✂️ برشی از یک کتاب
#ملاک_کدام_است_حق_یا_شخص
جویندگان جدی برای یافتن #حقیقت باید به فراتر از ( رفتار انسانهای قاصر ) بنگرند .
آیا باید درخت بلوط را به خاطر آنکه از الوارش برای ساختن جهاز جنگی استفاده کرده اند محکوم کرد ؟
آیا هوا را به خاطر اینکه امکان می دهد ( سخنان دروغ ) از خلالش بگذرد ، محکوم می کنید ؟
آیا درباره ی فلوت جادویی موزارت بر اساس اجرای تمرین ضعیفِ کلاس پنجمی ها قضاوت می کنید ؟
اگر شما هرگز غروب واقعی را بر فراز اقیانوس آرام ندیده باشید ، بروشور توریستی را جایگزین آن می کنید ؟
آیا شما قدرت عشق رمانتیک را صرفاً با دیدن یک ازدواج تند و خشونت آمیز در همسایگی تان ارزیابی می کنید ؟ نه
ارزیابی #واقعی《حقیقتِ ایمان》به دیدن《آب پاکِ خالص》بستگی دارد نه ظروف زنگار بسته .
📚 زبان خدا ، فرانسیس کولینس ، ص ۵۱
@ketabjanati
#سعدالله_شهدفروش معروف به "جلال صلواتی" از مریدان #میرزا_جواد_آقای_تهرانی بود و در طی روزهای دفاع مقدس تکیهگاه #معرفتی همرزمانش بوده و به آنها آموخته بود همه خواستههای دنیوی و اخرویشان را با #صلوات به دست آورند.
روایت کرامات این #شهید والامقام که ۲۶ سال مفقودالاثر بوده، سبک متفاوتی از زندگی را پیش چشم مخاطب به نمایش میگذارد.
📚
قبل از مطالعه #شهد_فروش باید بدانید که شما در حال مطالعه یک #نا_داستان هستید و قرار نیست با اثری مواجه شوید که زاییده خیال نویسنده باشد؛ هرچه در این کتاب میخوانید، #حقیقت است.
کشش اصلی این کتاب، نه در نتیجه فنون نویسندگی؛ که بر محور #جذابیت شخصیت #جلال_صلواتی به وجود آمده است؛ به گونهای که گذر زمان را در حین خواندن آن متوجه نخواهید شد!
البته مقامات معنوی و کرامات جلال، صرفاً حاصل ذکر صلوات نیست، که نماز شب، سختکوشی، اخلاص، ولایت پذیری، التزام به مستحبات و... از او یک عارف به تمام معنی ساخته است
به قول #علیرضا_مهرداد؛ نویسنده این اثر، شاید امروز #جلال اراده کرده خود را به ما بشناساند؛ درست برعکس روزهای #جنگ که از شناخته شدن فراری بود...
#نشر_ستاره_ها این کتاب را به چاپ رسانده است.
آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
@ketabjanati
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃
🔸#امتحان
✍عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس، در خانه...دور از چشم همه!!
اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...
چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم...
💎زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان ها آنقدر #اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست...
آن روز #حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
@ketabjanati