eitaa logo
کتابیتا
30.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
7 ویدیو
2.4هزار فایل
🔰 کتابخانه عمومی ایتا 🔰 ♻️ شامل کتابها و نرم افزارهای دانشگاهی و حوزوی ♻️ 🚫 کپی فقط با ذکر منبع مجاز است 🚫 🌍 آیدی کانال : 🍀 @ketabita 🎁 تبلیغات ارزان در کانال : 🍀 https://eitaa.com/joinchat/4211146792C549d6d9685
مشاهده در ایتا
دانلود
part04_مطلع عشق.mp3
6.9M
🔰🔰 🎙عنوان : مطلع عشق ✍نویسنده : مقام معظم رهبری 📼تراک چهارم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
Part05_مطلع عشق.mp3
16.76M
🔰🔰 🎙عنوان : مطلع عشق ✍نویسنده : مقام معظم رهبری 📼تراک پنجم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
Part06_مطلع عشق.mp3
16.63M
🔰🔰 🎙عنوان : مطلع عشق ✍نویسنده : مقام معظم رهبری 📼تراک ششم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
Part07_مطلع عشق.mp3
15.48M
🔰🔰 🎙عنوان : مطلع عشق ✍نویسنده : مقام معظم رهبری 📼تراک هفتم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
📚عنوان : دن آرام ✍نویسنده : میخائیل شولوخوف 📝مترجم : به آذین 📖موضوع : رمان 📕تعداد جلد : ۴ جلد 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
۱.pdf
5.39M
📚عنوان : دن آرام ✍نویسنده : میخائیل شولوخوف 📝مترجم : به آذین 📖موضوع : رمان 1⃣جلد اول 📄تعداد صفحات : ۴۸۲ صفحه 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
۲.pdf
5.29M
📚عنوان : دن آرام ✍نویسنده : میخائیل شولوخوف 📝مترجم : به آذین 📖موضوع : رمان 2⃣جلد دوم 📄تعداد صفحات : ۴۸۲ صفحه 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
۳.pdf
5.58M
📚عنوان : دن آرام ✍نویسنده : میخائیل شولوخوف 📝مترجم : به آذین 📖موضوع : رمان 3⃣جلد سوم 📄تعداد صفحات : ۴۸۲ صفحه 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
۴.pdf
6.45M
📚عنوان : دن آرام ✍نویسنده : میخائیل شولوخوف 📝مترجم : به آذین 📖موضوع : رمان 4⃣جلد چهارم 📄تعداد صفحات : ۴۸۲ صفحه 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰 ✂️برشی از کتاب نفر پنجم ✍نویسنده : مرتضی احمر 📌آره شهروز جان! یه آشنا که ... من در حقش بد کردم. این همون خوابیه که سال‌هاست منو ول نمی‌کنه. از همون موقع که اون مرد قزاق تونست چادر از سرم بکشه، ترسی تو جونم افتاد که دیگه بیرون نمیره و اذیتم می‌کنه. از اون موقع هم از تاریکی می‌ترسم و هم از بارون و رعد و برق. مخصوصا اگه شب باشه. 📌مادرم تا موقعی که زنده بود خیلی سعی کرد این ترس از بین بره. همیشه می‌گفت: «سلطان! اون قزاق نامرد و اربابش رضاخان هر دو مُردند. دیگه نباید بترسی.» دست خودم نیست. تا چشمامو می‌بندم اون ترس میاد سراغم. گلوم خشک شده بود. خواستم بلند شم از کوزه گوشه اتاق آب بخورم. شهروز پیش‌دستی کرد و یه لیوان آب دستم داد. وقتی داشتم آب می‌خوردم پرسید : 🔸بی‌بی! اون آشنا کی بود نجاتت داد؟ 🔸اون قزاق کی بود؟ 📌با سؤال شهروز بدنم داغ شد و لرزی توی بدنم افتاد. باید به شهروز می‌گفتم. ولی جرأتشو نداشتم ... قلبم تیر کشید و چشمام سیاهی رفت. با قطره‌های آبی که به صورتم خورد به خودم اومدم. دستپاچه گفتم : 🔸چی شده؟! 🔸هیچی بی‌بی! حالتون بد شد. الان بهترین؟ 🔸یهو چشمام سیاهی رفت . 🔸بی‌بی! نمیگی آشنایی که بهش مدیونی کیه؟ اون قزاق کی بود؟ مِن‌من کردم و خواستم حرفو عوض کنم. 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا