eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
82 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
این رمان، بازتابی از واقعیت های اجتماعی روز است؛ روایتی از مشکلات نظام اداری کشور و فساد آن، تحریم ها و آقازاده های منفعت طلب، طلاق و روابط پیچیده ی انسانی در جامعه ای آلوده به معیارهایی مادی گرایانه. همه ی شخصیت ها خاکستری هستند؛ خوب یا بد مطلق نداریم. این رمان، روایت زندگی مدیر رسانه ای است که ناخواسته درگیر یک پرونده ی فساد اقتصادی در سطح کلان امنیت ملی می شود. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب این رمان، بازتابی از واقعیت های اجتماعی روز است؛ روایتی از مشکلات نظام اداری کشور و فسا
✂️ دست های دکتر حکمی، عین اسب های تازه نعل شده‌ی عربی، روی صفحه‌ی کیبورد می دوید: _ ببخشید آقای پارسایی، الان تموم می شه، این مقاله رو برای روزنامه دولت می خوان، دارم ادیتش می کنم. باید سریع ارسال‌ کنم. آخراشه. کیان سرش را به دور و بر چرخاند: _ مبارکه آقای دکتر، مبلمان دفتر نو شده. ظاهرا آخرهایش بود. دکتر حکمی یک دستش را زیر چانه اش، دقیقا به ریش های پروفسوری اش گرفته بود و با دست دیگرش، تایپ می کرد و چشمانش را به صفحه‌ی رایانه دوخته بود. _ مبارک صاحبش. بچه‌های دفتر اصرار داشتن. والّا خودت می دونی، ما درویشیم. دل درویش هم به بادامی بسازد. کیان در این ماه های همکاری، چند باری خواسته بود آن شوخی معروف را با دکتر حکمی بکند... به ریش های او که تازگی ها پروفسوری شده بود، اشاره کند و بعد دستش را به لپ های بدون ریش او بکشد و بگوید:" آقای دکتر! شدید همراه با مردم"، و بعد دست ها را به چانه ی ریش دار بکشد و بگوید:" هم گام با مسئولین!" که رویش نشده بود. ➖➖➖➖ 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
بعضی آدمها دنیا آمده‌اند که… اصلا ًنمی دانند چرا دنیا آمده اند؛ گیج و گنگ اند، سرگردان، خسته، الکی خوش... این کتاب آشنای دوست داشتنی را برای یکبار هم شده باید خواند، باید فهمید... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب بعضی آدمها دنیا آمده‌اند که… اصلا ًنمی دانند چرا دنیا آمده اند؛ گیج و گنگ اند، سرگردان،
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• آدم‌ بزرگ‌ ها عاشق عدد و رقم اند. وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچ وقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمی‌ کنن، هیچ وقت نمی‌ پرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازی‌ هایی رو دوست داره؟ پروانه جمع می‌ کنه یا نه؟ می‌ پرسن چند سالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق می‌ گیره؟ و تازه بعد از این سوالاس که خیال می‌ کنن طرف رو شناختن! اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجره‌ هاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یک خونه چندمیلیون‌ تومنی دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ! نباید ازشون دلخور شد. بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها گذشت داشته باشند. 📌 بخشی از کتاب @ketabekhoobam
صفر تا صد یک مبارز سیاسی انقلابی در قالب روایتی خواندنی.. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب صفر تا صد یک مبارز سیاسی انقلابی در قالب روایتی خواندنی.. #خاطرات_احمد_احمد #محسن_کاظم
✂️ ‌دکمه کت را به آرامی باز کرده و خود را آماده درگیری کردم. در حالی که به سر کوچه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدیم، خودروی پیکانی با سرعت از نقطه‌ای به حرکت درآمد. سر کوچه به شدت ترمز کرد و در قسمت آسفالت زمین توقف کرد. ما هنوز در قسمت خاکی زمین بودیم. گفتم:" میثم توجهی نکن، راهت را برو، من درگیر می‌شوم و تو با تمام قدرت بدو و فرار کن." ما در فاصله پنج متری پیکان بودیم که مردی قوی هیکل، بلند قامت و ورزیده از آن پیاده شد و در حالی که اسلحه یوزی به دست داشت، با سرعت به پشت قسمت جلویی ماشین رفت و اسلحه را به حالت آماده برای تیراندازی به روی کاپوت ماشین گذاشت. یک دفعه به لفظ جاهلی گفت: "سالار! دست‌ها بالا..." ➖➖➖➖ 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
"خرمالوها را به گنجشک‌ها بفروش" به قلم محمد حنیف داستان‌هایی از عشق و نیرنگ، وفا و خدعه و عزت و ذلت را روایت می‌کند. این رمان پرماجرا و جذاب، داستان زندگی دختر و پسری که است که به رسم خویشاوندی به نام هم خورده‌اند اما طمع و زیاده‌خواهی، این رابطه را وارد چالش‌های جدیدی می‌کند. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب "خرمالوها را به گنجشک‌ها بفروش" به قلم محمد حنیف داستان‌هایی از عشق و نیرنگ، وفا و خدعه
✂️ (۱) از همان روزی که با وساطت مادرش آمد خانه، به دلم نشست. سادگی اش را با پوشیدن شلوار سیاه و پیراهن آبی رنگ و رو رفته بی آستینش نشان داد. وقتی صحبت کردیم بیشتر شنونده بود می‌فهمیدم که پشت حرف های اندکش ثبات رأی ندارد. پی در پی نظراتش را با من هماهنگ می‌ کرد یا از حرف‌هایش عقب‌ نشینی می‌ کرد. ✂️ برشی از کتاب (۲) همه جوره یغما را امتحان کرده بودم. نه دستش کج بود و نه نگاهش ناپاک. درست همان پسری بود که من می خواستم… . با کاری هم که پدرم در حقش کرده بود حسابی خودش را مدیون خانواده ما می دانست مانده بودم چه جوری علامت بدهم تا خودش پا پیش بگذارد. باید بیشتر محبت من را حس می کرد. وقتی دیدم با خانم کیان ارثی، خانم کیان ارثی گفتنش ولم نمیکنه، لجم درآمد، گفتم: اسم من مریمه، لطفاً منو مریم صدا بزن! ولی مگر باورش میشد؟ چشم خانم کیان ارثی. ➖➖➖➖ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
داستانِ نفوذ، داستانیست عجیب؛ مخصوصاً اگر پای زن در میان باشد! . . کتاب سیاه صورت نوشته نرجس شکوریان فرد با موضوع پشت پرده سینما، ماجرایی واقعی و عجیب است از ارتباط بازیگران با سفیرهای کشورهای اروپایی. نویسنده، این کتاب را کاملا مستند و به شکلی نو و روان به رشته تحریر آورده است. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب داستانِ نفوذ، داستانیست عجیب؛ مخصوصاً اگر پای زن در میان باشد! . . کتاب سیاه صورت نو
•┈┈••✾•✨📚✨•✾••┈┈• _ پری سیما نیروی پشتیبانی داخلیه، یعنی روی هنرمندای داخلی داره حساب باز می کنه؛ و الّا هنرمندایی که دو تابعیتی شدن یا ساکن، یه پرونده جدایی دارن توی کشورهای اروپایی و آمریکایی؛ روی بعضی از اونا سرمایه گذاری شده و نتیجه هم دادن! چرا باید هنرمند ایرانی، طبق اندیشه و سبک فکری کشورهایی زندگی و کار کند، که همه آن کشورها، در تحریم ایران شریکند، در تحقیر مردم ایران هم پیمانند، در دشمنی با مردم ایران هم دستند، از بمب های شیمیایی تا فروش خون آلوده به ایدز، تا… دلش هم غصه دار بود که چه طور این به اصطلاح هنرمندها می توانند این خیانت ها را در حق مردمشان بکنند! – چندتا گروه موسیقی زیرزمینی هم این جا، هم اون جا پرونده باز دارن؛ یعنی دیگه کل موسیقی و محتوا با اون ور هماهنگه، کلا بدون اجازه اون ور هیچ اجرایی این جا ندارن! _ این هنرمندا بعداً می شن سلبریتی، سلبریتی طرفدار زیاد داره و پایه کارش روی جهالت مردم عامه! اینا دو تا کار می کنن، یکی آن قدر فضا را پر از اندیشه های خودشون می کنن که مردم اصل مطلب رو متوجه نمی شن.. 📌 بخشی از کتاب @ketabekhoobam
هدایت شده از نو+جوان
| برنده‌تر از شمشیر ☀️ روایتی از زندگی جوان‌ترین ‌امام شیعه، امام جواد علیه‌السلام 🏴 به مناسبت شهادت این امام بزرگوار... 🌷 اتفاق تازه‌ای نبود. خیلی‌ها می‌دانستند. بعضی‌ها به هر خلوتی که می‌رسیدند، می‌گفتند. بعضی‌ها می‌دانستند و به روی خودشان نمی‌آوردند. بعضی‌ها هم منافع و نسبتشان را با عباسی‌ها می‌آوردند جلوی چشمشان و خودشان را می‌زدند به آن راه. به‌ هرحال، مهم این بود که دست آن‌ها رو بود. دست نفاق و تظاهر عباسی‌ها رو بود، اما باز نمی‌پذیرفتند و از گذشته هم درس نمی‌گرفتند. برای همین، هر بار معرکه‌ای راه می‌انداختند و همه مردم را دعوت می‌کردند. من هم دعوت بودم. 🗒 از معرکه قبلی مگر چقدر گذشته بود؟ حتی بعضی از آدم‌هایی که امروز آمده بودند، در آن‌ جمع حضور داشتند. یکی‌‌اش خود من! باقی هم از این‌ مسافر طوس و آن‌ عالِم جهانگرد، ماجرا را شنیده بودند. اصلاً مگر چقدر از شهادت علی‌بن‌موسی علیه‌السلام گذشته بود؟ پسر نوجوانش، محمد، هنوز به سال‌های جوانی هم نرسیده بود. حالا مأمون او را دعوت کرده تا همان معرکه‌ای را که برای پدرش، علی‌بن‌موسی علیه‌السلام، عَلَم کرد برای او هم به پا کند... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17719