eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
364 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
719 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 چهار خصلتی که رضایت خدا را در پی دارد. 🌷امام سجاد علیه السلام: چهار خصلت است که در هرکس باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتی خداوند را ملاقات می کند که از او راضی و خوشنود است: 1️⃣ كسى كه به خاطر خدا به آنچه كه در برابر مردم تعهد كرده است وفا كند. 2️⃣ و راست‌گویی و صداقت با مردم، 3️⃣ و از هر كارى كه نزد خدا و مردم قبيح است شرم نمايد، 4️⃣ و اخلاقش با خانواده‌اش نيكو باشد. 🌹قالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِسْلاَمُهُ وَ مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ لَقِيَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ مَنْ وَفَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا يَجْعَلُ عَلَى نَفْسِهِ لِلنَّاسِ وَ صَدَقَ لِسَانُهُ مَعَ اَلنَّاسِ وَ اِسْتَحْيَا مِنْ كُلِّ قَبِيحٍ عِنْدَ اَللَّهِ وَ عِنْدَ اَلنَّاسِ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ أَهْلِهِ. 📚‌خصال، ج 1، ص 222. 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_158 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• هوا دیگه کاملاً تاریک شده بود یک ساعتی از
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• دیبا ساعت از یک ظهر گذشته و من بعد از بی پاسخ موندن پنج تماسی که با احسان گرفته بودم ، عصبی و کلافه طول و عرض اتاقو طی می کردم نمیدونم تاثیر تغییرات هورمونی بدنم بود یا بی توجهی احسان که احساس می کردم از دیشب و بعد از حرفهای مادرش نصیبم شده بعد از کلی بالا و پایین کردن در نهایت ساعت دو شد و من تصمیم گرفتم تنهایی برم پیش مامان و دنیا .... فوقش تا غروب برمی گشتم و افطار هم در کنار احسان بودم دیگه جهان تاج داخل اتاقش بود و من نمی فهمیدم این آدم توی اون اتاق دلگیر نمیپوسه بس که تنهایی و سکوت رو به خودش تحمیل میکنه ؟ - پروان .... - جانم ؟ مشغول شستن ظرفهای ناهار بود و من که دیگه تحمل این خونه و سکوت و سکونش رو نداشتم بهش گفتم چه برنامه ای دارم - ببین چند بار زنگ زدم به احسان ولی در دسترس نبود ... من یه سر میرم پیش مامان و دنیا تا غروب هم بر میگردم ... یه زحمت میکشی یه چیز ساده واسه افطار بزاری که تا بیام ممکنه نرسم چیزی درست کنم - باشه ولی ناراحت نشه ؟ - خب تا بیاد هستی دیگه .. بهش بگو ، البته خودم بهش پیامک هم میدم - باشه فدات شم برو ... مراقب خودت باش - باشه عزیزم ... بازم ببخش که زحمت خودمو انداختم رو دوشت - نه بابا .... این چه حرفیه ؟ برو خوش باش - پس فعلاً - به سلامت رفتم و ندیدم گوشه ای از این خانه موشی حساب کارهایم را به دست جهان تاج میدهد تا با همان نفرتی که از من داشت تیشه برداشته و به جان ریشه های اعتماد بین من و احسان بیفتد ! خیابونا مثل همیشه شلوغ بود و ترافیک رفیق و همدم لحظه به لحظهء مردم این شهر ! بالاخره یک ساعت بعد رسیدم به خونه ای که با حضور مامان بوی بهشت می داد ... کاش زودتر از اینها سر زده بهشون سر میزدم تا ببینم چیزی رو که از من مخفی میکردن دستم روی زنگ بود که در با شتاب باز شد و دنیا که برای خارج شدن از خونه عجله داشت پرت شد توی بغلم اونم چی ؟ با چشمهای اشکی ! - آب... آبجی ! - چی شده دنیا ؟ چرا گریه میکنی ؟ - مامان ... مامان به سرعت وارد حیاط شدم و سراسیمه خودمو پرت کردم داخل پذیرایی مامان در حالی که صورتش از فشار سرخ شده بود و دستشو روی قلبش گذاشته بود ، با چشمهای بسته صورتشو جمع میکرد انگار حتی فرصت نکرده بود روی زمین دراز بکشه ... جوری در خودش مچاله شده بود که دلم با دیدنش فرو ریخت ... این چینی بند زده توان تحمل فشار روحی رو نداشت و من نمیدونم چی باعث شده بود تا بعد از مدتها دوباره به این روز بیفته - چی شده قربونت برم ؟ دراز بکش مامانم ریزش اشکهام دست خودم نبود ... تحمل هرچیزی برام راحت تر از دیدن این حال و روز مادرم بود - چکار کردی با خودت ؟ دنیا ! یه مشت قند بریز تو آب بیار ببینم خواهر ترسیده ام به سرعت به سمت آشپزخونه رفت و مامان که انگار با شنیدن صدام انرژی دوباره ای به دست آورده بود چشماشو باز کرد و سعی کرد حالشو بهتر از اونچه بود نشون بده - تو کی اومدی ؟ من خوبم نترس - الهی همیشه خوب باشی فدات شم ... ولی چی شد یهو اینجوری شدی ؟ ... اصلاً نمیخواد چیز ی بگی ... بریم ... بریم بیمارستان ؟ - نه مادر ... خوبم .. الان خیلی بهترم آب قند رو از دستای کوچیک و لرزون دنیا گرفتم و بوسه ای روی سرش نشوندم ... خیلی ترسیده بود و مشخص بود برای کمک گرفتن از همسایه ها اونجور سراسیمه از خونه پریده بود بیرون - نترس آبجی گلم ... مامان خوبه .... وقتی تو اینقدر هواشو داری خوب میشه بی صدا و آرام کنار مامان نشست و دستشو به دست گرفت .... دنیا از من هم تنها تر بود ... - این وقت ظهر چرا اومدی ؟ پس احسان کو ؟ - سر کار بود .... دلم خلی هواتونو کرده بود گفتم بیام یه سر بزنم و تا افطار برگردم - وا ... یعنی چی این حرف دختر خوب ... پاشو یه چیزی بار بزار دور هم باشیم ... احسانم خودم زنگ میزنم تا بیاد کاش مامان به حرفم توجهی نمیکرد و با او تماس میگرفت - نه مامان ... در دسترس نیست .... مهم دیدن شما بود دیگه ... غذا که همه جا هست دوساعتی که در این خانهء پر مهر بودم با شیرین زبانی های دنیا و محبتهای بی دریغ مامان چنان با شتاب گذشت که به کل از یاد بردم قرار بود با احسان تماس بگیرم ... جالب اینجا بود که او هم هیچ تماسی با من نگرفته بود ... دلخور بودم که چرا بعد از دیدن تماسهای من جواب نداده ... 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• خوبیِ روزهای گرم و طولانیِ تابستان به این بود که دیرتر به غروب میرسیدیم و این یعنی هنوز یکساعتی وقت بود تا به عمارت برسم البته اگه این ترافیکِ مزخرف و تموم نشدنی اجازه میداد امروز انگار خورشید هم برای اینکه زودتر غروب کنه و جای خودشو به ماه بده عجله داشت بدترین قسمت ماجرا ، خاموش شدن گوشیم بود ! نمیدونستم از کِی خاموش شده چون از لحظهء خروج از عمارت حواسم نبود تا چِک کنم و ببینم چقدر شارژ داره حالا نه میتونستم با احسان تماس بگیرم و بابت دیر رسیدنم قبل از اینکه نگران بشه ، توضیحی قابلِ قبول بدم و نه پروانه رو باخبر کنم و بپرسم بهش اطلاع داده یا نه ! حالِ خراب مامان باعث شد حسابی از زندگیِ خودم غافل بمونم آقا یدالله رانندهء آشنا و بداخلاقِ ماشینِ شخصی بود که به اجبار دربست گرفته بودم رادیوشو روشن کرده بود و با بلند شدنِ صدای اذان صدای اونم به غُرزدن بلند شد ... انگار تازه یادش اومده بود مسیری که داره میره اونقدر طولانی هست که تا یک ساعت بعد از اذان هم به خونهء خودش نمیرسه ! دلم حسابی به شور افتاده بود اولین بار بود بی اطلاعِ احسان اومده بودم بیرون و نمیدونستم حالا با خودش چه فکری می کنه حالم اصلاً خوب نبود امروز اولین روزی بود که معذور بودم و نتونسته بودم روزه بگیرم .... احسان خبر نداشت که اگه میدونست حسابی دعوام میکرد چرا با این حال از خونه زدم بیرون ! با یادآودیِ دلسوزیهایی که می کرد و اینکه در همه حال ، هوای خودم و سلامتیم رو داشت کمی آروم گرفتم حتماً بابتِ اتفاقاتی که ناخواسته افتاده و باعثِ این بی خبری شده بود با من مُدارا میکرد احسان مردِ مغرور ، سخت گیر ، حساس و بی اندازه مهربونی بود که حتی اخمش هم برام با ارزش و دوست داشتنی بود چه برسه به محبت های خاصِّ خودش ! خودم از برنامهء امروزم راضی بودم اگر چه با توجه با کارهایی که از صبح همراه با پروانه انجام دادم و شوکِ حاصل از دیدنِ حالِ مامان حالا دیگه کمر درد امانم رو بریده بود ولی همین که از حالِ مامان با خبر شدم می ارزید به این حالِ خراب - رسیدیم خانوم شریف دو اسکناسِ ده هزار تومانی که از ابتدای مسیر با او طِی کرده بودم به سمتش گرفتم و بعد از تشکری کوتاه طبقِ عادت با لبخندی روی لب پیاده شدم و دستی هم براش تکون دادم ! - ممنون .... نماز روزتون هم قبول باشه - به سلامت اعصاب نداشت انگار !‌ بد اخلاق ... خوبه میدونه مسلمونی ، قبل از نماز و روزه به اخلاقِ نیکو داشتنه ولی با بنده های خدا اینجوری اخم و تَخم میکنه 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ یکشنبه 👈 19 بهمن 1399 👈24 جمادی الثانی 1442👈 7 فوریه 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . ✈️ روز نیروی هوایی . 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . 📛 دیدار ها خوب نیست و ثمر ندارد . 👼 زایمان خوب نیست . ✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و خوف حادثه دارد در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز برای امور زیر خوب است . ✳️ امور بازرگانی و تجارت . ✳️شروع به کارها و فعالیت و اغاز شغل. ✳️شرکت زدن و امور مشارکتی . ✳️ ختنه نوزاد . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ و آغاز تعلیم و تعلم نیک است. 📛 ولی فروش جواهرات . 📛 فروش حیوان . 📛 و قرض و وام خوب نیست . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑مباشرت و مجامعت.مباشرت امشب (شب دوشنبه)،فرزند به قسمت و تقدیرش راضی باشد . ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، اصلاح امور می شود . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث دفع صفرا می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 25 سوره مبارکه " فرقان" است . و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا .... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت و گویی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸به امیدپرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 09032516300 025 37 747 297 09123532816 📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد 📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 07 February 2021 قمری: الأحد، 24 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️6 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️8 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️18 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد 🗓 یکشنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۲۰ 🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۴۲ 🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۰۷ 🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۷:۳۲ 🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۷:۵۰ 🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۲۳:۲۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 رسول اکرم صلى الله عليه و آله: 🌷 إنَّ أولَى الناسِ بِاللّهِ و برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ . نزديكترين مردم به خدا و رسول او كسى است كه آغازگر سلام باشد . 📚 بحارالانوار، ج73، ص12، ح50 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab