eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🔸 ترویج اذان گویی، روشی غیر مستقیم برای حل مسألۀ 🔸 از گفتن غافل نباشید. اول ظهر که شد بروید بایستید و اذان بگویید. نه اینکه همیشه اذان رادیو را باز کنید. اذان شما یک اثر دیگری دارد. شما می‌توانید مسألۀ بدحجابی را به طور غیر مستقیم حل کنید. بوی که آمد، بوی اذان که آمد، صدای اذان که بلند شد، یک عده بلند می‌شوند و می‌روند می‌گیرند و می‌خوانند. شما می‌خواهید مسئله حجاب را با گفتن حل کنید، توی روی خودش بگویید و حل کنید، اما این گاهی جواب نمی‌دهد. غنچۀ گل را با دست باز نمی‌کنند! اگر غنچۀ گل را با دست باز کنند، گل دیگر گل نمی‌شود، گل را باید گذاشت تا خودش باز شود. این امور را باید مثل گل آبش بدهی، هوایش را درست کنید؛ خودش به موقع باز می‌شود. ✍️آیت الله حائری شیرازی 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓سوم شعبان: ولادت (ع) 🍉 🟢 دوباره چشم (ص) به فرزندی از علی(ع) و فاطمه(س) روشن شده... 📖خبر به سرعت برق و باد در کوچه‌های دهان به دهان می‌چرخید و لب‌ها را به خنده می‌گشود؛ چشم پیامبر(ص) به فاصلهٔ کمتر از یک سال، دوباره به فرزند پسری از علی(ع) و فاطمه(س) روشن شده بود. مرد و زن را می‌دیدم که راهی حضرت‌اند. کودک بودم و چابک، دوان‌دوان خودم را به مسجد رساندم و از میان جمعیت جلو رفتم. خوش بخت و اقبال بودم که به وقت رسیدم. را به دست پدربزرگش دادند. حضرت با طمأنینه همیشگی و آرامش خاص خودش، در گوش راستش و در گوش چپش گفت. اذان و اقامه که تمام شد، شنیدم که یکی می‌گفت: سخنی از دهانی حق بر گوشی حق‌مدار جاری شد... 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/124963 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓4 شعبان: (ع) 🟢(ع)؛ نامی که (ع) برای فرزندش انتخاب کرد. 📖ماه سال 26 هجرت فرا رسید. و در انتظار وجود (ع) به سر می‌برد. روز چهارم این ماه مبارک، آن ماه درخشان در خانه (ع) طلوع کرد و آن خانه را رونقی دیگر بخشید. (س) او را در قنداقه‌ای پیچید و به دست امیرمؤمنان علی(ع) داد تا نام او را تعیین کند. (ع) او را در آغوش گرفت، در گوش راستش و در گوش چپش گفت، آن گاه به ام‌البنین(س) فرمود: نام این نوزاد را چه گذارده‌ای؟ ام‌البنین(س) با کمال ادب عرض کرد: من در هیچ امری از شما سبقت نگرفته‌ام، هر نامی را که شما پسندیدید، همان را انتخاب کنید. (ع) فرمود: من این کودک را به نام عمویم (ع) نامیدم... 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/684 🍉 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
دست کوچکم را بگیر! 🤲🏻 🌺 در عصر پنجمین‌روز اسفندماه که صدای چیک‌چیکِ افتادن قطره‌های باران بر برگ درختان حیاط و آواز گنجشک‌ها گوشم را پُر کرده است، کتاب را به دست می‌گیرم. امشب شبِ ولادت (عج) است؛ امامی که احساس می‌کنم نزدیک‌ترین شخص به من است و درعین‌حال، خودم را از او دور می‌بینم، مردی که او را داناترین شخص به حال‌واحوال خودم می‌دانم و درعین‌حال، خودم را نسبت‌به احوالاتش بی‌خبر می‌بینم. من ایشان را خیلی دوست دارم. می‌خواهم همین‌طور ساده و کوتاه و بی‌شیله‌پیله بگویم: مثل احساس و در داستان . 📚 تفاوت زیادی دارد که این کتاب را در همین ساعات و لحظه‌ها بخوانی یا بگذاری برای چند ماه بعد. مثل این می‌ماند که شیرینی تروتازه و خوشمزه‌ای را همین الان از شیرینی‌فروشی بخری و نخوری یا مثل دارویی که دکتر برای روزهای بیماری تجویز کرده است و اگر به‌موقع مصرف نکنی فایده‌اش را از دست می‌دهد. البته همیشه فایده دارد؛ اما اثر شیرینی تازه و داروی به‌موقع کجا و اثر خوردن آن‌ها در وقتی دیگر کجا! 🥇در همین ساعات مهدوی‌تر از هر لحظه‌ای از سال، کتاب را وا کردم و به صفحه رنگی عنوان کتاب و نام و رسیدم. این داستان را نوشته و تصویرگری‌اش کرده است که من به آن‌ها نمره خوبی هم برای انجام کارهایشان می‌دهم؛ چراکه هم را دوست دارم و هم تصویرگری‌اش را. 📖به صفحه چهار می‌رسم و ا را می‌بینم که هم سنی کوچک است و هم جسمی. او با اجازه مادرش به سمت می‌رود که نزدیک خانه‌شان است و می‌خواهد اسمش را به‌عنوان یکی از کمک‌کنندگان در امور جشن بنویسد. همه در تکاپو هستند و این‌ور و آن‌ور می‌روند. یکی میوه و شیرینی می‌برد و یکی ریسه چراغ‌های رنگی را می‌بندد. در مسجد هم مشغول کارهای دیگری هستند؛ از آماده‌شدن و مسجد گرفته تا کسی که است و دارد کاری می‌کند که آرزوی امیرمهدی است. او دوست دارد اذان بگوید و بخواند؛ اما همه می‌گوید او تازه دارد خواندن و نوشتن یاد می‌گیرد و باید به کلاس سوم دبستان برسد تا بتواند بگوید یا قرآن بخواند و در مسجد شرکت کند. امیرمهدی با همین فکروخیال‌ها به پسر نگاه می‌کند و به دنبال مسئول ثبت‌نام جشن نیمه‌شعبان هم می‌گردد. آقای مشتاقی را پیدا می‌کند؛ اما جوابی می‌شنود که باب میلش نیست. او می‌گوید امیرمهدی کوچک است و برای انجام کارهای مسجد باید قدری بزرگ‌تر شود. اصرار امیرمهدی فایده‌ای ندارد و دل‌شکسته از مسجد راهی خانه می‌شود. نزدیک خانه‌شان که می‌رسد «دید که پسرکی روی پل جلوی خانه‌ای ایستاده است. جلوتر که رفت، متوجه شد پسرک روی صندلی چرخدار نشسته و چرخ صندلی‌اش، لای میله‌های پل گیر کرده ااست. خودش را به پسرک رساند و به او سلام کرد.» 💯 دوستی امیرمهدی و محمد با همین سلام و کمکی به‌موقع آغاز می‌شود. به‌موقع‌بودن کارها بسیار مهم است. همه توصیه کرده‌اند که کارهای درست را به‌موقع انجام دهیم تا همان‌طور که گفتم اثر شیرینی تازه و داروی سروقت را داشته باشند. امیرمهدی هم به‌موقع تصمیم درست می‌گیرد و به کمک محمد می‌رود. آشنایی‌شان، آن‌ها را به سمت کارهای بزرگ‌تر می‌بَرَد: مثل انجام کاری که (عج) را خوش‌حال کند و مشارکتی در هم باشد. آن‌ها ساعت‌ها فکر و برنامه‌ریزی می‌کنند و با کمک خانواده‌شان دست به کار می‌شوند تا به سبک خودشان، برای تولد آقا بگیرند. درنتیجه با پس‌انداز بچه‌ها و کمک مالی و معنوی بزرگ‌ترها چند کیف و نوشت‌افزار و مقداری غذای گرم و تازه برای بچه‌های کار سرِ چهارراه تهیه می‌کنند؛ اما این همه ماجرا نیست. در چند صفحه آخر این کتاب ۲۸صفحه‌ای، اتفاق مهم‌تری هم می‌افتد: و در به‌موقع‌ترین لحظه زندگی! 😍 کتاب مانند عنوانش است و سبز و توجه‌برانگیز و . این کتاب به موارد مهمی توجه کرده است که باید در کنار لذت‌بردن از داستان‌گویی‌اش، به آن‌ها هم بپردازیم. یکی از آن‌ها حضور در امور جشن‌ها و مراسم‌های بزرگ دینی است. نیمه‌شعبان یکی از بزرگ‌ترین و عزیزترین لحظه‌های زندگی هر مسلمانی است و کودکان ما هم باید با این عظمت و زیبایی به‌خوبی آشنا شوند. شناخت آن‌ها از (عج) باید در فضای همین مناسبت‌ها و جشن‌ها آغاز شود؛ چون مسئله‌ای که با شادی و امیدواری و زیبایی همراه شده باشد، بیشتر در ذهن کودکان ماندگار می‌شود. نویسنده کتاب به‌درستی و زیرکانه، امیرمهدی را وارد ماجرای جشن نیمه‌شعبان کرد و به خانواده‌ها یاد می‌دهد که اهمیت و ظرفیت تربیت دینی کودکان در فضای جشن نیمه‌شعبان را جدی بگیرند. ⬇️⬇️⬇️