﷽؛ 🕯ویژه ی شهادت امام هادی علیه السلام #داستان #قدرت_کن_فیکون #لشگر_الهی_ائمه_علیهم_السلام

﷽؛ ⚡ #استاد_عالی ✔ #ترفند_شیطان_در_مستحبات ✔ #داستان ✨

🔰 در مسیر بندگی ۸۱۳ #داستان #دلم_گرفته #ارتباط_قلوب_شیعیان_با_اهل‌بیت #ما_هم_درد_داشتیم #وثیق‌تر_از_رابطه_پدر_و_فرزند #شرح_زیارت_جامعه_کبیره @ostad_aali🔺

﷽؛ ⚡ #استاد_عالی ✔ #ترفند_شیطان_در_مستحبات ✔ #داستان ✨

﷽؛ 🌱 #داستان معمای توپ چهل‌تکه قسمت۱ نشسته بود تو اتاقش داشت تکالیف‌های مدرسه رو می‌نوشت ... 📐✏️📚 رفتم برا شام صداش کنم ... گفت: گیر کرده‌ام تو حل ۲ تا مسئله ریاضی .... 🤪 معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برا حلش 🤩 مامان اگه میشه تا این ۲ مسئله رو حل نکردم شام بی‌شام لطفا🙏 بی‌خیالش شدم تا به درسش برسه ... یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاق‌، دیدم هنوز مشغولِ ... صداش کردم؛ متوجه نشد! دوباره یک ساعت بعد .‌‌‌.‌. خیر خیلی درگیر اون ۲ مسئله شده بود ... نیم ساعت بعد به باباش گفتم: شما برو صداش کن، بلکه بیاد شامش رو بخوره ... باباش نرفته برگشت دیدم داره پتو می‌بره به اتاق خواب‌ش برده بود ....🤦🏻‍♀ صبح برای نماز بیدارش کردم؛ «تو شام نخوردی! لااقل بگو ببینم مسئله‌ها رو حل کردی یا نه؟ 😅» خندید و گفت: «حل کردم، اونم چه‌ جور! 🤩 برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» 😎 عاشق فوتبال هم بود ... ⚽️ توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر که از مدرسه برگشت گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» 😟 از جواب طفره رفت! 🙃🙂 ادامه دارد .‌.... #مرد_ميدان

﷽؛ 🌱 #داستان معمای توپ چهل تکه #قسمت_دوم ... دیگه صحبتی از جایزه‌ش نشد! تا اینکه ۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت‌ش گذشته بود .... که زنگ خونه به صدا دراومد .... مرد محترمی پشت در بود ... 👤 گفت: «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خونه شما رو پیدا کنم». بعد احوال‌پرسی و ‌‌‌... گفتن: راست‌ش من سه سال دبیر ریاضی محمود بودم. سال آخری که دبیرش بودم، متوجه شدم محمود مسائل ریاضی رو که حل می‌کرد ... صبح، زودتر می‌اومد کلاس و حل مسئله رو هر بار، به یکی از دانش‌آموزا که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌دادِ .... 😯 و جایزه هم اغلب به همون دانش‌آموزا می‌رسیدِ، چون محمود از چند راه مختلف به جواب می‌رسید ... همیشه برام سوال بود؛ که چرا محمود که همیشه ریاضی رو ۲۰ می‌گیره، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شه؟! 🤔 کشیدمش کنار؛ 🧐 گفتم بهش امروز از فلانی شنیدم این مسئله رو تو حل کرده‌ای!😐 اول داشت طفره می‌رفت، بعد قبول کرد!🙂 گفتم: چرا آخه؟ گفت: همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی رو یاد گرفته از چند راه حل کند ... این کار بدیِ آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم 😊 بهتر نبود این کتانی برسه دست این دوستمون که کتانی‌ش از چند جا پاره شده؟☺️😇 اونجا بود که فهمیدم چه روح بلندی داره این محمود شما ...🦋 خواستم موضوع رو با مدیر مدرسه درمیان بذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر بشه ... 🤩 قسمم داد؛ که اگه برا کس دیگه‌تی این موضوع رو بکم، دیگه این مدرسه نمیاد .... 👌برگی از دفتر زندگی #شهید_محمود_کاوه به روایت مادر بزرگوارشون ✨ ❣شادی روح شهدا صلوات ❣ #مرد_ميدان