eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
243 دنبال‌کننده
26هزار عکس
26.4هزار ویدیو
206 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
. ‏"ما فاتَكَ لم يُخلق لكَ ما خُلِقَ لكَ لن يفوتكَ !" آنچه از دست دادی برای تو آفریده نشده، آنچه برای تو آفریده شده را هرگز از دست نخواهی داد... @dastanayekhobanerozegar بما هم راعطا کن به برکت پیامبر اعظم ص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٠٣ درمورد مرجع تقلیدی که درمراسم تشییع حضور داشته میگوید: 🎥 می‌فرمودند: تنها امیدم همین روضه هاست! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌏 👇 🆔 👇 ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا مارا علما ومراجع تقلید شیعه محشور و همنشین بگردان به برکت مطهر آن بزرگواران
🏴 (عج) با پای برهنه و بدون عمامه در میان سینه زنان حسینی... 🔷🔹🔵🔹🔷🔹🔵🔹🔷 ٠۶ 🔹 : توفيقى بود چند عاشورا كربلا بودم، روز عاشورا مردم كربلا عزادارى را زود تمام كرده و به استقبال هيأت طويريج مى روند. من علماى زيادى را ديدم كه پابرهنه در اين هيأت به سر و سينه مى زدند، از جمله ، پرسيدم: راز اين قصه چيست!؟ 🔸فرمودند: كه از علماى بزرگ نجف بود، براى زيارت به كربلا آمده بودند. در مسير راه حرم، به تماشاى مى ايستد. ناگهان مردم مى بينند عبا و عمامه را به كنارى گذارده و به داخل جمعيت رفته و ، مى كند و به سر و سینه می زند. طلبه ها مى روند آقا را از داخل جمعيّت نجات دهند تا زير دست و پا له نشود، امّا اجازه نمى دهند. بعد از عزادارى مى بينند سيد در آستانۀ غش كردن است، علّت اين حركت را مى پرسند؟ : همين كه مشغول تماشاى هيأت بودم، _مهدى (عج) را ديدم كه با پاى برهنه و سر بدون عمامه، در ميان عزاداران به سر و سينه مى زنند، من شرم كردم كه تماشاچى باشم. 📚 ج ۱ ص ۶۶ ..... 🖤💫┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ @dastanayekhobanerozegar خدایا مارا با علما ومراجع تقلید شیعه محشور و همنشین بگردان به برکت مطهر آن بزرگواران
محمدرضا فرج زاده: 🌼💐🌼💐🌼💐🌼 ٣۶ ✍ با 🏵 می‌فرمود: ◀️من و همسرم از خویشاوندان نزدیک بودیم؛ او در نجف برای از حال ما، به منزل ما می‌آمد. ما کراراً صاحب فرزند شده بودیم، ولی همگی در همان دوران کوچکی فوت کرده بودند، روزی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم؛ ‌موقع خداحافظی به همسرم گفت: ◀️دختر عمو! این بار این فرزند تو می‌ماند، و او پسر است و آسیبی به او نمی‌رسد، و نام او « » است. من از پاسخ خوشحال شدم؛ خدا به ما پسری لطف کرد و بر خلاف کودکان قبلی، باقی ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را « » گذاردیم. 🌴 🌴 👇 @dastanayekhobanerozegar @dastanayekhobanerozegar و