها به داد برادر مؤمنش برسد و گرفتاری اش را برطرف سازد و در برآوردن حاجتش به او کمک کند، به سبب این عمل 72 رحمت نزد خداوند دارد که خداوند یکی از آنها را زودتر به او عطا می فرماید و با آن زندگی دنیایش را اصلاح می کند و 71 رحمت دیگر را برای ترس و وحشت های قیامتش ذخیره می سازد.»*
پیرمردی بود، که پس از پایان هر روزش از درد و از سختیهایش مینالید..
دوستی، از او پرسید: علت این همه درد چیست که از آن رنجوری..
پیرمرد گفت: دو بازشکاری دارم، که باید آنها را رام کنم،دوتا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، به هر سویی نروند.
دوتا عقاب هم دارم که باید آنها را هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آن را حبس کرده ام.
شیری، نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم..
مرد گفت: چه میگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر میشود انسانی اینهمه حیوان را باهم دریکجا جمع کند و مراقبت کند..
پیرمرد گفت: شوخی نمیکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست.
آن دو باز شکاری، چشمان منند، که باید با تلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم.
آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند
آن دو عقاب نیز، دستان منند، که باید آنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم
آن مار، زبان من است، که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی از او، سر بزند..
شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند و آن بیمار، جسم و جان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد.
این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده، و امانم را بریده.
🌷🌹💐⚘🥀🌷🌹💐⚘🥀
داستان عجیب کیسه برنجی که علامه نراقی از عالم برزخ برای افطار به منزل آورد!
عالم بزرگ ملامهدی نراقی در یک ماه رمضان، عيالش به او ميگويد: هيچ در منزل نيست، برو بيرون و چيزي تهيه كن. مرحوم نراقي که پولی نداشته از منزل بيرون ميآيد و به سمت واديالسلام میرود، در ميان قبرها قدري مينشيند و فاتحه ميخواند تا اينكه آفتاب غروب ميكند. در اينحال ميبيند عدهاي از اعراب جنازهاي را آوردند و قبري براي او کنده و جنازه را در ميان قبر گذاشتند، و به او گفتند: ما كاري داريم، عجله داريم، ميرويم به محل خود، شما بقيه تجهيزات اين جنازه را انجام دهيد و رفتند.
مرحوم نراقي ميگويد: من داخل قبر رفتم تا كفن را باز نموده و صورت او را به روي خاك بگذارم ناگهان دریچهای را ديدم، از آن دريچه داخل شدم ديدم باغ بزرگي است، دارای درختهاي سرسبز و ميوههاي متنوع. از دَرِ اين باغ يك راهي بسوي قصر مجللي بود بياختيار وارد شدم و بسوي آن قصر رفتم، قصر با شكوهي بود خشتهاي آن از جواهرات قيمتي بود؛ از پله بالا رفتم، در اطاقي بزرگ وارد شدم، ديدم شخصي در صدر اطاق نشسته و دور تا دور اين اطاق افرادي نشستهاند. سلام كردم و نشستم، جواب سلام مرا دادند. بعد ديدم افرادي كه در اطراف اطاق نشستهاند از آن شخص، پيوسته احوالپرسي ميكنند و از حالات اقوام و بستگان خودشان سؤال ميكنند و او پاسخ ميدهد. و آن مرد شاد و مسرور به يكايك سؤالات جواب ميگويد. کمی گذشت ناگهان ديدم ماري از در وارد شد و بسمت آن مرد رفت و نيشي زد و برگشت و از اطاق خارج شد. آن مرد از درد نيش مار، صورتش متغير شد. كم كم حالش عادي و بصورت اوليه برگشت. سپس باز شروع كردند با يكديگر سخن گفتن و احوالپرسي نمودن و از گزارشات دنيا از آن مرد پرسيدن. ساعتي گذشت ديدم باز، آن مار از در وارد شد و او را نيش زد و برگشت. آن مرد حالش مضطرب و رنگ چهرهاش دگرگون شد و سپس بهحالت عادي برگشت. از او سؤال كردم: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست؟ اين قصر متعلق به كيست؟ اين مار چيست؟ چرا شما را نيش ميزند؟ گفت: من همين مُردهاي هستم كه هم اكنون شما در قبر گذاشتهاید و اين باغ، بهشت برزخي من است. اين قصر، اين درختان با شكوه و اين جواهرات و اين مكان كه مشاهده ميكنيد بهشت برزخي من است. اين افرادي كه در اطاق گرد آمدهاند اقوام و ارحام من هستند كه قبل از من رحلت کردهاند و اينك براي ديدن من آمدهاند و از بازماندگان خود در دنيا احوالپرسي نموده و جويا ميشوند، و من حالات آنان را براي اينان بازگو ميكنم.
گفتم اين مار چرا تو را ميزند؟ گفت: قضيه از اين قرار است كه من مردي مؤمن هستم. يك روز در هواي گرم تابستان ديدم صاحب دكاني با يك مشتري خود منازعه دارند؛ صاحب دكان ميگفت: شش شاهي از تو طلب دارم و مشتري ميگفت: من پنج شاهي بدهكارم. من قصد اصلاح به صاحب دكان گفتم: تو از نيم شاهي بگذر، و به مشتري گفتم: تو هم از نيم شاهي بگذر و به مقدار پنج شاهي و نيم به صاحب دكان بده.
صاحب دكان ساكت شد و چيزي نگفت؛ ولي چون حق با صاحب دكان بوده و من به قدر نيم شاهي به قضاوت خود كه صاحب دكان راضي بر آن نبود حق او را ضايع نمودم، لذا به كيفر اين عمل، خداوند اين مار را معين نموده كه هر يك ساعت مرا نيش زند، تا در روز محشر و به بركت شفاعت محمد و آل محمد عليهم السلام نجات پيدا كنم.
چون اين را شنيدم برخاستم و گفتم: عيال من در خانه منتظر است، من بايد بروم و براي آنان افطاري ببرم. آن مرد مرا بدرقه كرد، از در كه خواستم بيرون آيم يك كيسه کوچک برنج به من داد و گفت: اين برنج خوبي است، ببريد براي عيالاتتان. برنج را گرفته و خداحافظي كردم و آمدم بيرون باغ، از دريچهاي كه داخل شده بودم خارج شدم، ديدم داخل همان قبر هستم و مرده هم به روي زمين افتاده و دريچهاي نيست؛ از قبر بيرون آمدم و خشتها را گذاشته و روی آن خاك ریختم و به سوي منزل رهسپار شدم. مدتها گذشت و ما از آن برنج طبخ ميكرديم و تمام نميشد، چنان بوي خوشي از آن متصاعد ميشد كه محله را خوشبو ميكرد. همه ميگفتند: اين برنج را از كجا خريدهايد؟ بالاخره بعد از مدتها يك روز كه من در منزل نبودم، يك نفر به ميهماني آمده بود و چون عيال از آن برنج طبخ ميكند ميهمان ميپرسد: اين برنج از كجاست كه اینقدر خوشبو است؟ اهل منزل، مأخوذ به حيا شده و داستان را براي او تعريف ميكنند. پس از اين، آن برنج تمام ميشود.
🌼🌿🌼🌿🌼🌿
🌿🌼🌿
🌼🌿
🌿
امام سجاد عليه السلام :👇
خداوند تبارك و تعالى به داوود عليه السلام وحى فرمود : اى داوود! در روزهاى خوشی ات مراياد كن ، تا در روزهاى رنج و ناخوشی ات ، تو را پاسخ گويم.
📚جامع الاحاديث الشيعة
چون به وقت رنج و محنت زود میابی درش
باز گویی او کجاست!درگاه اورا باب کو!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌تنها عملی که در عالم برزخ از شاگرد برجسته آیت الله اراکی (ره) پذیرفته شد !
🤔 ببینیم و عبرت بگیریم!
🎤 به کلام حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی
#کپی_آزاد_است
@eltemaseandishe
💙 #کشکولآیهوحدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام عالی
🌀چگونه حق مادرم را ادا کنم؟
@shamime141
هدایت شده از کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
✍ حال و هوای مردمان عهد قاجار در ماه رمضان (قسمت۱)
✍سه شبِ اِحیا، شبهاى عبادت بود. مردم بعد از افطار به مسجدها میرفتند. شش شبانه روز (صد ركعت) نماز قضا میخواندند. بعد از آن، واعظ یا پیش نماز به منبر میرفت. اكثر، تفسیر سورهٔ قدر و فضیلت عبادت شب قدر را براى مردم میگفت و چون یكى از عبادات هم گریه از خوف خداست، آنها را میگریاند و بعد قرآن سر میگرفتند و به مسلمانان دعا میكردند و نزدیك سحر به منزل بر میگشتند.
در ماه رمضانهاى بعدتر كه ما قدرى بزرگتر هم شده بودیم، براى اینکه خود را بزرگ جلوه بدهیم، خیلى میل داشتیم روزه بگیریم؛ ولى ما را منع میكردند و مىگفتند: بر شما واجب نیست. ما میگفتیم: نماز هم بر ما واجب نیست، چرا اگر یك روز صبح دیرتر از خواب برخیزیم، آقا (پدرم) مىآید ما را براى نماز از خواب ورمىكشد؟ در مقابلِ این استدلال به ما میگفتند: براى سلامت شما مضرّ است.
اوّل روزى كه من روزه گرفتم، روز بیست و یكم رمضان و بلندترین روزهاى ماه خرداد بود، زیرا خوب در نظر دارم كه گوجه تازه آب افتاده، ولى نزدیك افطار واقعاً بیحال بودم. سال دیگر دو سه روز، و همینطور سال به سال زیادتر كردم تا از چهارده سالگى تمام ماه را روزه گرفتم
پدرم تا هشتاد سالگى روزه میگرفت. در سه سال آخر زندگیاش به حكم اطبّاء از روزه دارى ممنوع شد؛ ولى باز هم به حال روزه بود. سحرها كه براى سحر خوردن برمیخاستند، او هم بیدار شده، مشغول تهجّد خود میشد و بعد از تعقیبات نماز صبح، دومرتبه یك ساعتى میخوابید
📚 منبع: شرح زندگانی من، ج۱؛ عبدالله مستوفی
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
هدایت شده از کشکول طنازی...😂😂( صلواتی )
🔻 حال و هوای مردمان عهد قاجار در ماه رمضان (قسمت ۲)
✍در این ماه، مردم اطعام زیاد میكردند. اكثر اعیان هر شب در بیرونى افطار كرده، پنج شش الى ده پانزده نفر حاشیه و بعد نوكرهاى در خانه افطار میخوردند. آنها كه توانائىِ این قبیل اطعامها را نداشتند، خرما میخریدند و به مسجد میرفتند و به مؤمنین میدادند. اگر در میان اهل مسجد اعیانى هم بود، این خرما را رد نمیكرد و به آن افطار مینمود كه خود به ثواب اجابت دعوت برادر دینى رسیده و برادر دینى را هم به ثواب اطعام رسانده باشد. زیرا پیغمبر فرموده است: اتّقو النّار ولو بشقّ تمرة.
محال بود وقت افطار، صداى فقیرى از كوچه بلند شود و چندین نفر داوطلب براى غذا دادن به او از خانهها بیرون نیایند. در این ماه كارها تقریباً تعطیل میشد و مردم به عبادت مشغول بودند. اگر كسى طلبى از كسى داشت تا احتیاج مبرم محرّك او نمیشد، سروقت بدهكار خود نمیرفت. عروسى كمتر اتّفاق میافتاد. خرید و فروش و معاملهاى كه حاجت به تنظیم قباله داشت كم، بلكه هیچ نبود. مرافعات شرعى در محاضر علماء متوقّف میگشت. ادارات دولتى باز بود، ولى كسى رجوعى نمیكرد. اگر كسى از دولت طلبى داشت، در این ماه به مطالبه نمیرفت، و محصّلین دیوانى هم دنبال مطالبهٔ بدهكارىِ افراد نمیرفتند. حتّى در خانهها هم جز كارهاى ناگزیرِ زندگانى، كار دیگرى از نوكر و خدمتكار توقّع نمیكردند.
به همین جهت، كارهاى سنگین خانه را یا قبل از ماه انجام داده بودند، یا به بعد از این ماه محوّل میكردند. اگر بنّائى نیمه تمام بود، صاحبكار به عمله و بنّاها مزد تمام میداد، ولى بیشتر از نصف روز تقاضاى كار نمیكرد. و در دهات هم كارهاى سنگین زراعتى را حتّى المقدور تعطیل میكردند و اگر مثلاً درو و خرمن كوبى و از این كارها كه تعطیل آن خسارت جبران ناپذیر داشت پیش میآمد، با رعایت بیشتر از كارگرها انجام میدادند. خلاصه اینكه ماه عبادت بود و در همه چیز مردم از همدیگر رعایت میكردند
📚 منبع: شرح زندگانی من، ج۱؛ عبدالله مستوفی
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
💠 دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
🔸اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيْهِ لِصالِحِ الاَعْمالِ، وَاقْضِ لِي فِيْهِ الحَوائِجَ وَالامالِ يا مَنْ لا يَحْتاجُ إِلى التَّفْسِيرِ وَالسُّؤالِ، يا عالِماً بِما فِي صُدُورِ العالَمِينَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطِّاهِرِينَ
🔸 ای خدا، مرا در این روز به اعمال صالحه راهنمایی کن، حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز، ای کسی که نیازمند شرح و سوال بندگان نیستی، ای خدایی که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی، بر محمد و آل اطهار او درود فرست
#آینده_روشن_است
#دعای_هر_روز_ماه_رمضان
#هیئت_حسینیه_روح_الله_ره_رفسنجان
🌱 با ما همراه باشید 🙏
🆔 @hoseyniye_roh_alah
بسم الله الرحمن الرحیم
در کنار شکر گزاری بدبختی غیر ممکن است ....
شكرگزاري و سپاس را بيشتر كنيد. بگذاريد كه شيوه شما شود.از همه سپاسگزار باشيد ......
اگركسي شكرگزاري را درك كند ،،،،،،،
به خاطرچيزهاي مثبت وهم چنين براي چيز
هايي كه مي توانست تحقق پذيرد، شكرگزاري مي كند ،،،،،،،،
و اگر محقق نشد، بازهم شكر مي گذارد ......
وقتي احساس شكرگزاري را درك كنيد و اجازه دهيد در عمق وجودتان بنشيند، براي همه چيز شكرگزار مي شويد ......
هرچه شكرگزارترباشيد،كمترگله وشكايت مي كنيد ...
وقتي گله و شكايت ناپديد مي شود ، فلاكت هم ناپدید می شود ،،،،،،،
فلاكت در شكايت و در ذهن شكايت گزار لنگر انداخته است .......
فلاكت دركنار شكرگزاري غير ممكن است ،،،،،،
و اين يكي از مهم ترين رازهايي است كه بايد آموخت .......
سلام. ،. صبح روز پنجشنبه شما بخیر.
آیا می توانید از حالا به بعدبه این موارد آگاه باشید و آنان را در زندگی اجراکنید؟ قطعاً می توانید،چون انسان قادربه انجام همه اموراست.
طاعات وعبادات شمادرهفدمین روز ماه مبارک رمضان مقبول درگاه احدیت مقبول.
امروز متعلق است به حضرت امام حسن عسکری (ع) . توکلم فقط بتوست ای خدای مهربان. ذکرامروزیکصدمرتبه( لااله الالله الملک الحق المبین) اللهم عجل لولیک الفرج. التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆کلیپ_معجزه_حضرت_رقیه(س)
چهارمین باب الحوائج حضرت رقیه(س)
بر من مکشوف شده است و قائل براین هستم که چهارمین کسی که درعالم باب الحوائج است؛♡حضرت رقیه (س)♡است
والله قسم آنقدر آبرو دارد که اگر دستان کوچک اش را بالا بیاورد دعا نکرده خدا می گوید مستجاب شد
✍حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
به احترام دختر سه ساله اباعبدالله سه صلوات بفرست و بیا به جمع چند هزارنفره عاشقان بی بی و زندگیتو بیمه باب الحوائج کن و معجزه رو از نزدیک ببین🤲
توسلات و چله های چند هزارنفره⚘️
لینک کانال باب الحوائج رقیه خاتون👇
http://eitaa.com/joinchat/435093946C6704e485a3
http://eitaa.com/joinchat/435093946C6704e485a3
🔴خواب قیلوله و روزه داری
♻️امام کاظم (ع): «هنگام ظهر بخوابید؛ زیرا همانا خداوند انسان روزهدار را در حالیکه آرمیده است، غذایش میدهد و سیرابش میکند».(عیون اخبار الرضا ج۲ص۸۳)
♻️پیامبر اکرم(ص): «روزه گرفتن در طول روز را با خوردن سحری کمک کنید، و با خواب قیلوله، بیدار شدن برای عبادت شبانه و شب زندهداری یاری رسانید».(تهذیب الاحکام ج۴ص۱۹۹)
🔹«قیلوله» را به معنای استراحت در نیمهروز دانستهاند؛ حال چه این استراحت با خواب همراه باشد و چه بدون خواب.(لسان العرب ج۱۱ص۵۷۸)
🔹خواب قیلوله یا همان خواب نیمروز، یک خواب کوتاه (حدود۳۰ دقیقه) در میانه روز است که سبب تجدید قوا و تقویت حافظه میشود. بخصوص برای صفراوی ها و سوداویها، که به تن آنها رطوبت بخشی میکند.
🔹از آنجا که مزاج روزه گرم و خشک است خواب قیلوله با کاهش صفرا، باعث رفع غلبه شدید تشنگی میشود و طبق حدیث فوق در ماه مبارک رمضان خواب قیلوله حتی به رفع ضعف و گرسنگی شدید کمک میکند.
#تدابیر_رمضان
#خواب_قیلوله
#کاهش_صفرا
#مرجع_طب
عضویت در کانال👇
📡 @www_irismed_ir