هدایت شده از جهاد تبیین
جنگ ترکیبی.mp3
6M
📛📛 با کمتر از یک ربع وقت گذاشتن، میتونید جلوی یه بیتقوایی بزرگ رو بگیرید❗️
📣📣 حتماً گوش کنید و نشر بدید:
✅ کسانی که نمیدانید جنگ ترکیبی چیست، ساکت!
✅ بدون فهم دقیق از جنگ ترکیبی و توجه به آن، تحلیل کردن ممنوع!
✅ جنگ ترکیبی از طرف دشمن، یعنی درگیر کردن همزمان ما در میدانهای مختلف: مجازی، خیابانی، مرزی، بین المللی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، شناختی، سیاسی و ...
✅ قضاوت دربارۀ نهادهای مختلف؛ بدون توجه به واقعیت جنگ ترکیبی، بیتقوایی است.
✅ با بیتقوایی، بدبینی و ناامیدی را ترویج نکنیم.
✅ رزمندۀ جنگ ترکیبی باید حواسش به همۀ میدانهایی که جنگ در آنها اتفاق افتاده باشد.
✅ ممکن است بدون در نظر گرفتن میدانهای دیگر، کار یا تصمیمی در یک میدان درست باشد، اما نتیجهاش در میدانهای دیگر و در کل جنگ به ضرر ما تمام شود.
✅ شک نکنید که سیر کنونی جامعۀ ما به سمتی است که به خیر جامعه منتهی میشود.
#جنگ_شناختی #جنگ_ترکیبی
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
هدایت شده از جهاد تبیین
تیم ملی ایران همان تیمی بود که نه فقط سرود ایران را خواندند بلکه در عمق وجودشان سرود ایران را زمزمه کردند و با اهداء خون پاکشان ، سرود ملی ملت را تفسیر کردند.
همانانی که نه ۹۰ دقیقه که ۸ سال بدون خستگی در برابر نه فقط یک تیم بلکه تمام تیم های قدر دنیا ایستاند و نه فقط برای یک بار ، برای همیشه پیروز میدان شدند و پیروز ماندند.
همان تیمی که نه در مقابل چشم ملیونها تماشاگر، بلکه غریبانه در کانال کمیل مجروح و بدون یاری هیچ تیم پزشکی ، مظلومانه پرپر شدند و اثری از جسم آسمانی شان پیدا نشد که نشد.
همان تیمی که مربیشان خمینی کبیری بود که انگلیسی ها در حسرت شکست او ، انگشت به دهان می گزیدند و می گزند و مستضعفان جهان ، در حسرت داشتن کسی مثل او..
آری شگرد شیطان همین است :
هویت ملت ها به تیم فوتبالی تفسیر شود و هویت اصیل آزادگی و مردانگی، به فراموشی سپرده شود.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
#جام_جهانی
#شهدای عزیز
هدایت شده از ✍️ جهاد تبیین...
🔴 بلایی که اینستاگرام بر سر دانش آموزان آورده است.
مدتیه عین دراویش از این مدرسه به اون مدرسه میرم و برای دانش آموزا صحبت می کنم.
صادقانه بگم باورم نمیشه اینها همون دانش آموزان ۶۰ ۷۰ روز پیش باشند.
لبریز از نفرت
ناامید
شدیداً جسور
و به شدت تظاهر به خشم می کنند.
اما قسمت عجیب ماجرا اینه، در بین این چند هزار دانش آموزی که رفتم سر کلاساشون، کسانی که غرق در اینستا هستند مثل دیوانه های زنجیری شدن،
و در واقع یک رابطه مستقیمی بین جنون این بچه ها و مقدار و عمق حضورشان در اینستا دیده میشه.
همه ی سوال ها و جواب هاشون از پیش مشخصه.
دغدغهمندی ها شون کاملاً یکسانه،
کاملاً مثل هم فکر می کنند تو گویی یک الگوی کاملاً ثابت روی ذهن همشون نقاشی شده.
#پیام_مخاطب
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
#داستان١۶٢
⚫️ #احترام_ميهمان
#حضرت_امام_حسن_عسكري
#عليه_السلام_فرمود:
دو نفر كه يكي پدر و ديگري پسر او بود به عنوان مهماني به خانه #علي_عليه_السلام آمدند
حضرت از جاي خويش براي آنها حركت كرد
#ايشان_را_در_بالاي_مجلس_نشانيد
و خود در مقابل آنها نشست ، آنگاه دستور داد غذا بياورند پس از صرف خوراك قنبر طشت و آفتابه و حوله آورد خواست دست پدر را بشويد..
#علي_عليه_السلام از جا بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا دست پدر را بشويد ولي آن مرد خويش را به خاك افكنده عرض كرد يا علي تو مي خواهي آب بر دست من بريزي خداوند مرا بدان حال ببيند؟
#علی_ع_فرمود:
بنشين خدا مي بيند ترا در حاليكه يكي از برادرانت كه با تو فرقي ندارد مشغول خدمت تو است .
نشست و #علي_عليه_السلام_فرمود:
قسم مي دهم به حق بزرگي كه بر گردنت دارم طوري، آرام و آسوده بنشين چنانكه اگر قنبر بر دستت آب مي ريخت آسوده بودي .
هنگاميكه دست او را شست آفتابه را به محمد بن حنفيه داد فرمود:
اگر اين پسر تنها آمده بود دست او را مي شستم ولكن خداوند دوست ندارد بين پدر و پسريكه در يك محل و مجلس هستند تسويه باشد اكنون پدر دست پدر را شست تو هم پسر جان دست پسر را بشوي محمد بن حنفيه دست او را شستشو داد.
#امام_حسن_عسكري_عليه_السلام فرمود:
#هر_كس_علي_عليه_السلام
#را_پيروي_كند_در_اين_كار
#شيعه_حقيقي_خواهد_بود
📚 ازکتاب:
#داستانها_و_پندها
نوشته مصطفي زماني وجداني
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#نثار_١۴_معصوم_علیهم_السلام
#صلوات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
برای امروزتان از خدا میخواهم
هر آنچه صلاحتان هست برایتان رقم بزند
من به دستان خدا ایمان دارم
بهترینها سهمتان خواهدشد
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
#داستان١۶٣
⚫️ #احترام_ميهمان
#حضرت_امام_حسن_عسكري
#عليه_السلام_فرمود:
دو نفر كه يكي پدر و ديگري پسر او بود به عنوان مهماني به خانه #علي_عليه_السلام آمدند
حضرت از جاي خويش براي آنها حركت كرد
#ايشان_را_در_بالاي_مجلس_نشانيد
و خود در مقابل آنها نشست ، آنگاه دستور داد غذا بياورند پس از صرف خوراك قنبر طشت و آفتابه و حوله آورد خواست دست پدر را بشويد..
#علي_عليه_السلام از جا بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا دست پدر را بشويد ولي آن مرد خويش را به خاك افكنده عرض كرد يا علي تو مي خواهي آب بر دست من بريزي خداوند مرا بدان حال ببيند؟
#علی_ع_فرمود:
بنشين خدا مي بيند ترا در حاليكه يكي از برادرانت كه با تو فرقي ندارد مشغول خدمت تو است .
نشست و #علي_عليه_السلام_فرمود:
قسم مي دهم به حق بزرگي كه بر گردنت دارم طوري، آرام و آسوده بنشين چنانكه اگر قنبر بر دستت آب مي ريخت آسوده بودي .
هنگاميكه دست او را شست آفتابه را به محمد بن حنفيه داد فرمود:
اگر اين پسر تنها آمده بود دست او را مي شستم ولكن خداوند دوست ندارد بين پدر و پسريكه در يك محل و مجلس هستند تسويه باشد اكنون پدر دست پدر را شست تو هم پسر جان دست پسر را بشوي محمد بن حنفيه دست او را شستشو داد.
#امام_حسن_عسكري_عليه_السلام فرمود:
#هر_كس_علي_عليه_السلام
#را_پيروي_كند_در_اين_كار
#شيعه_حقيقي_خواهد_بود
📚 ازکتاب:
#داستانها_و_پندها
نوشته مصطفي زماني وجداني
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#نثار_١۴_معصوم_علیهم_السلام
#صلوات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
💦💧💦💧💦💧💦💧💦💧💦💧💦
📚#صبور_باش
🌸 #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻦ،
🌸 #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،
🌸 #ﻣﯽ_ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ
ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ!!
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ!!
ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!
🌸 #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ...
🌸 #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﺎﺕ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ،
و ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ...
🌸 #همیشه_صبور_باش 👌
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_چهارده_معصوم_ع
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#امیرالمؤمنین_عليه_السلام:
🔺اشتباه انسان در شناخت كسى كه خود را براى او رو مى كند، نارواترين كار و نابخشودنى ترين خطا است
غَلَطُ الإنسانِ فيمَن يَنبَسِطُ إلَيهِ أحظَرُ شَيءٍ عَلَيهِ
📚غررالحكم حدیث6431
#حدیث_روز
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبران_الهی
#صلوات
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🍃🍂
#داستان١۶٣
کی گفته؟!
( #گفت_و_شنود)
گفت:
یک پزشک کُرد ایرانی که ساکن آمریکاست در کانال خود خطاب به گروهکهای کومله و حزب دموکرات کردستان نوشته است؛
«شما طرفدار خلق کُرد هستید که شبانه به خانه هموطن کُرد خود حمله میکنید
و لباس زیر همسرش را به نمایش میگذارید
یا
#سردار_سلیمانی که جان خود را به خطر میاندازد تا از جان و ناموس ما دفاع کند»؟
گفتم:
از گروهک بهایی کومله و حزب دموکرات که انگلیس ساخته و حالا از سوی صهیونیستها مدیریت میشود، چه انتظاری میتوان داشت؟!
گفت:
یکی از اعضای حزب دموکرات که به قتل یک شهروند کُرد در اغتشاشات اخیر و غارت و آتش زدن خانه او اعتراف کرده، درباره علت دست زدن به این جنایت گفته است؛
مست بودم و متوجه نبودم چه میکنم!
و
الان کاملاً از کاری که کردهام متأسف هستم!
گفتم:
قاتلی که به اعدام محکوم شده بود به قاضی گفت:؛
قربان!
من با اکراه دست به این جنایت زدم!
اعدام من عادلانه نیست!
قاضی گفت:؛
کی گفته عادلانه نیست؟!
ما هم با اکراه اعدامت میکنیم!
. 🍃🍃🍃🍂 ... 🤔.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_یادت_نره
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
+آقا پسر چیکاره هستن؟
-تو ادارشون مدیر شده هزار ماشااله
+به سلامتی،مدیر چی؟
-غذا و نوشابه
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
#حدیث_روز
#امام_سجاد(ع) :
و اما حق مادرت برتو،
این است که بدانی او تو رادر جایی حمل کرده است که هیچ کس،دیگری را حمل نمیکندو ازمیوه دلش به تو داد که أحدی به دیگری نمیدهد...
میزان الحکمه،ج14،ص 7095
✳️ #مامان_منو_حفظش_کن
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#برای_سلامتی_همه_مامانا
#صلوات
🍃🍂
#داستان١۶۴
کی گفته؟!
( #گفت_و_شنود)
گفت:
یک پزشک کُرد ایرانی که ساکن آمریکاست در کانال خود خطاب به گروهکهای کومله و حزب دموکرات کردستان نوشته است؛
«شما طرفدار خلق کُرد هستید که شبانه به خانه هموطن کُرد خود حمله میکنید
و لباس زیر همسرش را به نمایش میگذارید
یا
#سردار_سلیمانی که جان خود را به خطر میاندازد تا از جان و ناموس ما دفاع کند»؟
گفتم:
از گروهک بهایی کومله و حزب دموکرات که انگلیس ساخته و حالا از سوی صهیونیستها مدیریت میشود، چه انتظاری میتوان داشت؟!
گفت:
یکی از اعضای حزب دموکرات که به قتل یک شهروند کُرد در اغتشاشات اخیر و غارت و آتش زدن خانه او اعتراف کرده، درباره علت دست زدن به این جنایت گفته است؛
مست بودم و متوجه نبودم چه میکنم!
و
الان کاملاً از کاری که کردهام متأسف هستم!
گفتم:
قاتلی که به اعدام محکوم شده بود به قاضی گفت:؛
قربان!
من با اکراه دست به این جنایت زدم!
اعدام من عادلانه نیست!
قاضی گفت:؛
کی گفته عادلانه نیست؟!
ما هم با اکراه اعدامت میکنیم!
. 🍃🍃🍃🍂 ... 🤔.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#در_ایتا
@dastanayekhobanerozegar
#صلوات_یادت_نره
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
#داستان١۶۵
" #حکایت_مطرب_دربار_پادشاه"
در زمانهاى قدیم،
مردی مطرب و خواننده ای بود؛ بنام “بردیا ” که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی
و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت…
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند:
دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود،
سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار
#برای_خدایش_در_تاریکی_شب، #فقط_نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا
می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
#شیخ_سعید_ابو_الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت :
این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید:
ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت :
هرگز. بلکه
#صدای_ناله_مخلوق_را
#قبل_از_اینکه_کسی_بشنود #خالقش_میشنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود
برو در پشت قبرستان شهر،
مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
#خدایا
#تو_تنها_پشتیبان_ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که:
#ما_را_هیچ_وقت_تنها _نگذار
و
#زیر_بار_منت_ناکسان_قرار_نده
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#نثار_روح_خوبان_عالم_صلوات
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
هدایت شده از محمدرضا فرج زاده
🌺🌸💕💕💕💕💕🌸🌺
#داستان١۶۶
🔴 #صبروحوصلهپيامبر(ص)
روزي حضرت در مسجد با جماعتي از اصحاب نشسته و مشغول صحبت و گفتگو با آن ها بودند.
كنيزكي از انصار وارد مسجد شد و خود را به پيامبر رساند.
مخفيانه گوشهي عباي آن حضرت را گرفت و كشيد، چون آن حضرت مطلع شد برخاست و گمان كرد كه آن دختر با ايشان كاري دارد.
چون حضرت برخاست كنيز چيزي نگفت،
حضرت نيز با او حرفي نزد و در جاي خود نشست.
باز كنيزك گوشهي عباي حضرت را كشيد و آن بزرگوار برخاست، تا سه دفعه آن كنيز چنين كرد و حضرت برخاست، و در دفعهي چهارم كه حضرت برخاست آن كنيز از پشت عباي حضرت مقداري بريد و برداشت و روانه شد.
اصحاب از مشاهدهي اين منظره ناراحت شدند و گفتند:
اي كنيزك اين چه كاري بود كه كردي؟
حضرت را سه دفعه بلند كردي و هيچ سخني نگفتي، و آخرش عباي حضرت را بريدي.
چرا اين كار را كردي؟
كنيزك گفت:
در خانهي ما شخصي مريض است، اهل خانه مرا فرستادند كه پارهاي از عباي پيامبر را ببرم كه آن را به مريض ببندند تا شفا يابد،
پس هر بار خواستم مقداري از عباي حضرت را ببرم حيا كردمو نتوانستم.
در مقابل رسول خدا(ص) بدون هيچ ناراحتيو عصبانيت، كنيزك را بدرقه كرد.
📚بحارالأنوار/ج۷۱/ص۳۷۹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@dastanayekhobanerozegar
#نثار_روح_پیامبر_اعظم_ص
#صلوات