نقش قهرمانانه حضرت زینب در برابر ماست.
ما به این زن احترام میگذاریم و او را بزرگ میداریم.
...همانگونه که مرد میتواند حسین باشد، زن مسلمان نیز میتواند زینب باشد.
اگر امام حسین نمونهای است برای قهرمانان و کمالی است برای مردان. زینب نیز نمونهای است برای زنان. آنچنان که مرد مسلمان میتواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نیز میتواند قهرمان و مجاهد باشد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌧پست ویژه
ببار ای بارون ببار...
به مناسبت شب وفات عمه جان
حضرت زینب سلام الله علیها
🎙محمود کردیمی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
قسمت اول
دیشب صدای تیراندازی و خمپاره نگذاشت درست بخوابم، بعضی گلولهها نزدیک خانهمان میخورد و در و دیوار میلرزید. گچهای شوره زده سقف با هر لرزه، غبار پوکشان در هوا پخش میشد و آرام مینشست روی صورتمان. با هر بار صدا بچهها بیدار میشدند، زینب چشمان پف کردهاش را میمالید و میلرزید، تا بغلش نمیکردم و آیه الکرسی نمیخواندم آرام نمیشد. حسن دیگر به این صداها عادت کرده بود ، دو تا فحش به داعشیهای حرام زاده میداد و دوباره میتپید زیر لحافش.
شوهرم علی رفته بود خان طومان، فرمانده گردان عمّار بود. قبل از رفتنش حسن را بوسید و توی بغل فشارش داد و در گوشش چیزی نجوا کرد. بعد از رفتنش از حسن پرسیدم: بابا چی گفت بهت؟
با منّ و منّ گفت: بابا در گوشم گفت تو دیگه مرد خونهای ده یازده سالت شده. حواست به مامانت و خواهرت باشه.
دلم هرّی ریخت پایین، بار اولی نبود که علی به عملیّات میرود، اما هیچ وقت اینطور حرف نمیزد. تازه داشتم به بیخبر رفتنهایش و بیصدا آمدنهایش عادت میکردم. در این سالهای سیاه جنگ همیشه دلم شور میزد، اما این بار بیشتر.
امروز صدای تیراندازی و انفجار بیشتر شده بود، به نظر صداها نزدیکتر شده، زینب چسبیده بود به دامن گل قرمزی که علی قبل از رفتنش برایم خریده بود به مناسبت تولد سی سالگیام. زینب پنج سالهام با هر صدایی میترسید و پاهایم را بغل میگرفت و میگفت: مامانی مامانی من میترسم کی بابا میاد؟ من هم همیشه میگفتم: بابا رفته داعشی ها رو نابود کنه، هر وقت کارش تموم شد بر میگرده.
داشتم موهای زینب را شانه میکردم که صدای غرّش ماشینی نزدیک شد و بعد قیژژژ خشک ترمزش. صدای لرزان علی را شنیدم، پشت در بود و کوبه را میکوباند و داد میزد: فاطمه، فاطمه ، فاطمه جان درو باز کن.
دویدم پشت در، زینب پشت سرم دوید و چسبید به دامن گل قرمزیام. در را باز کردم. علی پریشان و خاک آلود ، بریده بریده گفت: الان داعشی ها میرسن! خیلی زود بچهها را جمع و جور کن باید بریم.
دستش را با عصبانیّت کوباند به چارچوب در و چرخید که برگردد. دست و پایم شروع کرد به لرزیدن، دست پاچه پرسیدم: کجا میری؟!
همان طور که دور میشد گفت: برم به همسایهها خبر بدم، باید تا میتونیم زن و بچهها را از این منطقه دور کنیم.
عقب ماشین پر از زن و بچه شد، زینب عروسکش را بغل کرده بود و فشارش میداد. میلرزید و گریه میکرد. بغلش کردم و دست حسنم را گرفتم و با بقچهای لباس نشستم جلوی وانت. علی نشست پشت فرمان، چشمانش قرمز و مژههایش پر از خاک بود. با صدای بلند طوری که همه بفهمند گفت: یا مولاتی یا فاطمه أغیثینی
ادامه دارد...
#داستان_شب
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🍃سخنران قهّار
یک نکته از خطبه حضرت زینب در کوفه:👇🏻
بشیر بن حِذْیَم اسدی میگوید: وَ نَظَرْتُ الَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ ارَ خَفِرَةً وَ اللهِ انْطَقَ مِنْها کَانَّها تُفرِعُ عن لِسانِ عَلِیِّ(ع) 🔺👈🏻در روز ورود این قافله، من نگاه کردم و زینب(س) را دیدم. من در آن روز هیچ زنی را که سراپای وجودش شَرم و حَیا باشد، در سخنرانی ناطقتر و تواناتر و چیرهدستتر از زینب ندیدم. گویا در سخنرانی، شاگرد مکتب پدر بزرگوارش علی بود.
وَ قَدْ اَوْمَأتْ الَی النّاسِ انِ اسْکُتوا، فَارْتَدَّتِ اْلانْفاسُ وَ سَکَنَتِ اْلاجْراسُ🔺👈🏻 زینب یک اشاره به جمعیت کرد، همین جمعیتی که داشتند ضجه میزدند و گریه میکردند، و یک عدّه هم سر و صدا می کردند، یک اشاره کرد که ساکت! نفسها در سینهها حبس شد. و جَرَسها هم از صدا افتاد. حتّی دیگر صدای زنگوله حیوانات هم شنیده نشد.
📚الطبرسي، الإحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۴
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
مداحی_آنلاین_ام_المصائب_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.25M
🎧ام المصائب زينب...
🎙حجت الاسلام عالی
#پادکست
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:
مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.
او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.
يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد،
حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.
📚فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🤲🏻عابده آل علی
حضرت زینب(س) شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.[۱]
شب زندهداری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) میگوید: «عمهام زینب در تمام شب عاشورا در محل عبادتش ایستاده بود و به پروردگار خویش استغاثه میکرد و در آن شب چشم هیچ یک از ما به خواب نرفت و هیچ صدای نالهای از ما قطع نشد.»[۲]
📚
[۱]جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ۱۳۶۱ق، ص۶۱.
[۲]محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۶۲.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮اعتکاف پس از انقلاب
مقام معظم رهبری
انقلاب ما ریزش داره، اما رویش هم داره و رویشها غلبه دارند بر ریزشها
💎زینب(س) مفسر قرآن
[حضرت] زینب (س) هنگام حضور امام علی(ع) در کوفه، برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد.
📚محلاتی، ریاحین الشریعة، ۱۳۴۹ش، ج۳، ص۵۷.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡