eitaa logo
کتاب سرای فانوس شب
4.8هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
458 ویدیو
141 فایل
کتاب دوست عزیز📚 ممنون که برای خدمت انتخابمون کردی اگه سوال یا سفارش کتاب داریدروی لینک زیربزنید @Patogshohada فانوس شب یعنی کتابه که مارو ازتاریکی نجات میده اینم کانال رضایت مشتریمون eitaa.com/rezayatfanosshab شماره تماسمون 09373925623
مشاهده در ایتا
دانلود
♻پیش فروش کتاب #خون_دل 📚کنکاش تاریخی نامه منشور روحانیت پیام تاریخی و مهم امام خمینی(ره) خطاب به روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار و طلاب حوزه علمیه ↩چاپ اول کتاب با دست‌خط و امضای آقای #جواد_موگویی نویسنده کتاب #قیمت_40000_تومان 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab #تازه_نشر #امام_خمینی #طلاب #حوزه_علمیه #منشور_روحانیت #روحانی #روحانیت #امام #رهبری #مراجع_تقلید #تاریخی #نامه #انتشارات_شهید_کاظمی #پیشنهاد_مطالعه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #حال_خوش_خواندن #کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز #پاتوق_کتاب_فانوس_شب
هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
♻پیش فروش کتاب #خون_دل 📚کنکاش تاریخی نامه منشور روحانیت پیام تاریخی و مهم امام خمینی(ره) خطاب به روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار و طلاب حوزه علمیه ↩چاپ اول کتاب با دست‌خط و امضای آقای #جواد_موگویی نویسنده کتاب #قیمت_40000_تومان 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ https://eitaa.com/patogfanosshab #تازه_نشر #امام_خمینی #طلاب #حوزه_علمیه #منشور_روحانیت #روحانی #روحانیت #امام #رهبری #مراجع_تقلید #تاریخی #نامه #انتشارات_شهید_کاظمی #پیشنهاد_مطالعه #معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #حال_خوش_خواندن #کتاب #کتاب_خوب #کتاب_باز #پاتوق_کتاب_فانوس_شب
«چریک» (خاطرات جانباز حسین فاضلی از گردان ۲۳۱ تانک) نویسنده: حمید فاضلی چاپ اول ۱۳۹۸ صفحات: ۱۶۸ قیمت: ۲۲۰۰۰ تومان این کتاب که بخشی از خاطرات ۱۰۷ ماه خدمت جانباز سرافراز حسین فاضلی در گردان۲۳۱تانک ارتش است که به قلم پسرشان،حمید فاضلی در قالب یک مستند داستانیِ تاریخی و با درون مایه طنز نوشته شده است. موضوع اصلی پیرامون عملیات مرصاد است اما در دل داستان به جستارهایی کوتاه از بقیه عملیات ها نیز اشاره می شود‌. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: فشنگ‌گذار دوید به سمت تانک تا برود بالا. گلوله‌ای خورد به قمقمه‌ام و از دستم رها شد. نشستم روی زمین، چشم گرداندم و دنبال فشنگ‌گذار گشتم. سرم را کمی این‌طرف و آن‌طرف کردم تا اینکه او را دیدم. پوتین‌هایش از کنار شنیِ تانک زده بود بیرون. رفتم بالای سرش، بی‌حرکت بود و خوابیده بود روی زمین... یک خواب طولانی! همه خواب‌شان می‌آمد؛ پلک که می‌زدی، یک نفر می‌خوابید. صورتت را برمی‌گرداندی، چند نفر خوابیده بودند! خسته بودند 🆔جهت سفارش به آیدی مراجعه کنید: 👇👇👇👇 @Patogshohada شماره تماس +989373925623 💠کانال پاتوق کتاب ‌ انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7