eitaa logo
کتاب
869 دنبال‌کننده
315 عکس
367 ویدیو
66 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
💎در محضر قرآن وَأَحْسِن کَمَآ أَحْسَنَ ٱللَّهُ إِلَیْکَ... و همان‌طور که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن … 📖سوره القصص آیه ۷۷                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
📜حکایت‌های پندآموز طرز نگاه👀 دو برادر بودند يكی از آنها منزوی و معتاد🚭 ديگری متشخص و موفق💯 برای همه معما بود👈🏻 چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته‌اند؟ از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند: 👈🏻 گفت: علت اصلی شكست من، پدرم بوده است! او هم يک معتاد بود، خانواده اش را كتک می زد و زندگی بدی داشت! چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده‌ام👌🏼 از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند 👈🏻گفت: علت موفقيت من پدرم است😳 من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی‌اش را می‌ديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايسته‌ای جايگزين آن‌ها كنم☺️                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🌙داستان شب قسمت اول پس از نجات حضرت موسی و همراهانش از شر فرعون و عبور از دریا، آنها در محل مناسبی رحل اقامت افکندند و زندگی جدیدی را آغاز کردند، به همین جهت محتاج به آیینی بودند که طبق آن عمل کنند و قانونی لازم داشتند که به هنگام نزاع و مخاصمات به آن مراجعه نمایند. لذا حضرت موسی از خدای خود کتابی خواست که در پرتو آن بنی اسرائیل هدایت گردند و به احکام خدا عمل نمایند، اوامر او را اطاعت و از نواهی و اعمال زشت دوری جویند. مقصود موسی این بود که قوم با گذشت زمان در وادی بی دینی سقوط نکنند و در امور معاش و معاد دچار اشتباه نشوند. خدا به موسی علیه السّلام دستور داد خود را تطهیر کند، سی روز، روزه بگیرد سپس به طور سینا برود تا خدا با وی سخن بگوید و دستور خود را، در کتابی که مرجع و منبع امور آنها است دریافت دارد. موسی از میان قوم خود هفتاد نفر را انتخاب و به طور دعوت کرد. سپس خود زودتر به میقات و وعده گاه پروردگار خود روان شد و پس از سی شب، وصل موسی حاصل شد، ولی برگزیدگان قوم او عقب مانده بودند. در همین موقع بود که از موسی سؤال شد: چرا با شتاب و عجله آمدی؟! موسی جواب داد: برگزیدگان قوم من در راه هستند، من به علت شوق دیدار تعجیل کردم! سپس موسی علیه السّلام مأمور شد ده روز دیگر در میقات خود بماند تا وعده او پس از چهل روز به پایان برسد. از طرفی هنگامی که موسی به سمت کوه طور رهسپار می شد، هارون برادر خویش را به سرپرستی قوم گماشت تا در غیاب او به امور قوم رسیدگی و احوال آنان را بررسی نماید، تا موسی همراه امانت گرانبهای خدا (تورات) بازگردد و به شرافت میعاد خویش با خدا نایل گردد. چون موسی به طور سینا رسید خداوند او را به تکلم با خویش خشنود نمود. او را مقرب خود ساخت و منزلتش داد. این عمل شوق دیدار پروردگار را در موسی شعله ور کرد و گفت: بار خدایا خود را به من بنمایان تا به تو نظر کنم! او که از نعمت رسالت بهره مند شده و مورد لطف و تقرب پروردگار قرار گرفته بود، خواهان نظاره جمال حق بود و از طرفی قوم او نیز چنین انتظاری داشتند. خدای موسی به وی فرمود: هرگز مرا نمی بینی، به جانب چپ نظر کن، اگر کوه به جای خود ماند، تو نیز مرا خواهی دید. موسی نظر به کوه افکند و در آن خیره شد ناگهان کوه متلاشی و بر روی زمین جاری گشت و ناپدید شد. موسی علیه السّلام از این حادثه وحشتناک، مضطرب و هراسان شد و بیهوش بر روی زمین افتاد و سپس خداوند او را مورد لطف و رحمت خود قرار داد تا به‌هوش آمد و به تسبیح و تکریم خدای متعال پرداخت. آنگاه موسی الواح تورات را که شامل نیازمندیها و احکام بنی اسرائیل بود، دریافت کرد و سپس عرضه داشت: بارخدایا! مرا کرامتی نمودی که قبلا به هیچ کس چنین کرامتی نکرده بودی. وحی شد: ای موسی! من تو را به رسالت و کلام خود برگزیدم، آنچه را به تو نازل کردم بگیر و از شکرگزاران باش.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبحتون بخیر امیدوارم روزی خوب و با اخباری خوب و نابودی ظالمین و پیروزی مظلومین داشته باشیم
💎در محضر قرآن وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً اسراء / 81) و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد، یقیناً باطل نابود شدنی است.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🌻سیره بزرگان آیت‌الله العظمی آسید احمد آقای خوانساری کسی است که امام درمورد ایشان فرمودند: ایشان اتقی‌الاتقیاء هستند. ذکر شده آیت الله خوانساری همسری داشتند که خیلی آقا را اذیت می‌کرد. حتی اگر درِ خانه آقا می‌آمدند و می‌گفتند: با آیت‌الله العظمی خوانساری کار داریم. می‌گفت: کدام آیت‌الله؟ بروید... و بعد به آقا فحاشی می‌کرد! گاهی آقا را با خاک‌انداز می‌زد. یک مرتبه دیدند سر آقا شکسته، به یاران نزدیکشان گفته بودند: این مرحمتی خانم است! مرحوم آیت الله فلسفی تعریف می‌کردند: یکی از آقایان به ایشان گفته بود👈🏻 آقا! شما چرا این‌طور صبوری می‌کنید؟ طلاقش بدهید برود! گفته بودند: کجا رهایش کنم، بیچاره جایی را ندارد برود، من صبر می‌کنم!                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
☕️یک فنجان کتاب از کلیات سعدی هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. مرغ بریان به چشم مردم سیر کمتر از برگ تره بر خوان است وآن که را دستگاه و قوت نیست شلغم پخته مرغ بریان است                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت سی‌‌ودوم هرچه می‌رفتیم آثار خوشی و خرمی و گل و ریاحین و درختان میوه‌دار بیشتر می‌شد، تا آن‌که کوه‌های سبز و باغات زیاد و آبشارهای صاف و تمیز زیادی پیدا شد و در دامنه کوه‌ها و قله آنها خیمه‌های زیادی از حریر سفید نمایان شد. هادی گفت: اینجا حومه شهر است اهالی آن در این خیمه‌ها ساکنند، ستون‌ها و نخ‌های آن خیمه‌ها از طلا بود و طناب‌ها از نقره خام. به آنجا که رسیدیم هادی گفت: صبر کن تا بروم و خیمه تو را تعیین کنم. گفتم: اسم این سرزمین چیست که بسیار خوش آب و هوا و با روح است؟ دلم می‌خواهد چند روزی اینجا بمانم گفت: این زمین وادی ایمن و عرض مقدس است و باید چند روزی در اینجا بمانی. پاکتی از خورجین که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها در آن بود بیرون آورد و رو به خیمه‌ای که در قله کوهی دیده می‌شد گرفت. من نگاه می‌کردم وقتی که هادی به آن خیمه رسید و کاغذ خوانده شد، دیدم که دختران و پسران از خیمه بیرون شدند و به طرف من دویدند. هادی نیز از عقب رسید و پاکتی دیگر از پله خورجین آورد و گفت: تو با این‌ها برو به خیمه و چندی استراحت کن تا من از عاصمه برگردم. گفتم: هادی کجا مرا غریب و بی مونس ترک می‌کنی؟ گفت: برای مصالح تو می‌روم، و این‌جا وطن توست و در آن خیمه مونس خواهی داشت. هادی این را گفت و پرواز کرد و من با آن خَدم و حَشَم به خیمه آمدم. حوریه‌ای در آنجا به روی تخت نشسته بود، برخاست و از من استقبال نمود. غلامی همچون خورشیدِ درخشان با ابریق(آفتابه) و لَگنی از نقره خام وارد شد و سر و صورت مرا شستشو داد و از آن آب بوی مشک و گلاب ساطع بود. پس از آن صورت خود را در آینه دیدم و در جمال و جلال از آن حوریه زیباتر بودم و سَروری و بزرگواری من بر او محقق شده و هر دو بر روی آن تخت نشستیم. ادامه دارد...                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
🌙داستان شب قسمت دوم بنی اسرائیل منتظر بودند تا موسی پس از سی روز بازگردد، ولی موسی علیه السّلام بدون اینکه پیش بینی کرده باشد، غیبتش طول کشید و به چهل روز رسید. بنی اسرائیل به فکر فرورفتند و گفتند: موسی با ما وعده خلافی کرده و پیمان خود را شکسته است، او ما را در نادانی و شب تاریک رها ساخته است، درحالی که ما شدیدا نیاز به راهنمایی و ارشاد داریم. در همین حال داعیه شر و فتنه، سامری را تحریک کرد و او فرصت را غنیمت شمرد و به مردم گفت: باید شما برای خویش خدایی انتخاب کنید، زیرا موسی دیگر بازنمی گردد، او رفت تا خدای شما را بیابد ولی حتما راه را گم کرده که آمدنش به تأخیر افتاده و به وعده خود وفا نکرده است. سامری این سخن را وقتی گفت که ضعف روحی و تمایل به کج روی در بنی اسرائیل تقویت شده بود، مگر اینها کسانی نیستند که قبلا روحشان به کفر متمایل بود و آنگاه که در راه به بت پرستان برخورد کردند، به موسی گفتند: ای موسی برای ما هم خدایی مانند خدایان ایشان قرار ده! سامری از این کوردلی و زمینه آماده گمراهی استفاده کرد و طلاهای مردم را که برای زینت و آرایش عید خود فراهم کرده بودند، جمع آوری کرد و سپس گودالی کند و طلاها را در آن ریخت و پس از آن آتشی افروخت و از آن طلاهای ذوب شده گوساله ای زرّین ساخت که صدایی هم از آن خارج می شد و مردم را به پرستش و عبادت آن دعوت کرد. بنی اسرائیل که در عقیده خود ضعف داشتند در این امتحان شکست خوردند و به گوساله پرستی روی آوردند. هارون که از این واقعه شدیدا آزرده خاطر شده بود به آنان گفت: «ای قوم! بهوش باشید که شما به فتنه سامری و گوساله آزمایش شدید و پروردگار شما خدای رحمان است (نه این گوساله سامری)، از من پیروی و امر مرا اطاعت نمایید. بنی اسرائیل گفتند: ما به پرستش گوساله ثابت می مانیم تا وقتی که موسی نزد ما بازگردد.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏼سلام 🪴صبح به خیر ❇️پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کسی که در هر جمعه بر من صد مرتبه صلوات فرستد، روز قیامت با چهره‌ای نورانی محشور می‌شود. 💯متن عربی👈🏻 عَنِ النَّبِیِّ(ص): مَنْ صَلَّى عَلَیَّ یَوْمَ الْجُمُعَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ عَلَى وَجْهِهِ نُورٌ 📚 بحارالانوار، ج ‏86، ص 358. 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ولعن أعدائهم اجمعین                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
☕️یک فنجان کتاب 🍂عارف ۳۰ سال مدام استغفار می کرد! 🤔مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می‌کنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم! 🤲🏻گفت: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدلله نابجاست! 🔥روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، 🚪پرسیدم: حجره من چه؟ 🧯گفتند: مال شما نسوخته 💫گفتم: الحمدلله 💥معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک 😌آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی 😔چه قدر از این الحمدلله‌‌ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
📜برگی از تاریخ ۴ربيع الثاني روز ولادت حضرت عبدالعظيم حَسنی است (۱۷۳ق)                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید     ♡
🔮حضرت عبد العظيم حسنی و معصومین علیهم السلام امام هادي‌ عليه السلام به حمّاد رازي فرمودند: إذا أشكَلَ عَلَيكَ شَي‌ءٌ مِن أمرِ دينِكَ بِناحِيَتِكَ ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظيمِ بنِ عَبدِاللَّهِ الحَسَنِيّ‌ عليه السلام هرگاه در قلمرو خود در كار دين به مشكلي دچار شدي ، آن را با عبد العظيم حسني در ميان بگذار 📚مستدرك الوسائل ، ج ۱۷ ، ص ۳۲۱ . 🔰حضرت عبد العظيم ‌عليه السلام روايت مي‌كند : مولايم امام رضاعليه السلام براي من پيامي فرستاد و فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: . . . و إقبالُ بَعضِهِم عَلي بَعضٍ و المُزاوَرَةُ فَإنَّ ذلِكَ قُربَةً إلَي اللَّهِ [به آنان دستور بده] به هم روي آورند و با يكديگر ديدار كنند ، كه موجب نزديكي به خداوند است 📚الاختصاص مفید۲۸۳ 🔰حضرت عبد العظيم‌ عليه السلام از امام جوادعليه السلام چنين روايت مي‌كند: مَن رَضِي بِالعافِيَةِ مِمَّن دُونَهُ رُزِقَ السَّلامَةَ مِمَّن فَوقَهُ هر كس از عافيت زير دستانش خشنود باشد ، از بالا دستش در امان مي‌ماند 📚عيون أخبار الرّضاعليه السلام ، ج ۱ ، ص ۵۴ 🔰حضرت عبد العظيم‌ عليه السلام از امام هادي‌ عليه السلام چنين روايت مي‌كند: إنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِيمَ خَليلاً لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلي مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام خداوند متعال ، ابراهيم‌ عليه السلام را دوست خود برگرفت ؛ زيرا او بر محمّد و اهل بيت او بسيار درود مي‌فرستاد 📚علل الشرائع ، ج ۱ ، ص ۳۴                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت سی‌‌وسوم خیمه‌ای که در آن نشسته بودم ۵ ستون داشت، ستون وسطی از طلا بود و با جواهرات تزیین شده بود. برای امتحان ذکاوت آن حوریّه پرسیدم که چرا این خیمه ستون دارد؟ گفت: تمام این خیمه‌ها که در این ‌ها دیده می‌شود ۵ ستون دارد، زیرا که اسلام بر ۵ پایه استوار شده نماز و روزه و زکات و حج و ولایت و از میان این‌ها به ولایت سفارش ویژه‌ای شده است. (اصول کافی جلد ۲ صفحه ۱۸ و ۲۱) و این ستون وسطی ستون ولایت است که از همه بزرگتر است و خیمه بر او قائم است. گفتم: من چنین می‌پنداشتم که هر یک به اسم یکی از آل پیغمبر است. گفت: آنها اصول هستند و آنچه در اینجاست فروعِ سایه‌های آن انوارند. گفتم: شما در کدام مدرسه درس آموخته‌اید که این همه سخنوری بلدید؟ گفت: تعلیمات من در مدینه شریفه بوده است و این کوه‌های سبز و خرم و با روح و ریحان از ییلاقات پست آنجاست. پیامبر خدا (ص) فرمود: من شهر علمم و علی درِ آن شهر است. من تربیت شده دست فاطمه دختر پیامبرم که او نیز چون پدرش شهر حکمت و عصمت است و علی درِ آن است و اوست شبِ قدر که بهتر از هزار ماه است و اوست که علوم قرآن بر او نازل شده است و اوست شجره زیتون که نه شرقی است و نه غربی. پس از صحبت های شیرینی که با حوریه داشتم غذاها و نوشیدنی‌های مختلفی حاضر گردید و خوردیم و نوشیدیم و به متکاها تکیه زدیم. گفتم: چنین معلوم می‌شود که تو در اینجا ساکن نیستی؟ گفت: بلی، من به استقبال تو آمده‌ام که در اینجا مدتی استراحت کنید و این خیمه و اثاثیه را من آوردم، بلکه این همه خیمه که در دامنه این کوه‌ها دیده می‌شود همه از استقبال کنندگان است که برای واردین خود آورده‌اند. ادامه دارد...                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
😵‍💫زنگ تفریح با نگاه اول، اتومبیلی می بینید، حالا تصویر را بزرگ کنید😮                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت حتماً لایک کنید ♡
🌙داستان شب قسمت پایانی هارون با وفاداران ثابت قدم که ایمان خود را حفظ کرده بودند باقی ماند و از درگیری با گمراهان و بیگانگان اجتناب کرد، زیرا گوساله پرستان متحد شده بودند و هر دم بیم گسترش فتنه و آشوب، هارون را تهدید می کرد. آنگاه که موسی علیه السّلام در طور سینا بسر می برد، پروردگار او را از سرگذشت قوم و مکر سامری آگاه ساخت و گفت: ای موسی! ما قوم تو را در غیاب تو آزمایش کردیم و سامری آنان را گمراه ساخت. آنگاه که مدت میقات به پایان رسید و موسی به سوی قوم خود بازگشت و از دور صدای هیاهو و فریاد قوم را شنید، حقیقت مطلب را دریافت و از وضع آنان آگاه شد، زیرا گوساله پرستان در اطراف گوساله ای به رقص و پایکوبی مشغول بودند. با مشاهده این صحنه، آتش غیظ و غضب در موسی شعله ور شد و الواحی که در دست داشت به زمین افکند و به سوی هارون شتافت و سر برادر را گرفته به سوی خویش کشاند و گفت: «چرا وقتی دیدی قوم گمراه شده اند، روش مرا دنبال نکردی؟!» چرا مفسدین را بیرون نراندی و با گمراهان مبارزه نکردی تا آتش کفر و طغیان را هرچه زودتر فروبنشانی. با برخورد تند موسی علیه السّلام، هارون به شدت اندوهگین شد و سپس با تضرع متوجه برادر گشت و از وی تقاضای لطف و مهربانی کرد تا ناراحتی و خشم او را فرونشاند. هارون به موسی گفت: «ای برادر! سر و محاسن مرا رها کن زیرا بنی اسرائیل مرا خوار ساختند و نزدیک بود مرا بکشند، شماتت دشمن را برای من مخواه و مرا با قوم ستمگر همسنگ مساز. ای برادر بزرگوار! من ترسیدم که اگر با آنان نبرد کنم بگویی: تو میان بنی اسرائیل تفرقه ایجاد کردی و عهد مرا رعایت نکردی. » بدین طریق خشم موسی فرونشست و به اصلاح وضع بنی اسرائیل پرداخت و سپس با رأی صحیح و تدبیر شایسته متوجه سرچشمه آشوب و ریشه بدعت و گمراهی گشت و به سامری گفت: این چه کاری بود که از تو سر زد؟ سامری پاسخ داد: «من چیزی دیدم که ایشان ندیدند. من چیزی از اثر قدم رسول حق (که برای عذاب فرعون آمده بود) را دیدم که قوم ندیدند. آن را برگرفته در گوساله ریختم و نفس من چنین فتنه ای را در نظرم جلوه داد. موسی علیه السّلام متوجه قوم خویش شد و گفت: مگر پروردگارتان به شما وعده شایسته ای نداد؟! آیا این مدت به نظر شما طولانی آمد؟! و یا خواستید خشم و غضب الهی متوجه شما گردد که به عهد خود وفا نکردید؟! بنی اسرائیل گفتند: ما به اختیار خود عهدشکنی نکردیم، ما بخشی از طلاهای زینتی فرعونیان را که بر گردن خود حمل می کردند، با خود آورده بودیم، سامری آن طلاها را به صورت گوساله ای درآورد که دارای صدایی بود و بدین وسیله ما را فریفت و از راه راست منحرف ساخت. گوساله پرستان از لغزش خویش پشیمان گشتند و از خدای خود طلب آمرزش کردند و گفتند: اگر پروردگار به ما ترحم نکند و ما را نبخشد ما از زیانکاران خواهیم بود. موسی به آنان گفت: شما به خاطر گوساله پرستی خویش درباره خود ستم کرده اید. بنی اسرائیل گفتند: تکلیف ما چیست؟ موسی به آنان پاسخ داد: در پیشگاه خدای خویش بازگشت و توبه کنید. بار دیگر سؤال کردند راه توبه را برای ما بیان فرمایید. موسی دستور داد، باید غسل کرده و کفن بر تن کنید، آنگاه یکدیگر را به قتل برسانید. تا طغیان نفس را درهم شکنید و شهوت آن را بکوبید و خود را از فساد و گناه تطهیر کنید. این بود وضع بنی اسرائیل، اما سامری که عامل این گمراهی بود و آن را منتشر ساخته بود، در همین دنیا کیفر دید. کیفر دنیوی او این بود که خدا به بنی اسرائیل دستور داد: با او نیامیزید و نزدیکش نشوید، لذا سامری مانند حیوانی وحشی شد، با کسی انس و تماس نمی گرفت، به مردم نزدیک نمی شد، دست به کسی نمی گذاشت و در روز قیامت هم وعده عذابی دارد که نمی تواند از آن فرار کند، روزی که با گناهان خویش به آتش کشانده می شود تا کیفر عمل ناشایست خود را ببیند و او در بد جایگاهی گرفتار خواهد شد. این بود پایان کار سامری، اما گوساله او را، موسی علیه السّلام سوزانده و نرم کرد و به دریا افکند و بدین طریق آثار این فساد نیز محو و عاملان آن به کیفر رسیدند.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخشی از پیام یکی از مخاطبین خوب کانال کتاب خیلی این پیام منو خوشحال کرد اینکه تونستم با قسمت بندی کتاب "سیاحت غرب"، ترس از مطالعه این کتاب رو کم کنم به بنده انرژی داد. حتما قسمت های جذاب کتاب سیاحت غرب را بخوانید و برای دوستانتان ارسال کنید🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎در محضر قرآن يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد و سخن درست بگوييد. احزاب آیه 70                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
1_6559388252.pdf
12.27M
📌رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران صهیون، تحلیل شده و در قالب یک فایل پی دی اف(pdf) در ۳۰ اسلاید، تقدیم به شما                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
💟پندهای دلنشین یکى از شاگردان آیت الله بهجت مى گوید: روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم؟ آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود: روغن چراغ🪔 کم است. من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم که یعنى معرفت کم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است و گرنه ممکن نیست با شناخت کافى، قلب حاضر نباشد.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡