eitaa logo
❞ جرعه ای کتاب ❝ 🌿☕
165 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
758 ویدیو
47 فایل
هَـــر‌کس با کتابـــــ‌ها آࢪامــ گێرد،هــــــــيچ آࢪامشۍࢪا از دســــــتْ ندآدھ‌ اســـت؛) امـــــیڕالمـــؤمنیـݩ🌱🕊 ما اینجاییم اگه حرفی بود کافیه بزنی رو لینک 😉 https://harfeto.timefriend.net/17219293345896 کپی؟ صلوات بفرست برای ظهور اقا..حلاله
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتـی . . . نویسندھ داستان زندگیت خـدا هست! چرا ناراحتی:)؟! ♡﴾ @ketaaaab ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
1_1056394099.mp3
6.01M
• ▫️ اینطور باش تا امام زمان علیه السلام خودش سراغت بیاید... 📚 كافی ، ج‏۱ ، ص۳۵۱ ♡﴾ @ketaaaab ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
بیین حاجی تو وجوده ما ادما دوتا موجود وجود دارن😅 یکی عقل عزیزمون یکیم هوای نفس پدرسوختمون🤨 اگه تو به حرفه عقلت گوش بدی نفست ضعیف میشه اگه به نفست گوش بدی عقلت ضعیف میشه تو به حرفه هرکدوم گوش بدی انگار داری بهش غذا میدی و تغذیش میکنی و طرف مقابلشو ضعیف میکنی میدونی هربار که گناه میکنی و به حرف نفست گوش میدی یه فاجعه رخ میده چون عقلت که یه سرمایه ی بزرگه یه مقدار ازش کم میشه...مثل این میمونه بهت بگن هربار که گناه‌میکنی چند میلیون از حسابت کم میشه یا مثلا یه انگشتت قطع میشه💔 یه حدیثه ترسناک هست که میگه: هربار که به شهوتت عمل کنی یه مقدار از عقلت میره و دیگه برنمیگرده🤭🤯 این فاجعس هرروقت خواستی گناه کنی به این فکر کن😓 ببین ارزش داره بخاطره یه لذته بشدت زودگذر همچین ضربه ای به خودت بزنی؟واقعا ارزش داره؟ خودت یکم فکر کن منکه میگم تف به همچین لذتی..ادم باید متنفر باشه از همچین لذتی🤢 یعنی تفنگم بگیرن رو سرت نباید بری سمتش😤 بد میگم حاجی؟ ♡﴾ @ketaaaab ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~شهید محمدرضا دهقان امیری~
°•امر به معروف خونین•° با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند نفر اراذل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر، می خواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرات نداشت کاری کند. محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود، اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند‌. پشت گردنش می شکافد، زخمی به عمق یک بند انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. آن موقع فقط چهارده سالش بود که می خواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت. _مادر شهید
°•اشک با طعم شیر کاکائو•° یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد، خواهرش می خواست که او را بفرستم، اما نمی شد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمی شناخت. دوم دبیرستان بود‌. اولین بارش بود که تنها می رفت. وقتی از بیت برگشت، چشم ها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او می شناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریه هایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد‌. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیرکاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود! _مادر شهید
°•رشته معارف•° در دوران تحصیلی راهنمایی آثار تربیتی خانواده به خوبی در او نمایان شد و پس از اتمام دوران راهنمایی با مشاوره و توصیه مدیر مدرسه که روی اعتقادات بچه ها کار میکرد، او را در مدرسه ای که همین هدف را داشت، ثبت نام کردند. دبیرستان امام صادق(ع) انتخاب شد، با اینکه هر دو آزمون ورودی رشته معارف و ریاضی آن دبیرستان را با رتبه های عالی قبول شده بود، اما رشته معارف را انتخاب کرد و به تحصیل ادامه داد‌. _مادر شهید
°•بچه هیئتی•° حضورش در هیئت های عزاداری باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنوی اش عمیق تر شود و شوق شهادت در جان و روحش ریشه بدواند‌. با اینکه پنجشنبه ها مدرسه اش تعطیل بود، به جای خواب و تفریح در هیئت مدرسه اش شرکت داشت. اغلب شب ها همان جا می ماند تا صبح در برپایی مراسم دعای ندبه کمک کند. به کارهای اجرایی در این زمینه علاقه مند بود و هر جور که بود،سعی می کرد تا در آن برنامه ها حضور داشته باشد. _پدر شهید
~شهید محمدرضا دهقان امیری~
°•تقلید مداحی•° کلیددار اتاق سیستم صوتی دبیرستان بود. تا چشم مسئولین را دور می دید با همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه می شد و با روشن کردن سیستم صوتی، مداحی می خواندند و سینه زنی می کردند. ادای مداحان معروف را در می آوردند و حتی از این شیطنت مثبت شان فیلم یادگاری هم گرفتند. _دوست شهید