eitaa logo
کیهـــان آنلاین
24.9هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
265 فایل
کانال رسمی «روزنامه کیهان»
مشاهده در ایتا
دانلود
🎭 🔹 امپراطوری اوهام 🔸 همایون شجریان با دخترِ هنرمندی در مشهد همخوانی می‌کند؛ فیلم همخوانی پخش می‌شود؛ شبکه‌های مجازی و اینستاگرام به پخش فیلم ضریب می‌دهند؛ حتی برخی روزنامه‌ها و سایت‌ها به این موضوع می‌پردازند؛ هوراها و هیجانات و ذوق‌زدگی‌ها از سوی مخاطبین و هنرمندان و اصحاب رسانه سرریز می‌شود که: «همایونِ آوازِ ایران، فرزندِ خلفِ خسرو آواز ایران، با دختری کم‌توان همخوانی کرده است!» روحِ جمله و واکنش‌ها سرشار است از «شگفتی»، «هیجان»، «تحسین»! می‌توان قطره ‌اشکی در گوشه چشمِ گویندگان و مخاطبین هم متصور شد. اما این سلسله اتفاقات و واکنش‌ها «نشانه» چیست؟! چرا «حرکتِ معمولیِ» یک خواننده این‌گونه شور و شعف و هیجان به «جامعه» تزریق می‌کند؟! چگونه می‌توان در جامعه‌ای که منابرش مدام از اصول اخلاقی و انسانی می‌گویند، روانشناسان از اهمیت انسانیت و اخلاق می‌گویند، استاتوس‌ها و پروفایل‌های مردم در پی انسانیت و اخلاق‌اند یک «فعلِ معمولیِ اخلاقی» - می‌گویم فعلِ معمولیِ اخلاقی چون هرکسِ دیگری هم بود این گونه می‌کرد - این‌گونه پررنگ شده و جامعه را هیجان‌زده و مشعوف کند؟! حتی از زاویه‌ای بنیادین‌تر می‌توان پرسید آیا این «جامعه» است که در واکنش به چنین اتفاقاتی این‌گونه هیجان‌زده و خوشحال می‌شود؟! برای بررسی این اتفاق می‌توان از چند زاویه به آن نگریست: کنش از این زاویه می‌توان گفت فعلِ اخلاقی و کنشِ صورت گرفته مهم است و از آنجا که اخلاق و انسانیت از اولویت‌های اساسی جامعه است چنین حرکاتی مورد توجه جدی قرار می‌گیرد. اما آنچه ما دیدیم توجه نبود، بلکه شگفتی و ذوق زدگی بود که در این صورت می‌توان گفت علیرغم اهمیت و جایگاهِ اخلاق در کلمات و بیانِ بسیاری، عملِ خاصی در سطح «جامعه» دیده نمی‌شود از این روی معدود کنش‌ها این گونه شگفت آور می‌شوند. کنشگر در این زاویه آنچه مهم است فردِ کنشگر است، یعنی آنچه اتفاق را مهم کرده «همایون شجریان» است. در این صورت می‌توان پرسید آیا جامعه از هنرمندانِ خود انتظار چنین برخوردهایی را ندارد که واکنشی شگفت‌زده و نادرگونه با کنش صورت گرفته از خود به نمایش می‌گذارد؟! آیا «جامعه» شجریان و شجریان‌ها را به مثابه بُتی می‌انگارد دور از دسترس و آسمانی که در چنین اتفاقی پا بر زمین نهاده و دستِ محبت بر سرِ زمینی‌ها می‌کشد؟! هنرمندان چه جایگاهی در «جامعه» دارند؟! بت‌هایی آسمانی‌اند یا هنرمندانی که حیاتِ هنری و اجتماعیِ خود را مرهون و مدیونِ مخاطب و مردم‌اند؟! رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی به عنوان منعکس‌کننده «کنشِ اخلاقی»، «واکنش‌های مردم» و حتی «جهت‌دهیِ واکنش‌ها» در این زاویه مهم‌اند! رسانه‌ها به چه چیزهایی اهمیت می‌دهند و چرا و چگونه به آنها ضریب می‌دهند؟! این شگفتی از آنِ رسانه است یا مردم؟! جامعه این زاویه به واکنش‌های مردم می‌پردازد: چه کسی شگفت‌زده است و واکنش نشان می‌دهد؟! «جامعه» و «مردم» یا کسی که قدرتِ انعکاس این واکنش‌ها را دارد؟! اصلا ما در چنین اتفاقاتی با «جامعه» طرفیم یا عده‌ای معدود که خود را «جامعه» می‌پندارند؟!... ادامه مطلب👇 http://kayhan.ir/fa/news/151385 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا، گپ و بله @kayhannewspaper
🎞 🔹 تاب آوردن در «لحظه گرگ و میش» 🔸 فیلم‌ها ما را در دنیای خودشان غرق می‌کنند، اما اینکه دنیای فیلم‌ها زائیده جهان و زندگیِ ماست و یا جهان و زندگیِ این روزهای ما زائیده دنیای فیلم‌هایی است که ما را برای یک مدت مشخص به درون خود می‌بلعند، مرز باریکی است که این سو یا آن سویش ایستادن، دو جهان مختلف را خلق می‌کند. جهان سوم هم از تبادل این دو فضا خلق می‌شود، اینکه هر دو بر یکدیگر موثرند و رابطه‌ای دوسویه با یکدیگر برقرار کرده اند. اما دنیایِ سریال این شب‌های شبکه سوم سیما/همایون اسعدیان/صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران یعنی «لحظه گرگ و میش» به کدام رویکرد تعلق دارد؟! از زندگیِ واقعیِ ما ایرانی‌ها نشات گرفته یا در حال خلقِ جهانی جدید برای ماست و یا اینکه رابطه‌ای دوسویه با جهانِ پیرامون دارد؟! برای پاسخ به این سوال باید کمی وارد جهانِ فیلم شویم. «لحظه گرگ و میش» قصه خانواده‌ای است در طولِ زمانی طولانی، در چهل سالِ انقلاب اسلامی. خانواده‌ای با سه پسر و یک دختر. هرکدام از این فرزندان دوستان و روابطی دارند که زندگیِ آنان و روابطشان در طول زمان و در مقاطع مختلف زمانی- مکانی نیز به ساختِ جهان فیلم کمک می‌کند. اما آیا ماجرای اصلی همین است؟! من ماجرای اصلیِ فیلم را در انتخاب‌های مختلف جوانان و جهانی که در نتیجه انتخاب‌هایشان ساخته می‌شود می‌بینم. انتخاب‌هایی حساس در برهه‌های مختلفِ زندگی فردی و اجتماعیشان. حساس‌ترین برهه انتخاب برای هرکدام از ایشان خلاصه می‌شود در برهه دفاع مقدس! احسان و دوستش حامد- که هرکدام رابطه‌ای عاطفی با خواهرِ دیگری دارد- به جبهه می‌روند، هردو مفقود می‌شوند و مفقود شدنِ یکی تاثیری عمیق بر زندگیِ عاطفی‌اش می‌گذارد-؛ یوسف از ترس سربازی متواری می‌شود ولی بعد به جنگ می‌رود؛ هادی به جبهه می‌رود و جانباز می‌شود-این انتخاب تاثیری عمیق بر زندگیِ عاطفیِ پنهانی‌اش دارد به نحوی که دختری که دوستش دارد به همین علت رهایش می‌کند-؛ یاسمن بعد از مفقود شدنِ نامزدش حامد با دیگری ازدواج می‌کند؛ دوستِ یاسمن حنانه که جنگ زده است برای ادامه زندگی به خانه آنها می‌آید و در نهایت با پسرِ خانواده یعنی یوسف ازدواج می‌کند. انتخاب‌های اساسیِ اعضای خانواده در دوره دفاع مقدس رخ می‌دهد و هرکدام از اعضا با انتخاب‌های خود مسیر جدیدی را پیشِ روی خود و وابستگانِ خود قرار می‌دهند. در ادامه زندگیِ اعضای خانواده در مسیرهای شکل گرفته دنبال می‌شود، اما دوربین فیلم بیش از بقیه شخصیت‌ها روی تک دخترِ خانواده یعنی یاسمن و زندگی‌اش متمرکز است... ادامه مطلب👇 http://kayhan.ir/fa/news/157076 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا، گپ و بله @kayhannewspaper
🎞 🔹 رسانه و مردم-2 کتِ «نقی معمولی» را از تن «سیما» درآورید 🔸 «چه کسی پای تلویزیون می‌نشیند؟!» گمان من این است که هنگام تولید برنامه‌ای فراگیر باید همه بحث‌ها را با این سؤال آغاز کرد. تحقیق درباره مخاطب با همین سؤال کلید می‌خورد، مختصاتِ برنامه تولید شده با پاسخ این سؤال تعیین می‌شود، شخصیت‌های سریال‌ها با نگاه به زوایای این سؤال شکل می‌گیرند و طول عمر، نفوذ و تاثیرگذاری برنامه و سریال نیز بسته به پاسخ همین سؤال کوتاهِ به ظاهر ساده است. من بارها با خود اندیشیده‌ام که این سؤال کجای میزِ تولید آثار رسانه‌ای قرار دارد و سال‌هاست در پی پاسخ به این سؤال در ابعادِ میز مذکور دقیق می‌شوم! آیا من یکی از اهالی رسانه ملی‌ام و به آن میز دسترسی دارم؟! پاسخم منفی است، من نه به آن میز دسترسی دارم و نه یکی از آن اهالی‌ام، بلکه مخاطبی هستم که برنامه به «نام» من ساخته می‌شود، اما آیا برنامه به «کام» من هم هست؟! بیائید کمی به «کام» فکر کنیم! کامِ منِ مخاطب هنوز گیرِ «جعبه‌های پیتزایی» است که در اواخر دهه هفتاد برای اولین بار روی دست یکی از شخصیت‌های یکی از سریال‌ها دیدم، جشن تولد بود و یکی از شخصیت‌های جوان با تعدادی جعبه روی هم وارد شد، آن جعبه‌ها شام بودند، «پیتزا» نام داشتند! آن صحنه بارها و بارها در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی دیگر نیز تکرار شد؛ همراه با میزهایی انباشته از چندین مدل غذا فقط برای یک وعده شام مثلا! البته کام من درگیرِ «مریمِ» «در پناهِ تو» نیز هست، وقتی در دانشگاه دانشجوی مورد توجه بود و زندگی عجیب غریبی داشت که برای من و رفقایم کمی حیرت به همراه هیجان و تخیل می‌آورد. نمی‌شود از «ناتاشا» حرف نزنم و «اصغر کپک»، ناتاشای حیرت‌انگیز با آن صدا و لحنِ متفاوت که از دنیایی دیگر بود و آفریننده اعجاب و ضربانِ قلبِ بالا! خانه‌های «اُپن» با مبلمان لوکس و طراحی‌های تازه، زیبا که نسبتِ چندانی با خانه‌های ما و همسایه‌ها و دوست و آشناهایمان نداشت و پیش از آن مثلشان را ندیده بودم هم می‌توانست کام من و دیگران را درگیر کند.-فراموش نکنید در خلال تمام این تصویرسازی‌ها برنامه‌هایی هم بود که دعوت به قناعت و ساده‌زیستی و... می‌کرد!!!- هر سریال و برنامه‌ای توان این را داشت که همه ما را میخکوب کند، با جدیدترین چیزهایی که برایمان غریبه بود. شخصیت‌ها، تعاملات، مناسبات و حرف زدن‌ها، خانه‌ها و طراحی آنها، پوشش و نوع افکار، مدل‌های ماشین و نوع غذا خوردن و رستوران‌های رنگ به رنگ! همه آنها از دنیای جدیدی حرف می‌زدند که پیش از آن وجود نداشت! ما تماشاگرانِ آن جهانِ تازه بودیم، «شهر فرنگی» که این بار سر از جعبه‌های مربعِ جادوی خانه‌هامان درآورده بود. آن سریال‌ها و فضاسازی‌ها به نام ما بودند اما به کام چه کسی؟! آیا برنامه‌سازان و مدیرانِ سیما به اینکه چه کسی پای تلویزیون می‌نشیند فکر می‌کردند؟! آیا نسبتی میان ما که در ظاهر بیننده بودیم و آنچه بر صفحه نقش می‌بست احساس می‌کردند؟!... ادامه مطلب👇 http://kayhan.ir/fa/news/157489 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا، گپ و بله @kayhannewspaper