✨﷽✨
#داستان۴۴۵
📚 #معجزه_عجیب_جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت
#حضرت_عباس_ع شفا یافت
عالم جلیل القدر، محدث متقى، #حضرت_آیه_الله_آملا_حبیب_الله #کاشانى_رضوان_الله_تعالى_علیه فرمود:
یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و #شبیه_حضرت_عباس_علیه_السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد،جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت #اهل_بیت (ع) بود،
بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید:
مگر #عباس_را_دوست_دارى ؟
جوان مى گوید:
چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید:
اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم!
جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید:
اى مرد تو از #حضرت_فاطمه_زهرا_س شرم نمى کنى؟
مرد مى گوید:
اگر #فاطمه_س را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم،
خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش #عباس_ع بکنید.
مادر و پسر هر دو به
#مسجد_عباس_آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید:
نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود.
یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم.
دامنش را گرفتم و گفتم:
جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد،
بفریادش برسید.
آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد.
گفتم:
شما کیستید؟
فرمود:
من #فاطمه_مادر_حسین_ع هستم؛
این را فرمود و از نظرم غایب شد،
پیش پسرم آمدم،
دیدم دستش خوب و سلامت است.
گفتم:
چطور شفا یافتى؟
گفت:
در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود:
دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم:
آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود:
اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون #دستم را #کنار_نهر_علقمه جدا کردند!
گفتم:
آقا شما کى هستید؟
فرمود:
من #عباس_بن_على_علیه_السلام هستم؛
یک وقت دیدم کسى نیست.
📚منبع:
#کرامات_العباسیّه
#معجزات_حضرت_ابالفضل_العباس_ع
بعد از شهادت
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
#نثار_حضرت_فاطمه_س_و
#حضرت_عباس_ع
وپیروان ومحبینشان
#دهانتان_را_معطر_کنید_با #صلوات_بر_محمد_وآل_محمد_ص
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
✨﷽✨
#داستان۴۴۵
📚 #معجزه_عجیب_جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت
#حضرت_عباس_ع شفا یافت
عالم جلیل القدر، محدث متقى، #حضرت_آیه_الله_آملا_حبیب_الله #کاشانى_رضوان_الله_تعالى_علیه فرمود:
یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و #شبیه_حضرت_عباس_علیه_السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد،جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت #اهل_بیت (ع) بود،
بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید:
مگر #عباس_را_دوست_دارى ؟
جوان مى گوید:
چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید:
اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم!
جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید:
اى مرد تو از #حضرت_فاطمه_زهرا_س شرم نمى کنى؟
مرد مى گوید:
اگر #فاطمه_س را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم،
خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش #عباس_ع بکنید.
مادر و پسر هر دو به
#مسجد_عباس_آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید:
نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود.
یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم.
دامنش را گرفتم و گفتم:
جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد،
بفریادش برسید.
آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد.
گفتم:
شما کیستید؟
فرمود:
من #فاطمه_مادر_حسین_ع هستم؛
این را فرمود و از نظرم غایب شد،
پیش پسرم آمدم،
دیدم دستش خوب و سلامت است.
گفتم:
چطور شفا یافتى؟
گفت:
در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود:
دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم:
آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود:
اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون #دستم را #کنار_نهر_علقمه جدا کردند!
گفتم:
آقا شما کى هستید؟
فرمود:
من #عباس_بن_على_علیه_السلام هستم؛
یک وقت دیدم کسى نیست.
📚منبع:
#کرامات_العباسیّه
#معجزات_حضرت_ابالفضل_العباس_ع
بعد از شهادت
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
#نثار_حضرت_فاطمه_س_و
#حضرت_عباس_ع
وپیروان ومحبینشان
#دهانتان_را_معطر_کنید_با #صلوات_بر_محمد_وآل_محمد_ص
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار