🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#داستان_شانزدهم
این داستانک را حتما بخوانید
یه داستان جالب ...
#مسلمان_کیست؟؟
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت:
بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با
ریش سفید از جا برخواست و گفت:
آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،
پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به
گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و
بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان
گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده
نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به (( عیسی مسیح )) قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود..
@dastanayekhobanerozegar
🌸🌸🌸🌸