.
#بریده_کتاب
#تنها_گریه_کن🌸🌱
هرکس حال محمد را میدید، سرزنشم میکرد. میگفت: «ببین بچهات را به چه روزی انداختهای!» یا ازم میپرسید: «اشرف سادات! از بچهات سیر شدی؟» یک طوری با من حرف میزدند که انگار سلامت بچهام برایم مهم نبود..💔 چه میدانم! لابد پیش خودشان فکر میکردند به این هم میگویند مادر؟ حالا کسی نبود بهشان بگوید ما محمد را مجبور به رفتن نکردیم. خودش دوست داشت. گاهی با خودم میگفتم کاش باد به گوششان نرساند که محمد دلش میخواهد زودتر قوت بگیرد و دوباره اعزام شود...🌻
.
.
#تنها_گریه_کن🌿🪐
کار که برای خدا باشه،دیگه آشپزخونه و خط مقدم نداره..قیچی قندشکنی و چرخ خیاطی و کارد آشپزخونه هم با اسلحه فرقی نمیکنه....🕊❤️
.
عاشورا که تمام میشود،
باید نگاه کنیم به خودمان؛
ببینیم اگر کربلا بودیم،
همراه حسین(ع) شهید شده بودیم
یا از فردا میرفتیم
دنبالِ کار و زندگیِمان؟
#محرم
" أللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْروب..🌱"
مهربان پروردگارم...
غمِ هر غمگین و غم زدهای را برطرف کن..❤️
الهی همان شود که خواهی✨
.
باروت خیس🌱✨
یک خبرنگار غیرمعمولی، برای رسیدن به هدفی بزرگ، همهجا را زیر و رو میکند.. سینهاش انبار باروت است اما جز برای سرکوب احساس تربیت نشده.. حالا او تمام آسیای غربی را جستجو کرده تا در عراق به مقصودش برسد.🌿🕹
دختری که آموزشهایی طاقتفرسا را در دژهای نامقدس سرزمین مقدس گذرانده تا بدل به اسلحهای شود برای شکار فرمانده..
فادیه فقط چند بند انگشت تا نشستن مدال افتخار عبری بر سینهاش فاصله دارد اما ناگهان….🕊
✍🏻نویسنده:زهرا اسعد بلنددوست
▫️ناشر:کتابستان
▫️قالب کتاب:رمان
📖تعداد صفحات:۲۹۲ صفحه
💳 قیمت۱۷۵ ت با تخفیف ۱۷٠ ت🌸
ثبت سفارش📲 و ارسال📦
@raufa_82
کتابستان شهر 🌿📝
باروت خیس🌱✨ یک خبرنگار غیرمعمولی، برای رسیدن به هدفی بزرگ، همهجا را زیر و رو میکند.. سینهاش انبا
.
📌«باروت خیس» یک روایت مهیج و امنیتی است از حاج قاسمی که نمیشناسیم...🌱🌱
.