کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
📚 #داستان١٠٨٧
📖 #داستان_اطلاعاتی
⭕️ رساله یا رسالت؟
؛ #پایان_نامه_و_رساله_دانشجویی
🌕اين به آن معني بود که من کارم را به خوبي انجام داده بودم؛ انجام وظيفه حرفهاي ضدجاسوسي در عين افزودن به جنبه مردمي اطلاعات.
آقاي داوري از آن به بعد، دست کم چند بار در کلاس هاي درس خود و در جلسات مشاوره با مديران و سياست گذاران کشور، به شگفتي اش از تفاوت موجود ميان تصورات ذهني اش از دستگاه اطلاعات با آنچه در عمل ديده بود، اشاره کرده است.
🌕حدود دو هفته از زمان درخواست تعيين داور براي دفاع از رساله ام گذشته بود که يک روز استاد راهنما به من ايميل زد و اطلاع داد که:
استادان داور پايان نامه من انتخاب شده اند و
من بايد براي گرفتن احکام داوري آن ها و ارسال يک نسخه از پايان نامه ام به آنان به دانشکده بروم.
او اسامي را در ایميل ذکر نکرده بود.
کابوس مزمن داوري و ترس از افشاي هويت، باز گريبانم را گرفت؛ نگراني اي که به خاطر مشغله کاري از وجودم رخت بربسته بود.
اواسط بهمن ماه،
در يک روز سرد و برفي به دانشکده رفتم.
اسامي داوران را ديدم.
🌕وحشت به درونم هجوم آورد.
آقاي داوري به عنوان داور اول خارجي
(خارج از دانشگاهي که در آن درس مي خواندم)،
داور دوم خارجي نيز از مديران يکي از موسسات علمي کشور بود که اتفاقاً چندين جلسه مشاوره اطلاعاتي را با او سپري کرده بودم.
حدود نيم ساعت در دفتر منشي گروه بهت زده نشسته بودم و به اين کابوس محقق شده مي انديشيدم که خانم منشي مرا از فکر بيرون آورد.
+ببخشيد مشکلي پيش آمده است؟
- آه، عذر مي خواهم، نه ممنون.
🌕از دفتر گروه بيرون آمدم و به دفتر استاد راهنما رفتم.
استاد با گرمي مرا پذيرفت و از انتخاب تيم داوري منسجم و کاملاً متخصص ابراز خرسندي کرد.
اما من با يک سوال نا اميدش کردم:
+ ممکن است داوران خارجي را تغيير دهيم؟
- چرا ؟
آنها بهترين هاي اين حوزه در ايران هستند. از اين بهتر نميشود.
مشکلي با آن ها داري؟
🌕سوال بدي پرسيده بودم،
چرا بايد استادان عوض ميشدند؟
واقعاً با آنها مشکل داشتم؟
بلافاصله قضيه را جمع کردم. ضمن اينکه استاد راهنما به من گفت که :
موضوع رساله تو بسيار منحصر به فرد است و تقريباً هيچکس در عرصه آکادميک به آن نپرداخته و گريزي از انتخاب اين افراد نبوده است.
سه هفته بعدي را در برزخ خودم گذراندم،
تمرکز کاري ام هم به هم ريخته بود،
هويت دانشگاهي و حرفه اي ام به طرز فجيعي با يکديگر تصادف کرده بودند.
واکنش آن ها يک بازي با حاصل جمع صفر بود.
🌕الان سه سال از آن تاريخ ميگذرد و يکي از فرزندانم دانش آموز شده است.
روز ثبت نام مدرسه،
آقاي مدير فرمي به من داد تا مشخصات و ميزان تحصيلات خود و همسرم را در آن درج کنم.
در مقابل پرسش از تحصيلات نوشتم:
#کارشناسي_ارشد.
پایان
🇮🇷#بیادعلیرضاوبابا
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat