#معرفی_کتاب
#کتاب_نورسیده
📚 بابا رجب 📚
اثر: نسرین رجب پور
رده سنی: بزرگسال
🔷 در حیاط تمام سعیام را کردم تا الهه و حمید نزدیک پنجره بمانند. هر دو را روی زانوهایم نشاندم تا بهتر توی دید رجب باشند. چند لحظهای گذشت، به حدی سرگرم بچهها شدم که رجب را از یاد بردم. موهای الهه بلند شده بود و مدام توی صورتش میریخت. هر چند کلمهای که حرف میزد، صورتش را تکان میداد تا موهایش کنار بروند. از این کارش خوشم میآمد. بی اختیار توی بغلم گرفتمش و صورتش را بوسیدم. سرم را که بالا گرفتم، رجب پردهی تور را کنار زده بود و با گریه نگاهمان میکرد. یاد حرف چند ماه پیشش افتادم که میگفت: «دلم میخواد یه شب خواب ببینم، لب و دهنم سالمه و دارم بچهها رو میبوسم». حواسم نبود با بوسیدن الهه چه حسرتی را در دل رجب زنده کردم. تا به خودم آمدم، بچهها رجب را دیده بودند و صدای جیغ و گریههایشان در حیاط پیچیده بود.
🔸 همشهریان عزیز میتوانند این کتاب نو رسیده را از کتابخانه های عمومی سیار پیک دانایی ١١ #شهدای_طرقبه،
امام خمینی (ره) طرقبه و رودکی شاندیز تهیه نمایند.
📚📚📚📚
🚛🚛🚛🚛
📕📕📕📕
📘📘📘📘
✅ اداره کتابخانه های عمومی شهرستان طرقبه شاندیز
@ketabkhaneha