🔺️هر روز یک حکایت
🔹پادشاهی نذر کرد که اگر از حادثهای نجات یابد، پولی به پارسایان دهد! چون حاجتش روا شد، به غلام خردمندش پولی داد تا به پارسایان دهد
پس غلام هر شب نزد پادشاه میآمد و میگفت هر چه روز جستجو کردم، پارسایی نیافتم.
پادشاه گفت: طبق اطلاع من، چهارصد پارسا در کشور من است
غلام گفت: آنکه پارسا است، پول ما را نمیپذیرد و آن کس که میپذیرد، پارسا نیست!
پادشاه خندید و گفت حق با غلام است!
آن کس که در بند پول است، زاهد نیست
#داستان_بخوانیم
#کانال_رسمی_کرمجگان
@kermejegannews