#داستان_کوتاه
📚 راه رفتن به بهشت
در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله در میدان جنگ بود، مرد عربى به محضر ایشان رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : «یا رسول الله ، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.»
حضرت فرمود: «با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست ، بپرهیز.»
┈┈••✾••┈┈
✴️ @kaums_ac_ir
#داستان_کوتاه
📚 سه درس زندگى
عده اى از شيعيان در ضمن نامه اى از امام صادق(عليه السلام) سؤالاتى كردند و به من امر كردند كه از حق مؤمن از آن حضرت سوال كنم. وقتى به محضر امام رسيدم آن سؤال مطرح كردم اما امام(عليه السلام) جوابم را نداد.
وقتى براى وداع به خدمت او رسيدم عرض كردم من سؤال كردم اما شما پاسخ آن را نداديد.
حضرت فرمود: ترسيدم با عدم رعايت آن كفران ورزيد، همانا از سخت ترين واجبات خداوند بر خلقش سه چيز است:
1- رعايت انصاف از خودتان آنجا كه جز آنچه براى خود مى پسندد براى او نپسندد.
2- كمك مالى به برادر مومن.
3- ياد خدا در هر حال و آن فقط(سبحان الله) و (الحمداللّه) نيست بلكه ياد خداوند ترك كارى است كه خداوند بر او حرام كرده است.
┈┈••✾••┈┈
✴️ @kaums_ac_ir
#داستان_کوتاه
📚باور به خدا
مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد.
و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است.
اول از «نگهبان شروع کرد پس گفت:
انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد:
آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را میگیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد.
بعداً از «کشاورزی» که پیش او کار میکرد، سوال کرد. گفت اختیار کن!؟
کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا مال را انتخاب میکنم.
بعد از آن سوال از «آشپز» بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید. پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم.
و در سری آخر از «پسری» که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری.
پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم چرا که مادرم گفته است: "یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است"
قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت.
و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی را وارث میشود
پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند.
┈┈••✾••┈┈
✴️ @kaums_ac_ir