🪴در محضر معصوم
الإمامُ الحسنُ عليه السلام : عَجَبٌ لِمَن يَتَفَكَّرُ في مَأكولِهِ كَيفَ لا يَتَفَكَّرُ في مَعقولِهِ ، فيُجَنِّبَ بَطنَهُ ما يُؤذيهِ ، و يُودِعَ صَدرَهُ ما يُردِيهِ!
امام حسن عليه السلام : در شگفتم از كسى كه درباره خوراك جسم خود مى انديشد چگونه درباره خوراك فكر خود نمى انديشد؟ شكمش را از آنچه زيانبار است پرهيز مى دهد، اما در سينه خود چيزهايى مى سپارد كه مايه نابوديش مى شود.
بحار الانوار ۱/۲۱۸/۴۳
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺دو توصیه آیت الله دستغیب ره برای آسودگی در دنیا و آخرت
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
🌙داستان شب
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید.
حاکم پس از دیدن آن مرد بیمقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند.
روستایی بینوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گرانبهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت: یک قاطرِ خوب به همراه افسار و پالان درجه یک به او بدهید!
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی.
ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیدهای محکم پس گردن او نواخت.😳
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید: مرا میشناسی؟
کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوتِ مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بهخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم؟!
در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم پسِ گردنِ من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیام میخواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را میخواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که میخواستی، این پسِ گردنی هم تلافی همان پسِ گردنی که به من زدی.
فقط میخواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد.
از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه
خدا بینهایت بخشنده و مهربان است
و در بخشیدن بیانتهاست
ولی به خواستهات ایمان داشته باش.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
سلام
صبح به خیر
اینو می دونستی👇🏻 🤔
مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه😵💫
مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه😲
حتما کتاب را در سبد خانواده قرار دهیم🛒
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
✴️در محضر معصوم
تا به اینها عمل نکردی معامله نکن👇🏻
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
هر که تجارت می کند باید از پنج چیز دوری کند و گرنه اصلا خرید و فروش نکند😳
ربا💸
قسم خوردن😲
کتمان عیب😑
تعریف از کالایی که می فروشد😎
بدگویی از کالایی که می خرد🥴
متن عربی: مَن باعَ وَ اشتَرَی فَلیَحفَظ خَمسَ خِصال وَ إلّا فَلا یَشتَرینَّ وَ لَا یَبیعَنَّ: ألرِّبا وَ الحَلفَ وَ کِتمانَ
العَیبِ وَ الحَمدَ إذا باع وَ الذَّمَّ إذا اشتَرَی.
📚من لا یحضره الفقیه ج ٣ ، ص ١٩٤ ، ح ٣٧٢٧
ނގމ
♡
🪴پندانه
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پر
کم گویی عیب ها را می پوشاند و حرف زدن هر کسی نشان دهنده شخصیت و باورهای درونی اوست.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
🏵پر حرفی در کلام امام علی(ع):
🍁 كسى كه زياد سخن مى گويد زياد اشتباه دارد،
🍂 و هر كس كه اشتباهش زياد شد، شرم و حيائش کم می شود،
🌾و آن كه حیائش کم شود، پرهيزكاریش کم شود،
💔و كسى كه پرهيزكاریش کج شود، دلش مُرده است،
🔥و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد.
📚متن عربی:
مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ
وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ
وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ
وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ
وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
🖌حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🧒🏻یک نکته تربیتی
فرزندم گوشه گیر است!
و با کسی نمی جوشد!
چه کنم؟
او را در محیط هایی که بازی های دسته جمعی می کنند، ببرید و اجازه دهید تا خودش ارتباط بگیرد و بازی کند.
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
«قارون» از خويشاوندان نزديك حضرت موسى(ع) و از چهره هاى سرشناس و ثروتمند بنى اسرائيل و به ظاهر از نخستين مؤمنان به آن حضرت نيز بود كه آگاهى فراوانى از تورات داشت؛
اما او مثل بسيارى از ثروتمندانِ خودخواه و از خدا بى خبر، علاقه فراوانى به نمايش دادن ثروت خويش در برابر ديدگان فقراى بنى اسرائيل داشت.
كه هر گاه اموال و دارايى عظيم و عجيب خويش را به نمايش مى گذاشت، دل هاى دنياپرستان را به تپش درمى آورد تا جايى كه تنها آرزوى مهم آنها اين بود كه روزى مثل قارون، صاحب چنين ثروتى شوند!
قارون بر قومش ستم کرد با بُخلی که داشت.
او دوست نداشت كسى از ثروت او بهره ببرد.
حضرت موسى(ع) از او طلب زكات كرده بود.
اصولا ثروتمندان دنياپرست، علاقه دارند كه قدرت هاى اجتماعى بيشترى در اختيار بگيرند
به همين دليل قارون با پيامبر زمانش مخالفت می کرد.
خداوند در قرآن می گوید: آنقدر گنج به او داديم كه حمل كليدهاى صندوقهاى [جواهرات و درهم و دينار و اشيا قيمتى] او براى يك گروه زورمند، مشكل بود.
«قارون» از وضع خود بسيار اظهار شادمانى مى كرد و همواره به عيش و نوش مشغول بود و غم بينوايان و رنج محرومان را هرگز احساس نمى كرد. قرآن میفرمايد: هنگامى كه قومش به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند، شادى كنندگان مغرور را دوست نمى دارد و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را جستجو كن و بهره ات را از دنيا فراموش منما و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده، تو نيز به بندگان او نيكى كن و ثروت عظيم خود را وسيله فساد در زمين قرار مده كه خدا مفسدان را دوست ندارد.
اين دستورات پنجگانه و اندرزهاى ناصحانه و مشفقانه، نه تنها در دل سياه «قارون» اثر نكرد؛ بلكه بر طغيان او افزود تا آنجا كه به صراحت، توحيد افعالى خداوند را انكار كرد و گفت: «اين ثروت هاى عظيم، نتيجه لياقت و آگاهى و كاردانى خودم مى باشد». قرآن مجيد در آيات ديگر همين سوره، به يكى ديگر از رذايل اخلاقى «قارون» - كه تقريباً به صورت يك جنون عمومى در همه ثروتمندان مغرور و از خدا بى خبر درآمده است - مى پردازد و مى گويد: «او در مقابل چشم قوم خود (در برابر ديدگان محرومان و بينوايان) به نمايش ثروت پرداخت و تمام توان خود را در اين نمايش جنون آميز غير انسانى به كار گرفت.
اسب هاى گران قيمت، با زين هاى طلايى و كنيزان زيبا و غرق در انواع زينت آلات و جواهرات و ساير اموال و دارايىاش را كه بسيار فريبنده بود به نمايش گذاشت و به جاى اين كه به اندرز ناصحانه آگاهانِ قومش گوش دهد و مرهمى بر جراحت هاى قلب بينوايان بگذارد، با عناد و مخالفت با آگاهان قومش نمك بر زخم قلب فقرا مى پاشيد و با نمايش ثروتش همه را در حيرت فرو مى برد.
هنگامى كه طغيان او فزونى گرفت، خداوند بيش از آن، به او مهلت نداد و با ايجاد زلزله اى تنها در محل كاخ قارون، او را به همراه تمام ثروتش در كام زمين فرو برد و با حركت ديگر شكاف را بست و بدين سان سرنوشت او درس عبرتى براى همه انسان ها در طول تاريخ گشت.
ريشه اصلى بدبختى «قارون» همان «بُخل» او بود.
بُخلى كه سرچشمه انكار عملى او نسبت به نبوت حضرت موسى(ع) و توحيد پروردگار شد و به دنبال آن به فكر متهم ساختن پيامبر بزرگ خدا حضرت موسى(ع)، به عمل منافى عفت با يك زن بدكار افتاد كه خداوند او را رسوا كرد.
او مى پنداشت كه با داشتن اين مال و ثروت عظيم، هيچ كس را قدرت رساندن آسيب به او نيست؛ به همين دليل از هيچ گونه ظلم و ستمى بر قوم بنى اسرائيل دريغ نداشت تا اين كه سرانجام به كيفر زشت كاري هاى خود رسيد.
#داستان_شب
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡