eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
4.9هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
458 ویدیو
141 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب مورد علاقه #شهید_حججی چاپ چهارم کتاب هنر اهل بیت توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
کتاب مورد علاقه چاپ ششم کتاب هنر اهل بیت توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
کتاب مورد علاقه در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
کتاب مورد علاقه در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
کتاب مورد علاقه در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
کتاب مورد علاقه در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab
کتاب مورد علاقه در قسمتی از کتاب می خوانیم : وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی قرار گرفتی, تعدادی از بچه‌ها زخمی و شهید شدند و بر روی رمل‌ها افتادند. تلاش ما برای نجات آنها بی‌فایده بود. از این رو مجبور به بازگشت شدیم. وقتی از تیررس بعثی‌ها خارج شدیم, حسین خرازی ایستاد. خم شد و دست روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع به گریه کرد. درچنین شرایطی حسین احساس می‌کرد تمام گناهان دنیا به گردن اوست. شرایط روحی او عالی بود. گفت: بچه‌ها می‌دانید, وقتی در آخرین لحظات منطقه درگیری را ترک می‌کردم و نمی‌توانستم به مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد مصیبت امام حسین علیه‌السلام افتادم که به حضرت قاسم فرمود:… هم باید شهید شویم تا فردا بماند. و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می‌شد بارالها امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. ولی این را می‌دانم برای عزاداری‌های آقا اباعبدالله و گریه و زاری‌ها برای مظلومیت حسین علیه‌السلام دلم تنگ خواهد شد… 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab