🪴پندانه
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پر
کم گویی عیب ها را می پوشاند و حرف زدن هر کسی نشان دهنده شخصیت و باورهای درونی اوست.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
🏵پر حرفی در کلام امام علی(ع):
🍁 كسى كه زياد سخن مى گويد زياد اشتباه دارد،
🍂 و هر كس كه اشتباهش زياد شد، شرم و حيائش کم می شود،
🌾و آن كه حیائش کم شود، پرهيزكاریش کم شود،
💔و كسى كه پرهيزكاریش کج شود، دلش مُرده است،
🔥و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد.
📚متن عربی:
مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ
وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ
وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ
وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ
وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ
🖌حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🧒🏻یک نکته تربیتی
فرزندم گوشه گیر است!
و با کسی نمی جوشد!
چه کنم؟
او را در محیط هایی که بازی های دسته جمعی می کنند، ببرید و اجازه دهید تا خودش ارتباط بگیرد و بازی کند.
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
«قارون» از خويشاوندان نزديك حضرت موسى(ع) و از چهره هاى سرشناس و ثروتمند بنى اسرائيل و به ظاهر از نخستين مؤمنان به آن حضرت نيز بود كه آگاهى فراوانى از تورات داشت؛
اما او مثل بسيارى از ثروتمندانِ خودخواه و از خدا بى خبر، علاقه فراوانى به نمايش دادن ثروت خويش در برابر ديدگان فقراى بنى اسرائيل داشت.
كه هر گاه اموال و دارايى عظيم و عجيب خويش را به نمايش مى گذاشت، دل هاى دنياپرستان را به تپش درمى آورد تا جايى كه تنها آرزوى مهم آنها اين بود كه روزى مثل قارون، صاحب چنين ثروتى شوند!
قارون بر قومش ستم کرد با بُخلی که داشت.
او دوست نداشت كسى از ثروت او بهره ببرد.
حضرت موسى(ع) از او طلب زكات كرده بود.
اصولا ثروتمندان دنياپرست، علاقه دارند كه قدرت هاى اجتماعى بيشترى در اختيار بگيرند
به همين دليل قارون با پيامبر زمانش مخالفت می کرد.
خداوند در قرآن می گوید: آنقدر گنج به او داديم كه حمل كليدهاى صندوقهاى [جواهرات و درهم و دينار و اشيا قيمتى] او براى يك گروه زورمند، مشكل بود.
«قارون» از وضع خود بسيار اظهار شادمانى مى كرد و همواره به عيش و نوش مشغول بود و غم بينوايان و رنج محرومان را هرگز احساس نمى كرد. قرآن میفرمايد: هنگامى كه قومش به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند، شادى كنندگان مغرور را دوست نمى دارد و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را جستجو كن و بهره ات را از دنيا فراموش منما و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده، تو نيز به بندگان او نيكى كن و ثروت عظيم خود را وسيله فساد در زمين قرار مده كه خدا مفسدان را دوست ندارد.
اين دستورات پنجگانه و اندرزهاى ناصحانه و مشفقانه، نه تنها در دل سياه «قارون» اثر نكرد؛ بلكه بر طغيان او افزود تا آنجا كه به صراحت، توحيد افعالى خداوند را انكار كرد و گفت: «اين ثروت هاى عظيم، نتيجه لياقت و آگاهى و كاردانى خودم مى باشد». قرآن مجيد در آيات ديگر همين سوره، به يكى ديگر از رذايل اخلاقى «قارون» - كه تقريباً به صورت يك جنون عمومى در همه ثروتمندان مغرور و از خدا بى خبر درآمده است - مى پردازد و مى گويد: «او در مقابل چشم قوم خود (در برابر ديدگان محرومان و بينوايان) به نمايش ثروت پرداخت و تمام توان خود را در اين نمايش جنون آميز غير انسانى به كار گرفت.
اسب هاى گران قيمت، با زين هاى طلايى و كنيزان زيبا و غرق در انواع زينت آلات و جواهرات و ساير اموال و دارايىاش را كه بسيار فريبنده بود به نمايش گذاشت و به جاى اين كه به اندرز ناصحانه آگاهانِ قومش گوش دهد و مرهمى بر جراحت هاى قلب بينوايان بگذارد، با عناد و مخالفت با آگاهان قومش نمك بر زخم قلب فقرا مى پاشيد و با نمايش ثروتش همه را در حيرت فرو مى برد.
هنگامى كه طغيان او فزونى گرفت، خداوند بيش از آن، به او مهلت نداد و با ايجاد زلزله اى تنها در محل كاخ قارون، او را به همراه تمام ثروتش در كام زمين فرو برد و با حركت ديگر شكاف را بست و بدين سان سرنوشت او درس عبرتى براى همه انسان ها در طول تاريخ گشت.
ريشه اصلى بدبختى «قارون» همان «بُخل» او بود.
بُخلى كه سرچشمه انكار عملى او نسبت به نبوت حضرت موسى(ع) و توحيد پروردگار شد و به دنبال آن به فكر متهم ساختن پيامبر بزرگ خدا حضرت موسى(ع)، به عمل منافى عفت با يك زن بدكار افتاد كه خداوند او را رسوا كرد.
او مى پنداشت كه با داشتن اين مال و ثروت عظيم، هيچ كس را قدرت رساندن آسيب به او نيست؛ به همين دليل از هيچ گونه ظلم و ستمى بر قوم بنى اسرائيل دريغ نداشت تا اين كه سرانجام به كيفر زشت كاري هاى خود رسيد.
#داستان_شب
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🪴یک جمله از قرآن
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
با مردم نیکو سخن بگوئید
بقره/٨٣
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
😃حکایات طنز
علامه حلی در سنین کودکی پیش داییاش که محقق بود میرفت و درس میخواند. وقتی درسی را یاد نمیگرفت یا شیطنت میکرد، دایی دنبالش میکرد تا تنبیهش کند. علامه کوچک اما سریع یک آیه سجدهدار میخواند و داییاش به سجده میرفت، آن وقت خودش پا به فرار میگذاشت و فرار میکرد.
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
👩🏻🦲یک نکته تربیتی
خاصیت بازی کردن کودکان: در حقیقت کودک از طریق بازی آموزش می بیند، چیزهای تازهای کشف میکند و به خاصیت اشیا پی میبرد، رفتار بزرگترها را تقلید می کند، دنیای اطراف خود را میشناسد و به کارها نظم می دهد.
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🪴در محضر معصوم
امام باقر(ع) در وصیت خود میفرماید: من شما را وصیت میکنم به چیزی که جدّم حسین بن علی(ع) به پدرم امام سجاد(ع) در آخرین لحظه وداع آن وصیت را کردند و فرمود👈🏻 إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا الله
ترجمه: پسرم علی! برحذر باش از ظلم
مخصوصا به کسی که هیچ پناهی جز خدا ندارد.
آه از ظلم اسرائیل به زنان و کودکان بی پناه غزه
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
🌙داستان شب
امام صادق(ع) به نقل از پدران بزرگوار خود فرمودند: ابلیس از زمان آدم علیه السلام نزد همه پیامبران میآمد تا زمانی که مسیح مبعوث شد.
با آنها گفت وگو و از آنها پرسش میکرد و با هیچ کدام بیشتر از یحیی بن زکریا (ع) انس نداشت.
روزی یحیى به او فرمود: اى ابا مرّه (لقب شیطان؛ کنایه از ریشه بدى و بیمار دل) من به تو نیازى دارم.
گفت تو ارجمندتر از آن هستی که من خواهش تو را رد کنم؛ هر چه میخواهی بخواه که من در فرمانت مخالفت ندارم.
یحیی(ع) فرمود: اى ابا مرّه میخواهم همه دامهایت که آدمیزاد را با آنها شکار میکنى به من نشان دهی.
شیطان قبول کرد که فردا به او نشان دهد.
نقل است که فردای آن روز ابلیس با چهره اى مانند میمون و تنى مثل خوک و دو چشم دراز در چهره ظاهر شد و ...
یحیی(ع) به ابلیس فرمود چه چیز چشمت را روشنتر کند؟
گفت: زنها[ی فاسق]؛ که دامها و بندهاى منند و چون نفرین صالحان و لعنت آنها بار مرا سنگین کنند نزد زنها بروم و به آنها خوشدل شوم.
یحیى(ع) به ابلیس فرمودند: این کلاهخود که بر سر دارى چیست؟
گفت از نفرین مؤمنان با آن خود را نگه میدارم.
فرمود: این آهنى که درون آن میبینم چیست؟
گفت دل صالحان را با آن قلاب کنم.
یحیى(ع) فرمود: هرگز شده که به من پیروز شده باشى؟
گفت: نه، اما تو یک خصلتى دارى که آن را خوش دارم.
یحیى(ع) فرمود: آن چیست؟
گفت: تو پُرخورى و چون افطار کنى و بخورى و سیر شوى، از برخى نماز و شب زندهدارى خود در شب باز میمانی.
یحیى(ع) فرمود: من با خدا عهد میکنم که دیگر سیر نخورم تا او را ملاقات کنم.
ابلیس گفت: من هم با خدا عهد میکنم که به مسلمانى اندرز ندهم تا بمیرم.
ابلیس از نزد یحیی(ع) بیرون رفت و دیگر به او باز نگشت.
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اِنَّ لِلشَّیطانِ مَصائِدَ یَصطادُ بِها، فَتحامُوا شِباکَهُ وَ مَصائِدَهُ؛
به درستی که شیطان دامهایی دارد که با آن شکار می کند، پس، از تور و دامهای شیطان برحذر باشید و دوری کنید.
📚تحف العقول، ص ۳۰۲
#داستان_شب
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡