☘✨🍀✨☘✨🍀
#داستان٣٣٨
🔆 #پندانه
🔴 #گذشته، #آینه_آینده
🔻گویند پادشاهی غلامی داشت که در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان،
در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
🔸 او اتاقی داشت که هر روز #صبح به آن سر میزد و هنگام خروج بر در اتاق قفلی محکم میبست.
🔹 گذشت تا اینکه درباریها گمان کردند غلام گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را #از_روی_حسادت به گوش پادشاه رساندند.
🔸پادشاه دستور داد
وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
🔹به این ترتیب، ۳۰ نفر از بدخواهان به اتاق غلام ریختند، قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز
#یک_چارق_کهنه_و_یک_دست_لباس_مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
🔹در نتیجه،
دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که:
《غلام مردی درستکار است.
آن لباسهای مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته تا روزگار فقر و سختیاش را به یاد داشته باشد و #به_رفاه_امروزش_غَرِّه_نشود.》
کانال
⚫️ #داستانای_خوبان_روزگار⚫️
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_مارا_از_غروربیجا
#وفراموشی_خودمون_نجات_بده
به برکت
#صلوات_بر_محمد_وآل_محمد_ص