من در رقه بودم
📒(خاطرات محمد الفاهم(ابوزکریا) عضو جدا شده داعش
📑برشی از متن کتاب:👇👇
👮♂اینکه سربازان دولت خلافت سر بعضی افراد را میبریدند، فقط یک پیام رعبآفرین برای دنیا نبود، بلکه پیام قاطعی به همۀ سربازان و طرفداران خود دولت در قلمرواش نیز محسوب میشد. در حقیقت، بریدن سر افراد، یک پیام «تضمینی» بود مبنی بر اینکه هر کس با دولت خلافت بجنگد یا در مقابل آن شورش کند، سرنوشتی جز جدا شدن سرش با خنجر تیز نخواهد داشت. شاید چیزی که از بریده شدن سر فرد (از گوش تا گوش) درناکتر باشد، شکنجۀ روحی قربانی است که پیش از بریده شدن سرش، و با دیدن خنجر تحمل میکند.
📝خاطره نگار:#هادی_یحمد
📇انتشـارات:#نارگل
🛵ارسال با پیک در 🌉اهواز و با پست به سراسر نقاط کشور امکان پذیر است🚚📦
📝ثبت سفارش: @admin_osveh
📲 کانال :@ketabeosveh
📖کتاب «با اجازه بزرگترها، بله
(خاطراتی از خواستگاری به سبک شهدا) به کوشش مسعود دهقانی پیشه گردآوری شدهاست و دربردارنده روایتهایی از نحوهٔ آشنایی، مراسم خواستگاری و ازدواج بانوانی است که با دنیایی از امید و آرزو راهی خانهٔ بخت شدند، اما دست تقدیر، جدایی را برایشان رقم زد. روایتهایی که احساس لطیف و بیان جزئیات زنانه در آنها موج میزند و در لابهلای جملات هر روایت، صداقت راوی را بهخوبی میتوان حس کرد. این بانوان، افتخار همسفری با مردانی را داشتهاند که همگی پیشوند «شهید» در کنار نامشان نشسته است؛ مردانی که پیش از آنکه جسمشان از دنیای خاکی رخت بربندد، روحشان شهید شده بود و «شهیدانه» زندگی کردن را مشق کرده و طعم زیبای «حیات طیبه» را چشیده بودند.
📑انتشارات:#نارگل
🛵ارسال با پیک در 🌉اهواز و با پست به سراسر نقاط کشور امکان پذیر است🚚📦
📝ثبت سفارش: @admin_osveh
📲 کانال :@ketabeosveh