🪶پاسخی به نوشته کاویانی کوهپایه
🔰داشتن تخصص، مستلزم ورود و اظهارنظر درباره هر دانشی است چنانچه کسی از حداقلهای ورود به یک تخصص آگاه نباشد محتوای آن علم را در برابرش نهند مهملش میانگارد مثلا جلوی آنکه از دانش هندسه هیچ نمیداند چند شکل هندسی بگذارند بیشک آن را چند خط کج و معوج میپندارد
یا للعجب حالا همانکه از آن علم هیچ نمیداند به آن علمی که بزرگترین نوابغ بشری عمرشان را در شناختش صرف کردهاند بی سر و ته میگوید!!!🤔
🔰یا اگر کسی از لطائف و ظرائف اندیشههای عمیق دانش عرفان بی اطلاع باشد و از جایگاه والای فریدالدین عطار و مولانا جلال الدین بلخی مولوی در گستره عرفان و اشراق و ادب پارسی بیخبر باشد داستان سیمرغ عطار و قصه طوطی و بازرگان مولوی در مثنوی بخواند چه قضاوتی خواهد داشت؟ حتما میگوید فیلم های اکشن هالیوود آمریکا از این داستانها جذابتر و انیمیشن بچه رئیس هنرمندانه تر و بروزترند!!!
🔰این، حکایت آن کسی است که ناآگاهانه از مبانی ، اصول و روش و منطق فهم قرآنی به گزاف سخن میگوید
🔰نویسنده گوید اگر قرآن را ترجمه کنند و در اختیار مردم عادی گذارند از آن چه میفهمند؟ هر چند که مردم عادی از نویسنده که ذهن بیماری دارد بهتر میفهمند اما خردورزانه است که متن قرآن را در اختیار فرزانگان و اندیشمندان گذارند و نظر آنان را درباره قرآن جویا شوند.
در ادامه برداشت چند متفکر غربی درباره قرآن را از نظر میگذرانیم تا از منظر خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران، نیکوتر به حقیقت قرآن پی بریم:
🔰ویل دورانت در کتاب معروف خود «تاریخ تمدن» درباره قرآن مینویسد: «این کتاب آسمانی، اخلاق و فرهنگ مسلمانان را به برکت خویش ترقی بخشید و اصول نظم اجتماعی و وحدت جمعی را در میان آنها استوار کرد. به علاوه به پیروی مقررات بهداشت، ترغیبشان کرد؛ عقولشان را از بسیاری اوهامها و خرافات و از ظلم و خشونت رهایی داد؛ مردم زبون را از حرمت و عزت نفس برخوردار کرد و در جامعه مسلمانان (اگر از رفتار برخی از خلفای دوران بعدی صرف نظر کنیم) اعتدال و تقوایی به وجود آورد که در هیچ یک از مناطق جهان که قلمرو انسان سفید پوست بوده، نظیر نداشته است. قرآن به مردم تعلیم داد که بدون شکایت و ملالت، با مشکلات زندگی روبرو شوند، محدودیتهای آن را تحمل کنند؛ در عین حال آنها را به توسعه و پیشرفتی برانگیخت که از عجایب تاریخ بود.»
🔰توماس کارلایل فیلسوف مشهور انگلیسی در کتاب پرستش در تاریخ:
هیچ کس نیست که قرآن را با تامل و اندیشه بخواند و حقایقی را در آن مشاهده نکند. انصافاً قرآن وابسته به اصلی حقیقی و پیوسته به مبدا عالی و مقدس است. حق آن است که تمام کتب ادبیات عرب در برابر قرآن، حقیر و کوچک اند و این کتاب از هرگونه عیب و نقص و عبارت ناپسندی مبراست.»
🔰هانری کربن اسلام شناس و فیلسوف بلند آوازه فرانسوی میگوید: اگر قرآن و اندیشههای محمد (ص) خرافی بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرات نمیکرد حرفی از علم به میان آورد و بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هیچ اندیشهای به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است، تا آنجا که نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن از علم و عقل و فکر سخن رفته است.
🪶هویت انقلاب اسلامی و تحولات سوریه
✍سید محمد تقی موسوی کراماتی
نمای کلی سیاستهای جمهوری اسلامی پس از حوادث تلخ سوریه، روشنتر از گذشته به چشم آمده است.حجت بر وجدانهای آگاه و دلهای بیدار پایان یافت اگر چناچه تردیدی بر جان کسی بود دیگر جایی برای نق زدنهای راه و بی راه نمانده است. آخر هیچ وجه نامعلومی در پرده نیست. عیان گردید که چگونه بنیاد سیاستهای کلی جمهوری اسلامی بر درایت،شجاعت و شرافت برافراشته گردیده است. تصمیماتی که بدور از آلودگیهای جاه طلبانه غالب بر جهان سیاست نه ماجراجویانه است و نه سازشکارانه و صحنه از این واضحتر نیست که چقدر خرق عادت است در میانه اهالی سیاست باشی و این همه اخلاق را پاس داری و منزه از هرگونه تزویر و ریا حق را یار گردی
تاریخ، ما را در فرداهای روشنش با افتخار یاد خواهد کرد.
در تاریخ بنویسید که ایران سیاستش را نه از افلاطون فرا گرفت و نه از هابز آموخت و نه به ماکیاول رو کرد.
دکترین انقلاب ما یک مولا بیشتر ندارد.
فرزندان امام علی چه خوب رسم مولایشان را بجا آوردهاند:
تَأْمُرُونِی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ؟ وَ اللهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ، وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْمًا ؛
آیا مرا فرمان مىدهید تا پیروزى بجویم به ستم كردن در باره آنان كه سرپرست ایشانم؟ به خدا كه نپذیرم تا جهان سرآید، و ستارهاى پى ستارهاى برآید.
دوران "لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر" نبود،
پس عمل کردیم به اصل:
"لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها"
🪶 با رفتن مالک همه کوفی میشوند اگر ....
نوع جنگ افروزی اخیر صهیونیستها یادآور سیاست پلید معاویه است که هر دو، سر در یک آخور از تاریکخانه های تاریخ بشر دارند.
عجبا که از دیرگاهان رسم ناپاکشان بر این بوده که شکست خفت بارشان را با راه انداختن جوخههای ترور پاکباختگان جبهه حق، جبران سازند. آنگاه که کار، به دست و پا زدن مذبوحانه آخرشان میرسد به هر دست آویزی، بی شرمانه چنگ میزنند حتی اگر کار به کشف عورت بکشد از آن هم دریغ نمیورزند.
تاریخ به ما درسها آموخته، فراموشمان نشود باید بیش از این، مراقب بود که "ولی خدا" در غیبت فرماندهان دلاورش تنها نگردد.
با نبودن مالک در میدان، مبادا اشعث ها، میدان دار شوند آن زمان که مالک را از میدان گرفتند اگر تو در میدان نمانی،دیر یا زود میدان هم از امام خواهند ستاند.
در میدان بمانید با مالک یا بی مالک اما نگذارید اشعث ها در عزمتان با تحلیلهای نابجا فرصتهای بزرگ را از تاریختان بربایند.
فاجعه تکرار میشود اگر پس از مالک، همه مالک نشوند و لا محاله همگان اشعث خواهند شد و باز هم علی میان این همه "اشباه الرجال و لا رجال" تنها میماند.
امان از آن روزی که میدان از مالک ها خالی شود و اشعث ها میدان دار شوند.
کوفی شد هر آنکه خواست سیاستهای دولت علوی را در مصاف با معاویه با نظر اشعث تحلیل کند.
هر چه رخ داد تو رویت را با زبان بازی اشعث ها از علی برمگردان تا از افسونگری های پسر نابغه در امان مانی.
✍سید محمد تقی موسوی کراماتی