#داستان۵٨٣
🔸 #انسی_که_با_خدا_داشت🔸
✍ #آیت_الله_حائری_شیرازی:
در بچگی، روزی در منزل بودم.
منزل قدیمی که ما در آن بزرگ شدیم،
منزل بزرگی بود..
الآن شده مدرسۀ علمیۀ آقاشیخ عبدالحسین.
این منزل 640 متر است.
من در خانه بودم.
یک دفعه یک بویی شنیدم.
خانه مان معطر شد.
آمدم به پشت بام. آقا کمال (1) همان روز از شهر ماهان آمده بود به شیراز.
عطرش را از همان خانۀ خودمان شنیدم!
بوی عطر آقا کمال بود!
🔆این به خاطر #انسی بود که
#باخدا داشت و در خودش با خدای خودش مشغول بود.
او را اگر کسی یک ذره شامۀ قوی داشت، میشناخت.
🌟من از بچگی این شامه را داشتم.
مثلاً هر وقت از جلوی خانهای رد میشدم،
میگفتم این #خانۀ_یک کلیمی است!.
یک روزی در خانۀ اخوی بودم؛ بویی آمد.
گفتم:
اخوی!
شما همسایۀ کلیمی دارید؟
گفت:
بله
اینجا کلیمی هست!
از بچگی بویش را میشناختم.
💫استاد [اخلاق] آقا مصطفی خمینی، آقای کشمیری است...
استاد احمدآقای خمینی، آقا کمال است.
آقا کمال طرف را جامع بار میآورد .
1. #مرحوم_آیت_الله
#سید_کمال_موسوی_شیرازی
✾📚
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
📚✾