eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
4.8هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
458 ویدیو
141 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
راز انگشتر: خاطراتی از سبک زندگی شهیدمدافع حرم سعید بیاضی زاده مولف : گروه تبلیغی فاطمه الزهرا (س) شهرضا ناشر کتاب : موسسه فرهنگی هنری مطاف عشق سال نشر : 1398 تعداد صفحات : 120 معرفی کتاب کتاب حاضر، مروری بر خاطرات و سیره شهید مدافع حرم سعید بیاضی زاده می باشد. شهیدی که وقتی خاطراتش را مرور می کنی خاطرات سرداران و بزرگ مردان دوران دفاع مقدس برایت زنده می شود. خاطراتی سرشار از اخلاص، مردانگی، کارایی و معنویت. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
🔺 🔹 🔹 263صفحه| 📚معرفی کتاب: 🌺 ؛ روایت خواندنی و جذاب زندگی زنی است که یک شب در روضه امام حسین علیه السلام 🚩 با خود عهد بست شعار «یا لیتنا کنا معک» را عملی کند. او بعد از آن در تمامی مراحل زندگی اش چه در روزهای انقلاب، چه در سالهای دفاع مقدس به ویژه آن زمان که فرزندش را در راه حفظ مکتب اباعبدالله علیه السلام فدا کرد نشان داد هیچ گاه عمل به تکلیفش را از یاد نبرده است. 🌸 روایتگر حیات زنی صبور و باصلابت، مومن و انقلابی، پرتلاش و آتش به اختیار است. اگر می‌خواهید بدانید تکلیف‌تان در قبال اسلام و انقلاب تا چه حد است حتما این کتاب را بخوانید. 🍀 در این کتاب ماجرای عجیب شفای مادر را نیز خواهید خواند. شفا با پارچه معطری که سیدالشهدا علیه السلام از بهشت برای او فرستاد. 📚 ؛ روایتی جذاب و خواندنی از زندگی اشرف سادات منتظری ، مادر است ، که بکوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی و ولایت‌پذیری و فرمان‌برداری زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرد و اثرگذار شد. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
1_449162706.pdf
671.4K
📚 قسمتی از کتاب روایت زندگی مادر 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
مروری بر قصه کربلا در یک اثر «قصه کربلا» کاری متفاوت در حوزه داستان‌نویسی معاصر درباره واقعه عاشوراست که با گزینش وقایع تأثیرگذار از رویداد بزرگ تاریخ شیعه به روایت گوشه‌هایی از آن واقعه پرداخته است. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
🔹 🔸 روایت زندگی و خاطرات ناگفته همرزم و یار دیرینه حاج قاسم سلیمانی منتشر شد... . 📍 خاطرات کودکی و مبارزات زمان انقلاب، خاطرات دوران آموزش‌های چریکی در سوریه و لبنان،‌ حضور پرماجرا در کردستان،‌ چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ 8نجف اشرف، حضور در عملیات های مختلف و رشادت های این شهید بزرگوار از ویژگی های این اثر است. به کوشش: محمدحسین علیجان زاده
📘کتاب ! داستانک از زندگی ثروتمندترین شهید شیعه؛ مهدی (ادواردو) آنیلی مولف : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ناشر کتاب : شهید ابراهیم هادی سال نشر : 1397 تعداد صفحات : 96 قیمت کتاب| 9500 تومان 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
ادواردو: مسافری از رم مولف : فهیمه نیکومنظر ناشر کتاب : عهد مانا سال نشر : 1398 تعداد صفحات : 64 معرفی کتاب "ادواردو؛ مسافری از رم"، به قلم فهیمه نیکومنظر، نگاهی کوتاه و جذاب به زندگی ادواردو آنیلی، پسر سناتور آنیلی، یکی از ثروتمندترین خانواده های ایتالیا است. ادواردو بعد از تحقیقات زیاد شیعه می شود و نام «مهدی» را برای خودش انتخاب می کند. زندگی ادواردو نکته هایی زیبا و آموختنی برای همه اقشار جامعه دارد و این شخصیت حقیقت طلب ایتالیایی را برای جامعه ما جذاب و دوست داشتنی کرده است🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
📚 حاج قاسم سلام 📝 به روایت حمیدرضا فراهانی به قلم مجید سانکهن 👤 انتشارات روایت فتح 📝 برشی از کتاب: یک بار توی بیمارستان بقیه الله (عج) بود. فاطمه عمل داشت. قرار بود یکی از زانوهایش را تعویض کند و پروتز بگذارد. دم در آسانسور خیلی شلوغ بود. یکی دست گذاشت روی شانه هایم. برگشتم حاج قاسم بود، با همان لبخند. مصافحه کردیم. گفت: - پیر شدی فراهانی... گفتم: - حاجی یه نگاه به خودت بنداز، خودتو ندیدی... - اینجا چکار می کنی؟ - حاج خانم امروز عمل زانو داره اومدم کارهای اداریش رو انجام بدم. - ببین چقدر اذیت کردی، بنده خدارو مریض کردی... در آسانسور باز شد و رفتیم داخل. آن روزها، تنور درگیری با داعش حسابی گرم شده بود. حدس زدم آمده برای عیادت از مجروحان و بر و بچه های نیروی قدس و نیروهای حشدالشعبی. حدسم درست بود. 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
کتاب سرای فانوس شب
📚 حاج قاسم سلام 📝 به روایت حمیدرضا فراهانی به قلم مجید سانکهن 👤 انتشارات روایت فتح 📝 برشی از کتاب:
قسمت اول ‍ 📰📮 گزارش روزنامه صبح نو‌ از کتاب 📗📕«حاج قاسم سلام» 1⃣📙اولین کتاب بعد از شهادت سرلشکر سلیمانی با روایت فرماندهی وی در عملیات والفجر 8 منتشر شد. «حاج قاسم سلام» تازه‌ترین یا شاید به تعبیری اولین اثر مکتوبی است که بعد از شهادت قاسم سلیمانی وارد بازار نشر می‌شود. انتشارات روایت فتح این کتاب را با روایتگری حمیدرضا فراهانی از فرماندهی حاج قاسم در عملیات والفجر 8 منتشر کرده و در روی جلد کتاب نیز دو تصویر از جوانی و میانسالی وی استفاده کرده است.  راوی کتاب در دوران جنگ هم با عنوان راوی در جبهه‌ها حضور داشته است. 🔴🟢گزیده ای از کتاب👇 « او فرمانده بود ولی هیچ‌گاه نشنیدم که بچه‌های لشکر او را با این عنوان صدا کنند. بچه‌های لشکر او را حاجی صدا می‌زدند... آن روز من وقتی با او آشنا شدم، یک راوی جوان 26 ساله بودم... آن روز همراه محسن سوار بر یک تویوتا استیشن به سمت هورالعظیم می‌رفتیم. محسن در راه از روحیات فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان می‌گفت... راستش را بخواهید با تعریف‌هایی که محسن از آن فرمانده جوان می‌کرد خود را با اضطراب غریبی که تمام وجودم را فراگرفته بود برای مواجهه با یک فرمانده جنگ‌دیده و دقیق آماده کردم... وقتی محسن من را به او معرفی کرد دستش را جلو آورد و لبخند زد. یکدفعه احساس کردم که دیگر نیازی به آن همه حرف و حدیث برای معرفی خودم نیست. اولین برداشتم از نگاه جدی و چشم‌های خمار او این بود: عجب بچه باحالیه. از من درباره خودم سوال کرد. گفتم: رزمنده بودم و عملیات دیده ام، مربی تاکتیک هم هستم و حالا راوی شدم. گل از گلش شکاف... حاج قاسم آن روز با شوقی که در رفتارش محسوس بود به من فهماند از «رزمنده راوی» خوشش می‌آید و بلافاصله با صدای بلند به همه اعلام کرد: برادرا ایشون برادر فراهانی از خودمونه... درست و حسابی باهاش همکاری کنید». حمیدرضا فراهانی که راوی کتاب است هر بخش از روایتش را با سلام بر حاج قاسم شروع می‌کند؛ گویی اینها را دارد به این سردار شهید می‌گوید؛ سرداری که قرار بوده محتوای کتاب را ببیند و تایید کند اما «درست روزی که قرار بود کتاب برای تایید محتوا به دست حاج قاسم برسد، خبر شهادت او به ما رسید» و اینگونه کتاب در آخرین روزهای اسفند با روایت سردار شهید منتشر می‌شود تا ما کمی از روزهای فرماندهی این فرمانده شهید آشنا شویم. البته فراهانی در این کتاب سعی کرده روایت حضور خودش را در زمان جنگ نیز با خطاب دادن حاج قاسم بیان کند؛ خاطراتی که بخش جدانشدنی از زندگی ما ایرانیان است. شیوه جالبی است که نویسنده مبتکر آن بوده است و احتمالا برای مخاطب نیز تجربه مثبتی باشد. شاید این کار باعث شود بین مخاطب و راوی و حاج قاسم احساس فراق به وجود بیاید و همه مخاطب خودشان را سردار شهید بدانند. در روایت عملیات والفجر 8 که نیروها باید از اروند عبور می‌‌کردند، می‌خوانیم: «یکی، دوشب قبل از عملیات بود. حاج قاسم نیروهای عمل‌کننده و گردان‌های عملیاتی را برای آخرین وداع جمع کرده بود؛ این آخرین اجتماع  پیش از عمليات بود که تمام لشکر یک‌جا دور هم جمع می‌شد. فکر‌کردن به این موضوع که تا چند روز دیگر خیلی از این جوان‌های پاک و باصفا به ابدیت می‌پیوندند و دیدار ما با آنها به قیامت می‌افتد حالم را دگرگون می‌کرد. صدای حاج قاسم من را به خود آورد: - «اعرالله جمجمتک...». فصل مشترک بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله، واژه‌ای بود به نام «اشک». آن شب یک چیز را خیلی خوب فهمیدم و آن تاثیر اشک در دل کندن از دنیا بود... بعد از جلسه طبق برنامه با حاج قاسم رفتیم برای سرکشی به مانور غواص‌ها در رودخانه بهمنشیر. حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم کنار بهمنشیر. حاج احمد امینی و بچه‌های غواص تا ماشین فرماندهی را دیدند آمدند طرف ماشین. حاج قاسم در حلقه بچه‌های غواص از ماشین پیاده شد. طبق معمول همیشه، آغوش باز بود و لبخند؛ چیزهایی که هیچ‌وقت توی جبهه تکراری نمی‌شد... در طول راه حاج احمد از مانور بچه‌های غواص گزارش دقیقی به حاج قاسم داد و حاج قاسم از میزان انحراف بچه‌ها تا اهداف سؤال کرد... حاج احمد گفت: هنوز از ۲۰۰ متر پایین‌تر نیامده‌ایم. 🛑👈ادامه دارد... ۸ ۴۱_ثارالله
ارسالی های ۱۳۹۹/۰۵/۲۱ صفایی👈👈👈سلماس جعفری👈👈👈نیشابور زمانی👈👈👈دامغان شفقی👈👈👈شاهرود چاوشی👈👈👈اهواز
ارسالی های ۱۳۹۹/۰۵/۲۲ سبحانی👈👈👈خمینی شهر امیرخانی👈👈👈تهران فلاحی👈👈👈اهواز جلیلی👈👈👈سلماس ناوک👈👈👈بهبهان پورسالاری👈👈👈انار خسروی👈👈👈تهران ذوالفقاری👈👈👈اصفهان کنعانی👈👈👈تهران