🔴 حضرت #خدیجه رو اونطوری که شایسته هست نمیشناسیم. متاسفانه بدلایل مختلفی در طول تاریخ و در کتب تاریخی تا اونجایی که میتوانستند حضرت خدیجه رو تخریب کردن. یکی از دلایل این تخریبها بزرگ کردن عایشه هست. در مواردی اسم حضرت #زهرا و حضرت #خدیجه رو حذف کردن و اسم عایشه رو گذاشتن. و تاریخ رو تحریف کردن. [دلیل اول تخریب]
بعضی جاها این تحریفها تابلو شده. مثلا حدیث معروف پیامبر که چهارزن بهشتی که بهترین زنهای عالماند که دوتای آنها حضرت زهرا و خدیجه هستن. در چاپ جدید کتاب صحیحمسلم این دو اسم حذف شده و اسم عایشه قرار گرفته. بعد جالبی قضیه اینه که این حدیثو در قسمت فضائل حضرت خدیجه آوردن ولی اسمی از خدیجه نیست. عقلشون نرسیده حداقل از این قسمت حذفش کنن.
و یا مثلا حضرت خدیجه رو یک زن پیر و بیوه که قبلا دوتا شوهر داشته، جلوه دادن. که برخی از مورخین میگن اینها دروغی بیش نیست. و حضرتخدیجه تقریبا همسن پیامبر بوده، نهایت دوسال بزرگتر. و همچنین قبل از آن ازدواجی نکرده بوده. دلیل این دروغها این بوده که خواستند رَحم مطهر حضرتخدیجه که حضرت زهرا رو بدنیا آورد و ریشه امامانما هست رو خدشهدار کنن و بگن قبل پیامبر عربجاهلی با او ازدواج کرده بود. در حالی که این رحِمپاک رو خدا مخصوص اهل بیت مقدّر کرده بود. [دلیل دوم تخریب]
پیامبر(ص) بعد از وفات خدیجه به حضرت زهرا فرمود: 《إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلْإِمَامَهِ وِعَاء》رحم مادر تو ظرف امامتپرور بوده است.
علاوه بر دلایل و اسناد تاریخی، شواهدی رو میارن که گفتههای بالا رو تایید میکنه.
۱_اگر حضرتخدیجه چهل سالگی ازدواج کرده بود، ۲۰ سال بعد حضرت زهرا بدنیا آمد. آیا یک زن ۶۰ ساله میتونه باردار بشه؟
۲_کسی از بزرگان قریش نبوده که از خدیجهکبری خواستگاری نکرده باشه. همه آرزوی ازدواج با ایشونو داشتن ولی حضرت خدیجه به همشون جواب رد داده بوده. آیا یک پیرهزن بیوه انقدر میتونه خواهان داشته باشه؟
۳_ بعضیا میگن خدیجه دوتا دختر داشته قبل از ازدواج با پیامبر. دو دختری که با حضرتخدیجه زندگی میکردن دختران خواهرش هاله بودن که از دنیا رفته بود و خدیجه(س) اونارو به سرپرستی گرفته بود.
#خدیجه مادر حضرت زهرا و مادر همهی امامان بجز امیرالمؤمنین بود. و البته برای علی(ع) هم مادری کرد. چراکه علی از کودکی در خانه خدیجه بزرگ شد.
#حسین_دارابی
💠ثانیه های طلایی کانال اخبار متفاوت 👇
🆔 @Saniehhayetalaee
هدایت شده از بصیر
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🌹خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
♦️ حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را ترور کن.
پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و عمره و عبادت!.
به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را عزت و آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی